تجربه فیلم‌سازی برای«مخاطب خاص»/در «فیلم کوتاه» دست‌مان بازتر است

کارگردانان فیلم‌های کوتاه اکران زمستانه گروه «هنروتجربه» ضمن تشریح فرآیند شکل‌گیری ایده آثار خود، بر فضای بازتر این حوزه نسبت به سینمای بلند برای کسب تجربه‌های جدید تأکید کردند. سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: «نسبت فیلم کوتاه با گیشه چیست؟ / اولویت، مخاطب بیشتر است نه پول بیشتر» این تیتر بخش نخست میزگرد کارگردانان […]

کارگردانان فیلم‌های کوتاه اکران زمستانه گروه «هنروتجربه» ضمن تشریح فرآیند شکل‌گیری ایده آثار خود، بر فضای بازتر این حوزه نسبت به سینمای بلند برای کسب تجربه‌های جدید تأکید کردند.

سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: «نسبت فیلم کوتاه با گیشه چیست؟ / اولویت، مخاطب بیشتر است نه پول بیشتر» این تیتر بخش نخست میزگرد کارگردانان ۶ فیلم کوتاه بود که در روزهای نخست اکران آثار خود در گروه سینمایی «هنروتجربه» به سینما خراسان آمدند و از دغدغه‌ها و اولویت‌های خود در حوزه اکران فیلم‌های کوتاه‌شان گفتند.

اکران «فیلم‌های کوتاه زمستان» سومین تجربه اکران گروهی فیلم‌های کوتاه در گروه هنروتجربه است که این روزها هفته‌های پایانی خود را سپری می‌کند و در آستانه نوروز شاهد تغییر ترکیب اکران در این زمینه خواهیم بود.

«…و می‌گذریم» به کارگردانی پریسا گرگین، «آینه‌های پریده‌رنگ» به کارگردانی سالم صلواتی، «نسبت خونی» ساخته مشترک حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری، «توهنوز اینجایی» به کارگردانی کتایون پرمر و محمد روح‌بخش، «فروزان» ساخته میرعباس خسروی‌نژاد و «دیدن» به کارگردانی سهیل امیرشریفی ۶ فیلمی هستند که از ابتدای دی‌ماه با عنوان بسته فیلم‌های کوتاه زمستانه در گروه سینمایی «هنروتجربه» روی صحنه رفتند.

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش دوم و پایانی این میزگرد است که بیش از بحث «اکران» در بر محتوای فیلم‌ها متمرکز است و به همین دلیل بیشتر برای آن دسته از مخاطبان می‌تواند جذاب باشد که به تماشای این آثار نشسته‌اند؛ اگر هنوز این فرصت را به‌دست نیاورده‌اید، ابتدا از فرصت اندک باقی‌مانده برای تماشای این فیلم‌های کوتاه بر پرده سینما استفاده کنید و پس از آن به مطالعه دیدگاه خالقان این آثار بنشیند، مطمئن باشید پشیمان نخواهید شد.

* در بحث درباره انتظاراتی که از اکران عمومی فیلم کوتاه می‌توان داشت، فصل مشترک پاسخ‌های شما «ارتباط با مخاطب» بود، مخاطبی که به نظر می‌رسد آن را متفاوت از مخاطبان عام سینما قلمداد می‌کنید و معتقدید برای تماشای فیلم کوتاه تربیت شده‌ یا می‌شوند. از همین منظر اگر سراغ فیلم‌هایی که در اکران دارید برویم، می‌خواهم بدانم هرکدام چه تصور و پیش‌فرضی از مخاطب احتمالی خود در فرآیند ساخت فیلمتان داشتید؟ از «دیدن» شروع کنیم؛ آقای امیرشریفی در مرحله طراحی ایده و ورود به مرحله تولید، چقدر مسیر حرکت خود و فضای داستان را مبتنی‌بر تصوری که از انتظارات مخاطب در ذهن خود داشتید، تنظیم کردید؟

امیرشریفی: پاسخ به این سؤال می‌تواند طیف متنوعی از دیدگاه‌ها نسبت به «ایده» و «مخاطب» را در بر بگیرد. شخصاً فکر می‌کنم هر فیلم‌سازی، در هر جای دنیا وقتی فیلمی می‌سازد، قطعاً به این فکر می‌کند که دارم فیلمی برای مخاطبم می‌سازم. شاید در تعریف دایره مخاطبان تفاوت‌هایی وجود داشته باشد اما قطعاً همه برای مخاطب فیلم می‌سازند…

* اتفاقاً به همین تعریف شما از مخاطب می‌خواهم برسم.

امیرشریفی: وقتی قرار است شما فیلم کوتاه بسازید حتماً این دغدغه را ندارید که آیا فیلمم در گیشه می‌تواند ۱۰ میلیارد تومان بفروشد یا نه! بنابراین با دست بازتر و ذهنی‌ نوجوتر می‌توانی سراغ کارهای خلاقانه‌تر در فرم فیلم‌نامه و حتی اجرا بروی. بدون آنکه بترسی از اینکه آیا جواب می‌گیرم یا خیر؟ ‌ از این منظر زمانی که شما فیلم کوتاه می‌سازید، حتماً گروه اصلی مخاطبانتان دانشجویان و علاقه‌مندان سینما و هنر هستند. قشر فرهنگی‌تری که می‌توان در مواجهه با آن‌ها به‌راحتی از الگوها و کلیشه‌های حاکم بر سینمای بدنه فاصله گرفت و سراغ تجربه‌های متفاوت رفت.

* جالب است، شما که تا این اندازه بر ساختارشکنی و تجربه‌های فرمی در ساخت فیلم کوتاه تأکید دارید در میان فیلم‌های همین بسته اکران، یکی از سرراست‌ترین آثار را دارید. مخاطب به‌راحتی می‌تواند تکلیفش را با «دیدن» مشخص کند و خیلی هم شاهد شیطنت‌های فنی و تکنیکی عجیب‌وغریب در کار نیستیم.

امیراشرفی: با این همه اما بازهم به نظرم محال است شما بتوانید یک فیلم ۹۰ دقیقه‌ای بسازید که مدام صدای یک کاراکتر را روی آن بشنوید و تصویری از او نبینید. هیچ تهیه‌کننده‌ای روی چنین فیلمی سرمایه‌گذاری نمی‌کند و این همان ریسکی است که می‌توانی در فیلم کوتاه تجربه کنی…

روح‌بخش: مخاطب حتماً در ناخودآگاه شما به‌عنوان فیلم‌ساز حضور دارد و نمی‌توان گفت اهمیت ندارد اما ما تلاش داشتیم تا حد امکان این امر ناخودآگاه را تبدیل به یک متغیر خودآگاه نکنیم* البته این قرار را جایی از فیلمتان زیر پا می‌گذارید و از دور صاحب صدا را در یک نما نشان می‌دهید، ای‌کاش این اتفاق در فیلم رخ نمی‌داد!

امیراشرفی: در یک پلان ضدنور است که واقعاً هم نمی‌توان چهره‌اش را تشخیص داد. اما در همین اندازه هم امکان چنین تجربه‌ای در سینمای بلند وجود ندارد.

* اما تعلیقی که این موقعیت دارد به نظرم کشش یک فیلم ۹۰ دقیقه‌ای را هم می‌تواند داشته باشد!

امیراشرفی: دقیقاً نکته من هم همین‌جا است. من نمی‌توانستم این ایده را در قالب یک فیلم‌نامه ۹۰ دقیقه‌ای بسازم اما حالا که فیلم ۱۵ دقیقه‌ای آن را ساخته‌ام می‌توانم ارائه دهم و بگویم ببینید این موقعیت جذاب است و کشش دارد. این همان آزمونی است که باید در فیلم کوتاه رقم می‌خورد. شاید هم بعدها به ساخت نسخه بلند این ایده هم فکر کنم.

* از نظر ساختارشکنی و تجربه‌های فرمی تازه فکر می‌کنم یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های حاضر در این بسته اکران «تو هنوز اینجایی» باشد. آقای روح‌بخش شما در فرآیند ایده‌پردازی و ساخت این فیلم متفاوت چقدر ذهنتان درگیر انتظار مخاطب بود؟

محمد روح‌بخش: مخاطب حتماً در ناخودآگاه شما به‌عنوان فیلم‌ساز حضور دارد و نمی‌توان گفت اهمیت ندارد اما من و خانم پرمر که به‌صورت مشترک این فیلم را کارگردانی کردیم، ‌ تلاش داشتیم تا حد امکان این امر ناخودآگاه را تبدیل به یک متغیر خودآگاه نکنیم.

* این یک تعبیر متفاوت از همان عبارت مرسوم «فیلم‌سازی دلی» است؟

روح‌بخش: بله. فکر می‌کنم اگر آن ناخودآگاه به‌درستی تأثیر بگذارد حاصل کار می‌تواند ناخودآگاه مخاطب را هم با خود درگیر کند. شاید در همین فیلم نه اما حتماً در فیلم بعدی و یا فیلم بعدتر این اتفاق خواهد افتاد. از این منظر برای من فیلم کوتاه ساختن شبیه «تربیت خود» است. کمااینکه تجربه قبلی من و خانم پرمر یک فیلم کمدی به نام بارسلونا بود که تجربه‌های بسیاری هم در آن کسب کردیم و شخصاً احساس می‌کنم از هر فیلمی که می‌سازم چیزهایی در من ته‌نشین می‌شود که شاید سال‌ها بعد تبدیل به یک فیلم کامل شود. در این فرآیند طبیعتاً واکنش‌های مخاطب را هم رصد می‌کنم.

* ایده مرکزی فیلم برداشتن مرز میان واقعیت و خیال است. چقدر از ابتدا می‌دانستید که با چنین ساختاری باید داستانتان را روایت کنید؟ آیا به‌صورت تجربی به آن رسیدید یا از پیش می‌دانستید که باید اینگونه پیش بروید؟

روح‌بخش: ما از ابتدا می‌دانستیم که داستان فیلم درباره یک نابینا است و برای یک نابینا واقعیت، خیال و تصور همه از یک جنس است. وقتی ما چشممان را می‌بندیم و چیزی را تخیل می‌کنیم، ناخودآگاه جلوی چشممان ظاهر می‌شود. در ذهن نابینا هم چنین اتفاقی رخ می‌دهد و گویی همان چیزی که در تخیل خود دارد، ‌ در عالم واقع نیز مقابلش حضور دارد. از ابتدا می‌دانستیم برای به تصویر درآوردن این فضای در هم تنیده واقعیت و خیال باید یک ساختار فرمی متفاوت را انتخاب کنیم.

* خانم پرمر، نگران عدم همراهی مخاطب با این ساختار پیچیده نبودید؟

کتایون پرمر:‌ واقعیت این است از آنجایی که می‌دانیم مخاطب فیلم کوتاه از چه جنسی است، ‌ در همان مرحله نگارش فیلم‌نامه، ‌ نگرانی‌ای از پیچیدگی‌های فرمی نداشتیم. بچه‌های فیلم کوتاه جنس مخاطب خاص خود را به‌خوبی می‌شناسند و به همین دلیل است که همیشه به‌راحتی با ایده‌های نویی که به ذهنشان می‌رسد مواجه می‌شوند و همین دست ما را برای فیلم‌سازی باز می‌گذارد. با توجه به اینکه کاراکتر اصلی ما نابینا بود، منطقی بر فضای فرمی فیلم حاکم بود که باید رعایت می‌شد.

* و احتمالاً یکی از الزامات همین فضاسازی هم باعث شد که کاراکتر اصلی را یک نابینای مادرزاد انتخاب نکنید و اشاره داشته باشید براثر حادثه‌ای بینایی خود را از دست داده‌ است.

پرمر:‌ بله دقیقاً.

روح‌بخش: اساساً هم ما شوک ناشی از تصادف را در داستان لازم داشتیم و هم به‌واسطه مادرزاد نبودن این نابینایی امکان آن تصورها برای کاراکتر اصلی به‌وجود آمده بود.

پرمر: البته این نابینا بودن، در لایه دوم روایت ما قرار دارد و به نظر خودم در لایه اصلی داستان فیلم، رابطه کاراکتر اصلی و همسرش اولویت دارد و مطرح است. از این منظر حتی می‌توان گفت نابینایی این کاراکتر به‌صورتی نمادین وارد داستان می‌شود. موضوع فیلم نابینایی نیست، موضوع فیلم رابطه است و اینکه چگونه ما در روابطمان به بن‌بست می‌رسیم و چه می‌شود که حتی نمی‌توانیم وجدان خود را درباره یک کار مشخص مجاب کنیم.

* نوشته‌ای در ابتدای فیلم گذاشته‌اید با این مضمون که «در تاریکی همه ما با هم برابریم» این نوشته چه نسبت اخلاقی‌ای با داستان فیلم دارد؟ به‌خصوص که هر چه داستان پیش می‌رود سمت‌وسوی داستان به سمت قصور یکی از کاراکترها می‌رود و مخاطب با این پرسش مواجه می‌شود که لااقل اینجا آنجایی نیست که بتوان گفت در این تاریکی همه برابرند!؟

روح‌بخش: استفاده از این نوشته بیشتر برای ما این نکته را به همراه داشت که بگوییم شاید اگر همه ما در موقعیت این کاراکتر بودیم، همین گونه عمل می‌کردیم. نوجوانی که بزهکار می‌شود، قطعاً همه تقصیرها بر گردن خودش نیست. هرکدام از ما اگر جای او بودیم احتمال داشت چنین سرنوشتی داشته باشیم. از این منظر آن جمله را گذاشتیم که تأکید کنیم الزاماً در این موقعیت مقصری وجود ندارد.

پرمر: غیر از مسئله اخلاقی هم به نظرم آنچه در فرم فیلم‌نامه می‌توانست وجود داشته باشد، این است که ما با کاراکتری مواجهیم که در ابتدا به جهت نابینا بودن، همه اطرافیانش را در موقعیت یک بدمن قرار می‌دهد و مثلاً اگر همسرش می‌خواهد برود، ‌ احتمالاً دارد ظلمی به او می‌کند، از جایی به بعد اما این قضاوت را به چالش می‌کشیم و در نیمه دوم این چالش برایمان در حکم یک بازیگوشی بود.

* آقای خسروی‌نژاد فیلم «فروزان» بسیار مبتنی‌بر تعلیق است و معمولاً تعلیق برای ایجاد کشش در مخاطب کاربرد دارد. چقدر از این وجه سراغ این حجم از تعلیق در روایت داستان خود رفتید؟

خسروی‌نژاد: واقعیت این است که همه ما در فیلم‌سازی حتی برای نمایش در فستیوال‌ها هم که شده به مخاطب فکر می‌کنیم اما مشخصاً درباره «فروزان» می‌خواهم بگویم اصلاً به فکر مخاطب نبودم! این فیلم برای من حکم ادای دینی به زحمات مادرم را داشت. می‌خواستم فیلمی بسازم تا از زحمات مادرم تشکر کرده باشم و تنها چیزی که برایم اهمیت داشت همین بود. خیلی هم با خودم کلنجار رفتم که فیلم را در تیتراژ به مادرم تقدیم کنم اما به جمع‌بندی نرسیدم.

* کنار «نسبت‌خونی» در همین بسته اکران فیلم کوتاه که در تیتراژ به «پدر» تقدیم شده این فیلم هم می‌توانست به «مادر» تقدیم شود.

خسروی‌نژاد: واقعیت این است که همه ما در فیلم‌سازی حتی برای نمایش در فستیوال‌ها هم که شده به مخاطب فکر می‌کنیم اما مشخصاً درباره «فروزان» اصلاً به فکر مخاطب نبودم! این فیلم برای من حکم ادای دینی به زحمات مادرم را داشتخسروی‌نژاد: خیلی با خودم کلنجار رفتم اما سرآخر تصمیم دیگری گرفتم. «فروزان» چنین جایگاهی برای من دارد و واقعاً به چیزهای دیگر درباره آن فکر نمی‌کردم.

* اما به جهت ساختاری و سینمایی وجه تعلیقی فیلم بسیار پررنگ است. این حجم از تاریکی و نورپردازی حداقلی بسیار مخاطب را برای کنجکاوی به چالش می‌کشد. این حتماً اتفاقی نیست و براساس دیدگاه مشخصی شکل گرفته است.

خسروی‌نژاد: طبیعتاً که بخشی از آن برآمده از ایده اصلی است. من با همان دیدگاهی که گفتم داستان را نوشتم اما حتماً در مرحله اجرا تلاش کردیم به بهترین ساختار برسیم. داستان فیلم درواقع برگرفته از دو تجربه شخصی مادرم در روستا بود که از ترکیب آن‌ها فیلم‌نامه شکل گرفت. برای روایت این داستان واقعی در اجرا تصمیم گرفتیم که از این تعلیق هم استفاده کنیم و حتی به آن عمق هم بدهیم که برایم تجربه ارزشمندی بود.

* می‌پذیرید که فیلم به‌رغم کشش و تعلیقی که دارد در پایان اطلاعات بسیار اندکی به مخاطب می‌دهد و به‌نوعی او را در حیرانی اصل ماجرا می‌گذارد؟

خسروی‌نژاد: نگاه خودم قطعاً این نیست. اتفاقاً فکر می‌کنم فیلم داستان کاملی دارد. با تصویری که در ابتدا از همسایه می‌بینیم، در پایان به نظرم داستان کامل می‌شود.

سالم صلواتی: حتی در یکی از نماها سایه دزدان را بر پرده خانه فروزان می‌بینیم و وقتی در پایان متوجه دزدی از خانه همسایه می‌شویم، گویی به جهت حواس‌جمعی فروزان، دزدان ناگزیر سراغ منزل دیگری رفته‌اند.

خسروی‌نژاد: بله واقعاً فکر می‌کنم داستان کامل می‌شود هرچند این نکته‌ای که شما می‌گویید را در مخاطب دیگری مشاهده کرده‌ام و برایم پیش آمده که مخاطبی احساس کرده باشد فیلم برمبنای یک توهم و تصور روایت می‌شود اما واقعاً نگاه من این نبود. چیزی هم که به‌عنوان تعلیق به آن اشاره می‌کنید، حاصل کار یک نفر نیست و همه عوامل فنی فیلم از تصویربرداری، نورپردازی، صدابرداری و تصحیح رنگ در تحقق آن سهم داشته‌اند.

* فیلم «و می‌گذریم» کوتاه‌ترین فیلم کوتاه حاضر در این بسته است. خانم گرگین وقتی چنین ایده‌ای با این تایم بسیار کوتاه در ذهن خود داشتید، ‌ تصورتان از ارتباط مخاطب با آن چه بود؟ این موقعیت که به‌اندازه مخاطبان می‌توان برای آن قصه متصور شد، چگونه به ذهنتان رسید؟

پریسا گرگین: چون درباره «مخاطب» صحبت می‌کنیم اجازه می‌خواهم قبل از پاسخ به این سؤال به نکته‌ای اشاره کنم. ما در دهه ۶۰ شرایطی را در سینما داشتیم که آثار متنوعی ساخته می‌شد و هرکدام هم طیفی از مخاطبان را با خود همراه می‌کرد. از ابراهیم حاتمی‌کیا تا بهرام بیضایی فیلم می‌ساختند و تکلیف مخاطب هم با تنوع این فیلم‌ها مشخص بود. در آن شرایط ما مخاطبانی داشتیم که صف می‌ایستادند تا فیلمی را که انتخاب کرده‌اند تماشا کنند. مخاطبانی که می‌رفتند «فیلم تازه یک کارگردان» را تماشا کنند نه اینکه به صرف حضور یک بازیگر دست به انتخاب بزنند. آن مخاطب، مخاطب حرفه‌ای سینما بود که ما در این سال‌ها او را از دست داده‌ایم. این همان مخاطبی است که می‌گوییم از سینما قهر کرده است. طبق آمار موجود از نظر سنی، مخاطبان امروز سینما، غالباً جوانانی هستند که آن دهه‌های سینمای ایران را درک نکرده‌اند و متأسفانه ذائقه متفاوتی هم پیدا کرده‌اند.

افسوس ما این است که این مخاطبان جدید آن جنس مواجهه با سینما را تجربه نکرده‌اند و در این شرایط امید داریم که فیلم کوتاه بستری فراهم بیاورد تا این ارتباط باردیگر احیا شود. ما چنین پتانسیلی را در مخاطبان سینمای ایران داشته‌ایم که به جهت سوگیری اشتباه مدیریت سینما در این سال‌ها آن را از دست داده‌ایم. درباره تجربه شخصی‌ام در فیلم‌سازی طی فرآیندی به این جمع‌بندی رسیدم که چقدر فرآیند تبدیل یک ایده به یک طرح و سپس ساخت آن در قالب یک فیلم برایم لذت‌بخش است.

درباره فیلم «و می‌گذریم» هم واقعیت این است که اصلاً به این فکر نمی‌کردم که قرار است مخاطب آن چه کسی باشد. این فیلم محصول سال ۹۰ است و اساساً در آن مقطع حتی بحث اکران فیلم کوتاه موضوعیت نداشت. درصدی فکر نمی‌کردم این فیلم قرار است نمایشی هم در سینماها داشته باشد. با این حال آنچه اهمیت مخاطب را در نگاه من پررنگ می‌کرد، این بود که من فیلم‌های متنوعی را در ژانرهای مختلف ساخته بودم و این فیلم جدی‌ترین تجربه اجتماعی‌ام در حوزه فیلم کوتاه بود. اصلی‌ترین چالش هم برایم این بود که چگونه می‌توان این قصه را در این زمان کوتاه طرح کرد و مخاطب هم با آن ارتباط برقرار کند. مهم‌ترین مسئله برایم انتقال یک حس و شوک به مخاطب بود. چیزی شبیه یک تلنگر که مخاطب را به فکر وادارد. سوژه اصلی ترکیب چند اتفاق واقعی بود که بخشی از آن را هم خودم تجربه کرده بودم و ترکیب این تجربه‌ها به این موقعیت داستانی رسید.

* حضور بابک حمیدیان و مینا ساداتی در مرکز داستان که بیشتر هم توجه مخاطب را به سمت خود جلب می‌کند، به نظر در تضاد با هدف اصلی شما که در نام فیلم هم اشاره‌ای به آن شده است، دارد. اینکه مخاطب به جای اطرافیانی که فقط نگاه می‌کنند، ذهن و چشمش متوجه این دو کاراکتر است، گویی یک نقض غرض است. این انتخاب نمی‌توانست در این فیلم کوتاه صورت دیگری داشته باشد؟

گرگین: اتفاقاً من می‌خواستم توجه تماشاگر حتی در پلان‌هایی که خیابان نمایش داده می‌شود، متوجه داخل ماشین باشد. مهم این است که همه این آدم‌ها در خیابان مشغول تماشای واقعه‌ای هستند که در داخل ماشین در جریان است و حالا مخاطب داخل سالن سینما می‌تواند خود را به جای تک‌تک این ناظران بیرونی بگذارد. اینجا است که فارغ از اتفاقی که درون ماشین در جریان است، مخاطب با این چالش مواجه می‌شود که آیا من باید در این صحنه مداخله داشته باشم یا نه؟ ‌ آیا به من مربوط می‌شود؟

* تعمدی در حذف دیالوگ در این نماهای بیرون از ماشین و مردم ناظر به صحنه داشتید؟

گرگین: به جهت زمانی که برای فیلم در نظر گرفته بودم اساساً امکان استفاده از دیالوگ در فیلم نبود و اگر مجبور نبودم به جهت برداشت‌های اشتباه احتمالی ناظر بر اینکه دو کاراکتر درون ماشین زن و شوهر هستند، آن دیالوگ‌های ابتدایی را بگذارم، آن‌ها را هم حذف می‌کردم. ترجیحم این بود که فیلم بدون دیالوگ باشد و خشونت را به‌صورت مستقیم نمایش دهم.

* آقای صلواتی در قیاس با دیگر فیلم‌های کوتاه این بسته، فیلم «آینه‌های پریده‌رنگ» به نسبت فیلمی داستان‌گوتر است و موقعیت داستانی شفافی دارد. شما زمانی که به ایده بکر این فیلم فکر می‌کردید چه سهمی برای سلیقه مخاطب مدنظر قرار داده بودید؟

سالم صلواتی: واقعیت این است که برای من شکل‌گیری ایده این فیلم هم یک تجربه بود. این تجربه به دوره‌ای باز می‌گردد که به‌شدت مشغول عکاسی بودم و تلاش می‌کردم در همه‌چیز دقت بیشتری داشته باشم. در میانه یکی از کارهای بلندم، تحقیقی را در اداره زندان‌ها داشتم و آنجا عکسی را در راهرو این اداره دیدم که اشاره داشت به اجرایی شدن قانون «ملاقات شرعی» در زندان‌های ایران و اهدافی که در این قانون مدنظر بوده است.

صلواتی: فرمول‌ها و ساختارهایی که برای فیلم‌سازی می‌شناسیم، معمولاً برای تجربه‌های اولیه است، ولی از جایی به بعد با توجه به ابعاد قصه تو این اجازه را به خودت می‌دهی که اندکی از قراردادها عدول کنی و مثلاً از فضای رئال به سمت فضای انتزاعی حرکت و مجدد به خط اصلی بازگردیعکس‌هایی آن روز از اتاق ویژه ملاقات شرعی دیدم که نشان می‌داد برخلاف سال‌های دور که شرایط چندان مساعدی نداشته است، امروز بسیار شرایط تمیز و خوبی پیدا کرده است. از همان‌جا این مکان از منظر نگاه انسانی برایم قداستی پیدا کرد که بعدها تبدیل به ایده اولیه‌ای در ذهنم شد. تا آن زمان شخصاً خودم هم با موضوع ملاقات شرعی مواجه نشده بودم و از آن موقع این مقوله تبدیل به دغدغه‌ای در ذهنم شد و حول‌وحوش آن داستان شکل گرفت. در ابتدا هم به فکر یک داستان برای فیلم بلند بودم و امروز هم فکر می‌کنم این داستان کشش لازم برای فیلم بلند را دارد و اساساً هم این فیلم کوتاه را ساختم تا آزمونی برای نسخه سینمایی بلند آن باشد. از همان ابتدا در تمام این مراحل نگاه مخاطب هم مدنظرم بود.

* یکی از نکات جالب در فیلم شما، منفعل نبودن کاراکتر اصلی است؛ زنی که به‌رغم تمام فشارهایی که رویش هست، بازهم خود تصمیم می‌گیرد و اتفاقاً برای این تصمیم با تردیدهایی کاملاً واقعی و باورپذیر هم مواجه می‌شود. به تعبیر دیگر در حالی که فیلم روایت ظلم نسبت به یک زن است، کاراکتر اصلی‌اش یک زن تن‌داده به این ظلم و مظلوم‌نما نیست…

صلواتی: حتماً همین‌طور است. ما امروز فیلم‌های زیادی با موضوع زنان و مشکلاتشان در سینما داریم که اتفاقاً بخشی از آن‌ها را سینماگران مرد می‌سازند. به نظر ما به سمتی حرکت می‌کنیم که بسیاری از این مسائل رو به بهبود است.

* فضای کلی روایت و ساختار فیلم، واقع‌گراست اما در بخش‌هایی که با تصورات و خیالات کاراکتر اصلی مواجه می‌شویم گویی اندکی این قرارداد زیر پا گذاشته می‌شود، برای ایجاد توازن میان این دو رویکرد در کلیت فیلم، چالشی نداشتید؟

صلواتی: زمانی که فیلم‌نامه می‌نویسم، حتماً به مصالح سینمایی ساخت آن هم فکر می‌کنم. فرمول‌ها و ساختارهایی که برای فیلم‌سازی می‌شناسیم، معمولاً برای تجربه‌های اولیه است، ولی از جایی به بعد با توجه به ابعاد قصه تو این اجازه را به خودت می‌دهی که اندکی از قراردادها عدول کنی و مثلاً از فضای رئال به سمت فضای انتزاعی حرکت و مجدد به خط اصلی بازگردی. مهم مصالح و هدف نهایی فیلم‌نامه برای تأثیر بر مخاطب است. در این مقطع است که مشخص می‌شود چقدر انتخاب‌های ما در مسیر ساخت درست و یا غلط بوده است.

برای این فیلم هم حتماً می‌توانستم از ساختارها و زبان‌های مختلفی استفاده کنم اما به‌شدت اصرار داشتم تمام مانورهایی که امکان دارد، حضور من به‌عنوان کارگردان را در فیلم پررنگ کند، حذف کنم. داشتم موضوعی را طرح می‌کردم که برایم مهم بود مخاطب با تمام وجود آن را واقعی بداند. انتخابم این بود که در بخش‌هایی وارد فضای ذهنی کاراکتر بشوم و حتماً ریسک هم بود اما تلاشم این بود که رفت‌وبرگشت به این فضای ذهنی به‌گونه‌ای عمل کنم که مخاطب میان واقعی بودن و نبودن آن دچار تردید شود.

* ممنونم از همه دوستان که در این نشست حضور داشتند و تلاش شد در حد حوصله نکاتی درباره هر یک از آثار مطرح شود. در پایان اگر فکر می‌کنید نکته‌ای درباره اکران فیلم‌هایتان در گروه هنروتجربه لازم به طرح است، بفرمایید.

خسروی‌نژاد: واقعاً باید سپاسگزاری کرد از گروه هنروتجربه که این فرصت را برای فیلم‌سازان کوتاه به‌وجود آورده‌اند تا آثارشان دیده شود اما بازهم تأکید می‌کنیم که ای‌کاش تمام بار عرضه آثار در این فرآیند به دوش خود فیلم‌سازان نباشد. اگر همه‌چیز بر دوش فیلم‌ساز باشد، تا جایی کار پیش می‌رود و بعد همه‌چیز به حالت قبل بازمی‌گردد. از تکرار این تجربه هراس داریم و این دغدغه اصلی ما است. سیستم فعلی تا جایی پاسخگوست و از جایی به بعد این ساختارها هستند که باید شکل بگیرند تا دیگرانی هم در عرصه فیلم کوتاه بتوانند از این ظرفیت استفاده کنند. واقعاً نگاه نسبت به فیلم کوتاه نباید فروش‌محور باشد، معیار در عرصه فیلم کوتاه کیفیت مخاطب است. «هنروتجربه» باید فیلم کوتاه را جدی‌تر بگیرد.