تمام تمرکزم تکیه بر سیاست «سکوت» است

پارسا خائف خواننده نوجوان آلبوم «هفت الف» ضمن تأکید بر نداشتن انگیزه‌های مالی برای ورود به عرصه موسیقی،‌ دوران کرونا را فرصت طلایی خود برای آموزش و یادگیری بیشتر توصیف کرد. پارسا خائف از جمله خوانندگان نوجوان و نوظهور موسیقی ایرانی است که به‌واسطه حضور و درخشش در فصل اول برنامه استعدادیابی «عصر جدید» توانست […]

پارسا خائف خواننده نوجوان آلبوم «هفت الف» ضمن تأکید بر نداشتن انگیزه‌های مالی برای ورود به عرصه موسیقی،‌ دوران کرونا را فرصت طلایی خود برای آموزش و یادگیری بیشتر توصیف کرد.

پارسا خائف از جمله خوانندگان نوجوان و نوظهور موسیقی ایرانی است که به‌واسطه حضور و درخشش در فصل اول برنامه استعدادیابی «عصر جدید» توانست مدارج شهرت را در مدت زمان کوتاهی طی کند؛ گویی ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در کار بودند تا این نوجوان مستعد اردبیلی را به واسطه یک اتفاق رسانه‌ای جذاب و پرمخاطب، به سمت و سویی ببرند که خیلی‌ها هرچه کردند نتوانستند به فضا و چارچوب آن دست پیدا کنند. شرایطی که قطعاً قاب تلویزیون و برنامه‌ای با اجرای احسان علیخانی نقش مهمی در تحقق آن ایفا کرد و موجب شد تا پارسای قصه ما به جایگاهی برسد که در حالت عادی خیلی بیشتر از اینها باید برای رسیدن به آن صبر می‌کرد.

او به واسطه همین حضور بود که استعدادش دیده شد و بعد از این که یکی‌یکی مدارج ترقی را در قسمت‌های مختلف «عصر جدید» طی کرد، خود را در موقعیتی دید که می‌تواند با وجود سن و سال کم وارد عرصه‌های حرفه‌ای موسیقی شود، بله؛ تولید یک آلبوم موسیقی آن هم در این شرایط ناموزون اقتصادی آن هم به آهنگسازی یک حرفه‌ای تمام عیار به نام مهیار علیزاده که در کارنامه آثارش نمایشگاه رنگارنگی از موسیقی متن‌های سریال‌ها و آثار تصویری و البته همکاری با خوانندگانی چون علیرضا قربانی، همایون شجریان و سالار عقیلی دیده می‌شود. اصلاً مگر از این بهتر هم می‌شد؟

خلاصه این که پارسا خائف همانی شد که در آرزوهایش خواستار آن بود؛ یعنی رسیدن به آنچه هنرش را داشت و می‌بایست در یک چارچوب درست به سمت آن هدایت می‌شد؛ کشف استعداد در گام اول، آموزش در گام دوم و گام‌های بعد و صد البته حضور در عرصه‌های حرفه‌ای صنعت موسیقی که این سومی فعلاً جای کار دارد. انتشار آلبوم «هفت الف» به قول او و دست‌اندرکاران آلبوم مقدمه ارزشمندی برای ثبت یک یادگاری از دوران شکوفایی استعداد، شهرت و ورود به دوره جدیدی از فعالیت‌هایی شد که جا برای کار در آن زیاد است.

همین فضا بهانه‌ای شد تا پارسا خائف همراه با دست‌اندرکاران آلبوم «هفت الف»  به تشریح مهمترین دغدغه‌های امروز و برنامه‌های خود برای ادامه راهش بگوید.

پارسا خائف در بخش اول گفتگوی رسانه‌ای خود بود که ضمن ارائه گزارشی از روند طراحی تا تولید این اثر موسیقایی از آرزوها، دغدغه‌ها و آرمان‌های خود در حوزه موسیقی ایرانی سخن گفت.

او در این گفتگوی تفصیلی  همراه با مهیار علیزاده آهنگساز، محمد عبداللهی مدیربرنامه ها و نیما جوان ناشر اثرش مجالی پیدا کرد تا بتواند ضمن پاسخ به برخی حاشیه‌ها و پرسش‌ها درباره حضورش در برنامه «عصر جدید» به بیان نقطه نظراتش درباره آینده و فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش سخن بگوید. شرایطی که نوع بیان و گفتارش نشان دهنده دغدغه‌مندی‌ها و گفتار یک نوجوان نبود؛ گویی این که او نسبت به شرایط سنی‌اش فاصله زیادی گرفته و حضور در این مسیر پیشرفت به او این امکان داده که بتواند در ادبیات گفتاری اش نیز جلوتر از هم نسلانش باشد.

بخش نخست این نشست در ایام تعطیلات نوروزی منتشر شد و حالا در ادامه می‌توانید بخش دوم و پایانی آن را بخوانید.

 یکی از نکات مهمی که کم و بیش در بخش اول گفتگو هم به آن اشاره شد، بحث حضور پارسا در برخی فعالیت‌های رسانه‌ای غیرمعمول، برنامه‌ها و ایونت های مختلف پس از رسیدن به شهرت به واسطه حضور در برنامه «عصر جدید» بود، شرایطی که موجب شد خودِ من در زمانی که آلبومی از او منتشر نشده بود و حتی ملاقاتی هم با پارسا و جناب عبداللهی نداشتم با فضایی مواجه شوم که دربرگیرنده برخی پیشنهادهای مالی از سوی برخی از افراد برای همکاری با هنرمندان نوپا و تازه کشف شده‌ای چون پارسا برای پرزنت کردن او در فضای رسانه‌ای بود، شرایطی که به هر حال در قالب رسمی «مشاور رسانه‌ای»، «امور رسانه‌ای»، «روابط عمومی» و کلید واژه‌هایی از این دست آن هم با دستمزدی معین برای همه ما وجود داشته و دارد و اصلاً هم ایرادی ندارد؛ اما ماجرا زمانی می‌تواند فضای کار را مسموم کند که شرایط مالی و مسائل حاشیه‌ای وارد کار شود. چارچوبی که به نظر می‌آید در یک مقطع زمانی برای پارسا و برخی دیگر از برگزیدگان برنامه «عصر جدید» در حوزه موسیقی پدید آمد و من می‌خواهم توضیحاتی را در این رابطه ارائه دهند.

نیما جوان: من خیلی از شما ممنونم که از سر دلسوزی و مراقبت از پارسا این موارد را مطرح می‌کنید، اما در پاسخ به پرسش شما نکته‌ای به یادم آمد، که فکر می‌کنم خیلی از این نگرانی‌ها را برطرف می‌کند. خاطرم هست اسپانسر و سرمایه گذار آلبوم «هفت الف» پس از انجام مراحل تولید و ضبط آلبوم، خواسته‌ای مبنی بر نصب بیلبوردهای شهری آلبوم در مبادی مختلف شهر با عکس پارسا داشت که اگر پارسا و دست‌اندرکاران تولید آلبوم آن پیشنهاد را قبول می‌کردند، به طور حتم آلبوم بیشتر دیده شده و حتی بیشتر هم فروخته می‌شد، اما من واقعاً خوشحال شدم که هم پارسا و هم جناب عبداللهی به این پیشنهاد جواب منفی دادند، شرایطی که می‌توانست پروسه حمایت اقتصادی از تولید اثر را نیز تحت تاثیر قرار دهند.

 این نکته‌ای است که برای من به عنوان یک ناشر بسیار قابل احترام و ارزشمند است. شرایطی که حتی در گرافیک آلبوم نیز اتفاق افتاد و وقتی با سیاوش یعقوبی طراح کاور آلبوم به این نتیجه رسیدیم که عکسی از پارسا روی جلد نباشد و پارسا هم با تمام وجودش پذیرفت واقعاً خیالم راحت شد که پارسا فعلاً در مسیر درستی قدم برداشته که می‌تواند نگرانی من و شما درباره او را کمتر کند.

پارسا خائف: همان طور که آقای جوان اشاره کرد، ما در طول این چند ماه از سوی حامیان مالی پیشنهادهای ترغیب کننده و بسیار جذاب مالی داشتیم که می‌توانست پرمنفعت‌ترین دستاوردهای اقتصادی را برای ما همراه داشته باشد. اما من همیشه از استادانم شنیده بودم، کسانی که در دام چنین افرادی می‌افتند مقصد کارشان به کجا منتهی می‌شود؟

شما مطمئن باشید اگر مقصد ما پول بود، قطعاً آن ماجرای بیلبوردهای شهری را قبول می‌کردیم، شرایطی که هم منجر به فروش آلبوم و هم دیده شدن آن می‌کرد. پس فکر می‌کنم چنین رویکرد و رفتاری برای تولید و انتشار اولین آلبومم به حدی پاسخگوی پرسش شما باشد و ما هم نیازی به دفاع بیشتر از آن نداشته باشیم.

این واقعاً خواسته و انگیزه‌ای نبود که بنده، خانواده‌ام و دست‌اندرکاران آلبوم روی آن تمرکز داشتیم. چرا که برای من در این پروسه زمانی حضور در پروژه‌ای دارای اهمیت بود که قطعاً برایم دربرگیرنده تجربه‌ها و اندوخته‌های بسیار ارزشمندی در حوزه موسیقی بود. گرچه از حمایت‌های اسپانسر هم نباید به همین سادگی عبور کنم که اگر این اسپانسر وجود نداشت، من هم قادر به تولید یک آلبوم حرفه‌ای نبودم.

 در این شرایط احسان علیخانی و عوامل تهیه و تولید برنامه «عصر جدید» چه مشاوره‌ها و دیدگاهی داشتند؟ آیا در این مورد باهم گپ و گفتی داشتید؟

خائف: پس از پایان یافتن فصل اول برنامه «عصر جدید» مقداری ارتباط من با آقای علیخانی کمتر شد، ولی او همیشه همراه من بود و به عنوان یک حامی، یا بهتر بگویم بهترین حامی، کاری را انجام داد که در عرصه موسیقی به بخش زیادی از آرزوها و اهدافم برسم. کما این که در جریان برنامه تحویل سال نو امسال هم از من دعوت کرد تا قطعه‌ای را برای برنامه نوروزی «عصر جدید» اجرا کنم که این موضوع نشان دهنده حمایت همه جانبه و مراقبت اوست.احسان علیخانی دلسوزانه همراه من بود و هست. این شرایط برای همه عوامل برنامه «عصر جدید» نیز صادق است چرا که آن‌ها همیشه مراقب من بودند که چه حرف‌هایی می‌زنم و چه کارهایی باید در آینده مد نظرم باشد. از این بابت هم صمیمانه قدردان تک‌تکشان هستم.

 با آریا عظیمی‌نژاد هم این ارتباط بعد از عصر جدید وجود داشت؟ چون تا آنجا که می‌دانم گفته شده بود که قرار است او با شما و تعدادی دیگر از هنرمندان برگزیده عصر جدید چند اثر موسیقایی را نیز تولید کند؟

خائف: بله چنین موضوعی همان زمان نیز مورد توجه قرار گرفت و کمرنگ هم نشد. این فرآیند نیز رفته‌رفته شکل جدی‌تری پیدا کرده بود و می‌خواستیم تمرین‌ها را شروع کنیم اما ماجرای کرونا پیش آمد و قضیه به طور موقت تعطیل شد.

 آقای علیزاده در این چارچوب مایلم نقطه نظرات شما را هم جویا شوم که آیا نحوه داوری‌ها و اساساً مدیریت کشف استعدادهای بخش موسیقی در «عصر جدید» مورد رضایت شما بوده است؟ شرایطی که منجر به بیان انتقاداتی از سوی استادانی چون حسین علیزاده و فریدون شهبازیان هم شد و می‌تواند به ماجرای آینده کاری پارسا خائف نیز مرتبط باشد.

مهیار علیزاده: من روی صحبت‌های استاد علیزاده و استاد شهبازیان که اصلاً نمی‌توانم و نمی‌خواهم هم حرف بزنم، پس در این مورد نظری ندارم. اما درباره ماجرای استعداد و مسیر پیش روی پارسا باید بگویم. خیلی‌ها در زمانی به همایون شجریان گفتند که چرا مسیر استاد محمدرضا شجریان را ادامه نداد؟ یا چرا علیرضا قربانی دست به تجربه‌هایی زد که خیلی‌ها این مسیر را متفاوت‌تر از کارهای گذشته او ارزیابی کردند؟ این ها همه مواردی است که در اثر گذر زمان نتایج خود را پیش روی مخاطبان گذاشته و از خوانندگان و کارهای پیش روی آنها فضایی را ترسیم کرده؛ در نتیجه باید ببینیم مسیر پیش روی پارسا بعد از حضور در عصر جدید چه خواهد شد؟ شاید روزی او ورزشکار خوبی شود و شاید روزی جای علیرضا قربانی معرفی شود. این ها مواردی است که اصلاً قابل پیش بینی نیست و فقط گذر زمان مسیر را برای قضاوت مشخص می‌کند.

درباره نحوه داوری‌ها در برنامه «عصر جدید» هم باید بگویم، معمولاً وقتی چنین برنامه‌هایی طراحی و اجرا می‌شوند، شرایط در تمام دنیا به گونه‌ای است که باید سال‌ها زمان بگذرد تا مسیر درست و استاندارد حتی در قضاوت‌ها نیز مشخص شود. ضمن این که ماجرای برگزاری «تلنت ها» در دنیا متغیر است. در برخی برنامه فقط موضوع خوانندگی مورد رقابت قرار می‌گیرد. در برخی تلنت ها نیز خوانندگی هم جزو آیتم هاست. شرایطی که به دلیل تنوع در استعدادهای هیجان‌انگیزتر موجب می‌شود درصد کمتری روی موسیقی متمرکز شوند که این نیز در داوری‌ها موثر است. اما به طور کلی در برنامه عصر جدید آنچه من دیدم این بود که با وجود تاریخ کوتاه برنامه داوری‌ها از سطح انتظاراتم بالاتر بود.

 مایلم در این بخش از گفتگو که از برخی حاشیه‌ها حرف زدیم، دوباره ماجرا را ببریم به سمت آموزش، فرآیندی بسیار مهم که در تولید آلبوم «هفت الف» با حضور هنرمندان متخصصی چون حسین علیشاپور به عنوان مشاور اثر گویا مورد توجه قرار گرفته، اما طی همین مدتی که مشغول تولید و انتشار آلبوم بودید، چند جایی به صورت جسته و گریخته خواندم که تعدادی از استادان و هنرمندانی که به پارسا خائف نزدیک‌ترند از دوری‌اش نسبت به فضای آموزشی انتقاد کرده و بعضاً صحبت‌هایی را به میان آوردند که از عدم تمایل پارسا و اطرافیانش به استمرار آموزش و تمرکز روی مسائل تجاری و اقتصادی حوزه موسیقی سخن گفته بودند، شرایطی که بد نیست درباره آن هم توضیحاتی را ارائه بدهید.

خائف: من اجازه می‌خواهم اسم این هنرمند عزیزی را که درباره من این چنین صحبت کرده بود، اعلام کنم. ایشان جناب قادر رودکیان بود که چندی پیش نیز با من صحبت کرده بود و بنده برای شرکت در جشنواره موسیقی فجر و جشنواره نوای خرم با کمک و همراهی وی به اجرای برنامه پرداختم. هنرمندی بسیار ارزشمند که نظراتش برای من بسیار محترم است و می‌دانم که این هنرمند هم از روی دلسوزی نسبت به فعالیت‌های جدیدم در برنامه عصر جدید و سایر کارها انتقاداتی را مطرح کرده است.

 من الان هم واکنشی برای این انتقادها ندارم، چون فعلاً تمام تمرکزم دوری از حاشیه‌ها و تکیه بر سیاست «سکوت» است. اما به هر حال بعد از «عصر جدید» و اتفاق «کرونا» یک فرصت طلایی به من دست داد که بتوانم روی موضوع آموزش به ویژه نوازندگی تمرکز بیشتری داشته باشم. کما اینکه در همین مدت روی نوازندگی پیانو، نوازندگی سه تار و آموزش‌های تکمیلی آواز تمرکزم حتی مضاعف شد. در همین چارچوب نیز من به واسطه حضور در برنامه «عصر جدید» و شناختی که از من صورت گرفته بود، توانستم با استادان بیشتری در حوزه آواز ارتباط گرفته و زیر نظر آنها به شاگردی مشغول باشم.

من در همین بحث آموزشی که شما به آن اشاره داشتید، غیر از تمرین‌های آوازی، تقریباً روزی ۱۰ ساعت ساز می‌زنم، زیرا خلق و خویی دارم که دوست دارم به بهترین حالتی که می‌توانم برسم و تا نرسم هم ول کن ماجرا نیستم. من همیشه به یک جمله باورم دارم و تلاش می‌کنم آن را فراموش نکنم. اینکه هرچه قدر بیشتر سختی بکشم و بتوانم تحمل این سختی‌ها را داشته باشم، قطعاً نتایج درخشانی برایم در پیش روی من قرار خواهد گرفت.

اتفاقاً همین رویکرد و انگیزه است که من را شارژ و استمرار حضور مرا در تمرین‌ها بیشتر می‌کند. بنده چندی پیش توفیق این را داشتم که نزد جناب حسین علیشاپور ردیف‌های موسیقی ایرانی را به اتمام رساندم اما چون این هنرمند ارزنده موسیقی در ادبیات هم یک فرد حرفه‌ای هستند، به من تاکید داشته و دارد که درباره نحوه ادغام موسیقی و شعر و همچنین ارائه مفهوم شعر به شنونده استمرار بیشتری داشته باشم. شرایطی که من را با دریچه مهمی از آواز بیشتر آشنا کرد تا در کنار موضوع «مرکب خوانی» که دغدغه‌های این روزهای من است به این موضوعات نیز توجه بیشتری داشته باشم.

 یکی دیگر از نکاتی که در قالب همین مقولات آموزشی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد، بحث تغییر صدای تو به دلیل قرار گرفتن در سن بلوغ است. بدین معنا که آن صدا و نغمه‌ای که از پارسا خائف در دوره اول «عصر جدید» به مخاطب ارائه شد، با صدای فعلی تو دچار تغییرات محسوسی می‌شود که می‌بایست برای این دگرگونی و تغییر وارد سیستم‌های آموزشی جداگانه‌ای شد، بد نیست در این زمینه از تجربیات آموزشی‌ات حرف بزنی که برای هنرمندان و علاقه مندان موسیقی ایرانی در سن و سال می‌تواند دربرگیرنده نکات جالبی باشد.

خائف: در همین حالتی که شما گفتید من در حال دست و پنجه نرم کردن با خودم بوده و فکر هم می‌کنم توانسته باشم سمت‌وسوی صدایم را به سمت درستی هدایت کنم. زیرا در این زمینه با خیلی‌ها از جمله چند متخصص خوب حنجره مشورت کردم که در این زمینه عزیزان توصیه می‌کنند تا در این شرایط زمانی روی ناحیه بم صدا تمرین و تمرکز کنم، بعضی از استادان نیز می‌گویند که بهتر است در دوران بلوغ سکوت باشد و هیچ کاری هم نکنم.

در مجموع خودم به این نتیجه رسیدم که اگر چنین کاری را انجام دهم صدا می‌خوابد و بازگرداندن آن تکنیک‌هایی که قبلاً در حنجره بود بسیار سخت می‌شود. در این زمینه تمرین‌هایی هم در آواز هست که هر روز آن‌ها را انجام می‌دهم تا صدایم خسته نشود و امیدوارم شرایط به گونه‌ای هدایت شود که مشکلی در این زمینه نداشته باشم.

* مایلم در اینجای گفتگو که دوباره حرف «عصر جدید» شد، پرسشی را مطرح کنم. این که اگر روزی روزگاری هنرمندان هم‌نسلت برای حضور در این برنامه استعدادیابی مشورت بگیرد، بر اساس تجربه‌هایی که در این چارچوب به دست آورده‌ای، چه توصیه‌هایی به آنها داری که وارد حاشیه‌ها نشوند؟

خائف: به اعتقاد من «عصر جدید» یک تریبون است که اگر هنرمندی بتواند وارد مرحله نهایی رقابت شود، فرصت بسیار خوبی را به دست آورده، اما بقیه ماجرا دست خودش است که بعد از شرکت در برنامه چه کاری می‌خواهد انجام دهد؟ اما خب اگر دوستی با من درباره حضورش پیرامون چنین برنامه‌های مشورت کند، قطعاً به او پیشنهاد می‌دهم تا این کار را انجام دهد اما بهتر است در این راه از تجربه‌های دیگران نیز استفاده کند.

 جوان: من هم با پارسا موافقم؛ چرا که شما به عنوان یک خبرنگار حوزه موسیقی نیز بهتر از من می‌دانید که نمایش استعداد به مخاطب در این روزگار چقدر سخت و دشوار است. البته همه جای دنیا این رویه وجود داشته و دارد که وظیفه اصلی رسانه ملی یک کشور منوط به استعدادیابی و کشف هنرمندانی است که محلی برای ارائه و عرضه کارهای خود ندارند و با طراحی برنامه‌های تلویزیونی یک رسانه ملی می‌توانند به ارائه استعدادهای خود بپردازند. چیزی که ما طی این سال‌ها نداشتیم اما حالا با برنامه‌ای چون «عصر جدید» به منصه ظهور رسیده است.

برنامه «عصر جدید» اکنون یک برنامه بسیار جوانی است که اگر بخواهیم از بیرون به ماجرا نگاه کنیم عملکرد خوبی داشته است. کما این که در همین فصل دوم برنامه دیدیم هنرمندانی در عرصه موسیقی ظهور و بروز پیدا کردند که توانستند مخاطبان زیادی را به سمت خود بکشانند. طبیعتاً از منظر نقد هم می‌توان وارد کرد اما اگر من بخواهم نمره کلی بدهم، نمره برنامه در این شرایط قابل قبول است.

عبداللهی: به نظر من برنامه عصر جدید در راستای ایجاد رسالت هنری خودش به نحو خوبی عمل کرده است که حضور استعدادها در آن می‌تواند محل خوبی برای نمایش و عرضه یک استعداد و هنر باشد. اما اینکه این برنامه وظیفه داشته باشد که به همه ابعاد فعالیت‌های یک هنرمند پس از کشف استعداد بپردازد انتظار زیادی است و ممکن است به ما یک خطای دید نسبت به عملکرد چنین برنامه‌هایی بدهد. من بر این باورم کار «عصر جدید» میزبانی و نمایش یک استعداد است و آمار هم نشان می‌دهد که این برنامه نسبت به اهدافی که داشته عملکرد موفقی داشته است. کما اینکه به اعتقاد من ایرادهایی که از سوی برخی عزیزان به این برنامه وارد می‌شود نیز جز وظایف و اهدافش نیست. این برنامه به سهم خود آمده و خلاءهایی را پوشش داده است. قطعاً هم وظیفه‌اش با نهادی چون «آموزش و پرورش» یا «دانشگاه» فرق دارد.

من به واسطه حضور پارسا در برنامه «عصر جدید» در پشت صحنه این پروژه حضور مستمری داشتم و بر این باورم احسان علیخانی و عوامل برنامه دیدگاه مشترکی دارند که در منظر فعالیت‌های خود مشغول جریان‌سازی اند. در این شرایط تصور می‌کنم نقد بی‌رحمانه و غیر منصفانه باعث می‌شود، ریشه چنین پروژه‌هایی خشکانده شده و نفر بعدی که می‌خواهد کاری در این فضا را انجام دهد با موفقیت رو به رو نشود.

من فکر می‌کنم احسان علیخانی سفره‌ای را به واسطه برنامه «عصر جدید» گسترانده که استعدادها از «ضمیر ناخودآگاه» به «ضمیر خودآگاه» آورده شده که شما به عنوان یک فرد مستعد در هر زمینه می‌توانی یک بار دیگر به داشتن این استعداد فکر کنی. همین دیدگاه یعنی اینکه احسان علیخانی کار درستی را انجام داده است.

 طی ماه‌هایی که با حسین علیشاپور و مهیار علیزاده درگیر ضبط و تولید آلبوم «هفت الف» بودی، با هنرمندان شناخته شده دیگری هم برای حضور در مارکتینگ موسیقی ارتباط و مشورت می‌گرفتی؟

خائف: یکی از هنرمندانی که همیشه پرسش‌های زیادی را با او مطرح می‌کنم، سهراب پورناظری است که افتخار این را داشتم که در فینال «عصر جدید» تیتراژ فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» به آهنگسازی این هنرمند ارزنده و خوانندگی جناب همایون شجریان را اجرا کردم و بسیار خوشحال بودم که بعد از اجرا، وی این خوانش من را پسندید.پس از اینکه به همین بهانه دیداری با او داشتم نصیحت‌های زیادی را به من کرد که بسیار برایم ارزشمند بود. در این چارچوب مشورت‌ها و همراهی‌های دوستانه‌ای با جناب سالار عقیلی، آریا عظیمی نژاد و میلاد محمدی هم داشتم که در این مدت کمک‌هایی بسیاری به من انجام دادند و من صمیمانه قدردان آنها هستم.

 این توصیه‌ها حول چه محوری بود؟ و برایم جالب است که بدانم که آهنگساز شناخته شده و توانمندی چون مهیار علیزاده در طول ضبط آلبوم چه توصیه‌هایی به یک خواننده نوظهور موسیقی ایرانی داشت؟ به هر حال تجربه همکاری یک آهنگساز مطرح با خوانندگان مطرح می‌تواند برای هر هنرمندی نوپایی جالب توجه باشد.

خائف: برای من در مدتی که با این عزیزان حول محورهای مختلف حوزه موسیقی مشورت می‌گرفتم، یک نکته مشترک بسیار جالبی بود و آن توجه به تاریخ ادبیات، تاریخ ایران و تاریخ موسیقی ایران بود که به شدت روی این نکته تاکید و دائم این توصیه را داشتند که ادبیات و تاریخ بخش جدایی ناپذیری از آواز این سرزمین است و مخاطب به قدری از موسیقی می‌فهمد باید به همان میزان نیز متوجه شود که من به عنوان خواننده چه محتوایی به مخاطبم ارائه می‌دهم.

 علیزاده: من نه به پارسا بلکه به همه خوانندگان و هنرمندانی که در مسیرهای اولیه فعالیت‌های حرفه‌ای خود هستند، گفته‌ام که همیشه باید در این فضا باهوش حرکت کنند. باهوش یعنی چه؟ یعنی اینکه چه بخوانند و چه نخوانند؟ با چه کسی کار کنند و با چه کسی کار نکنند؟ چه چیزی را بگویند و چه چیزی را نگویند؟ یا کجا بروند و کجا نروند؟ اینها همه، مسائلی هستند که در زندگی پارسا تاثیرگذارند.

به عنوان مثال اگر روزی فلان آهنگساز به پارسا پیشنهاد کاری داد، در همان ابتدا فریب اسم بزرگ یا شناخته شده آن آهنگساز را نخورد. به جهت اینکه این تصمیم‌گیری با چشمان بسته یا هیجان زده باعث می‌شود تا خلاقیت‌هایش از یک سنی تمام شده و به حالت تکرار بیفتد. اتفاقاً همان زمان ممکن است همان آهنگسازان مطرح دنبال خواننده‌هایی چون پارسا باشند که بخواهند خود را آپدیت کنند. شرایطی که اتاق فکر او باید در این هوشمندی نقش موثری را ایفا کند.

 پارسا خائف یک خواننده آذری است و در هرجایی به نحو احسن توانسته این آذری بودن را به مخاطبان خود معرفی کند، در این شرایط آیا دوست داری در یک قالب مجزا و کمتر تجربه شده با ملودی‌های تلفیقی، موسیقی آذری را جور دیگری در فهم مخاطب امروزی جامعه معرفی کنی؟ چرا که معتقدم این درجه از شهرت تو می‌تواند مخاطب را با موسیقی نواحی ایران نزدیک کند.

خائف: حساسیت من در انتخاب ملودی خیلی زیاد است که در این چارچوب و در پروسه تولید آلبوم «هفت الف» به واسطه این حساسیت نیز خودم مهیار علیزاده را خیلی اذیت کردم، بر همین اساس قطعاً اگر فرصت دوباره‌ای برای ورود به فضای جدیدی از موسیقی که تلفیق در آن همراه باشد به شدت موافق بوده و هستم و اگر زمانی آهنگساز یا تنظیم کننده‌ای پیدا شود که بتواند در این شرایط همراه من باشد با افتخار استقبال می‌کنم.

 البته حالا که از تلفیق و علاقه‌مندی‌ات به موسیقی نواحی ایران و هم نشینی با سایر گونه‌های موسیقایی صحبت کردی، نکته‌ای به یادم امد که دوست دارم در اوقات پایانی این گفتگو روی آن صحبت کنیم و آن نحوه خوانش هنرمندان شرکت کننده در برنامه عصر جدید بود، که حتی برای خوانش آثاری که به طور کامل با سازبندی ایرانی صورت می‌گرفت، برای پرحجم کردن این فضای ملودیک از موسیقی الکترونیک و صداسازی‌هایی استفاده می‌کردند، که به زعم من نه به طور کامل اما در بخش‌هایی منجر به خوانش‌های غلط و بدون هویت از سوی هنرمندان شرکت کننده می‌شد، آیا شما هم با این نوع فضاسازی‌ها برای جلب نظر مخاطب و هیات داوران آن هم در تجربه‌های این چنینی موافقید؟

خائف: در فصل اول مسابقه‌ای که ما در آن شرکت می‌کردیم، اجرای موسیقی به عهده برنامه «عصر جدید» بود. ولی برخی موارد هم بود که از عهده سازندگان برنامه خارج بود و آن عدم نمایش ساز بود که طبیعتاً امکان اجرای زنده با ساز ایرانی را غیر ممکن می‌کرد. بله من هم می‌دانم که در برخی اجراها سلیقه موسیقایی به سمت موسیقی الکترونیک نیز پیش رفت، ولی خودم تلفیق را دوست دارم و آنچنان گاردی برای تلفیق موسیقی الکترونیک با موسیقی ایرانی البته در شکل قاعده‌مندش ندارم، ولی در این چارچوب به یک نکته می‌توانم اشاره کنم. اینکه حسی که از موسیقی سنتی می‌گیرم، هیچ وقت از موسیقی الکترونیک نگرفتم. گرچه همیشه تجربه‌های جدید را هم دوست دارم ولی همواره به پدرم هم می‌گفتم آن حسی که در سازبندی ایرانی وجود دارد، نمی‌توان از موسیقی الکترونیک دریافت کرد.به اعتقاد من موسیقی سنتی پایه‌ای دارد که بسیار قوی و مستحکم است و از تاریخی گرفته شده که موسیقی الکترونیک به گرد آن هم نمی‌رسد. من در مدتی هم که نزد جناب علیشاپور بودم نیز اصلاً تعصب خشکی را احساس نکردم و اگر هم از جانب او صحبتی برای توجه و تمرکز روی موسیقی سنتی بوده دربرگیرنده حرف قانع کننده‌ای بوده که به هیچ وجه در آن تعصب وجود نداشت.

علیزاده: پارسا از جمله هنرمندانی است که رشته خوانندگی را برای فعالیت در حوزه موسیقی انتخاب کرده است. او اکنون در شرایط سنی قرار دارد که به دلیل شرایط بلوغ ناخواسته تغییراتی در صدا و تارهای صوتی‌اش ایجاد می‌شود. در این شرایط او باید بتواند صدایش را بعد از تغییر تربیت کرده و فضای صوتی مورد نظرش را آماده نگه دارد. شرایطی که به زعم من در حال انجام است و فکر می‌کنم او برنامه‌ها و مسیر خودش را خوب طی می‌کند.

 آیا به زعم این شرایط، تجربه همکاری با خوانندگانی چون پارسا خائف، می‌تواند تجربه متفاوتی برای یک آهنگساز حرفه‌ای و ممتاز در مسیری که با تجربه همکاری با خوانندگان و هنرمندان ستاره همراه بوده، به حساب آید؟

مهیار علیزاده: طبیعتاً کار با پارسا کار متفاوت‌تری نسبت به دیگر هنرمندان شناخته شده بود، البته من خودم را آهنگساز ممتازی نمی‌دانم اما می‌توانم قاطعانه بگویم که فعالیت با پارسا خائف، یک پروژه متفاوت بود که دلایلش هم مشخص است.

دلایلی از جمله سن و سال پارسا، نحوه خوانش او، قرار گرفتن در نقطه سنی تغییر رنگ صدایی، انتخاب اشعار و معروفیت پارسا به واسطه حضور در یک برنامه تلویزیونی که کار را برایم متفاوت کرد. البته که در این شرایط برخی از انتقادات و صحبت‌های استادان باعث شد من دست به عصا تر در این مسیر حضور پیدا کنم اما قطعاً این تجربه‌ها را ادامه می‌دهم.

 یکی دیگر از نکات مهمی که درباره فعالیت‌های پارسا خائف از بعد شهرت مطرح شد و در برخی موارد هم او را وارد حاشیه‌هایی کرد، کلیدواژه‌های به نام «مدیربرنامه» بود که تصور می‌کنم در روزگاری حرف و حدیث‌هایی را هم برایتان در ایونت هایی که حضور می‌یافتید به وجود آورد، بد نیست از این تجربه و حضور جناب عبداللهی به عنوان مدیر برنامه هم صحبت کنیم که خوانندگان این مصاحبه نیز بیشتر با چند و چون ماجرا آشنا شوند.

خائف: متاسفانه نوع فعالیت‌های ما با مدیربرنامه قبلی فضایی را ایجاد کرد که فضا را مخدوش کرد. اکنون نیز دید مردم و دید بسیاری از اهالی موسیقی نیز به مدیر برنامه‌ها در شرایطی قرار گرفته که انتخاب‌ها باید با دقت و برنامه‌ریزی و وسواس بیشتری صورت گیرد. چارچوبی که باعث شد من با وسواس بیشتری نسبت به انتخاب مدیر برنامه‌ها اقدام کنم. فضایی که من را با آقای عبداللهی آشنا کرد و بسیار هم تبدیل به تجربه مناسب و ارزشمندی شد که به شدت از این شرایط راضی‌ام.

 عبدالهی: واقعیت این است که ما در فعالیت‌های حرفه‌ای پارسا عنوان دیگری غیر از «مدیر برنامه» را نمی‌توانیم پیدا کنیم. وگرنه من و پارسا دیگر با هم رفیقیم تا بخواهیم خودمان را به این عناوین ارتباط دهیم. من خودم یک دهه هفتادی هستم اما تنها دوست دهه هشتادی ام پارسا خائف است که با مراودات کاری آغاز و حالا تبدیل به یک رفاقت صمیمانه شده است. این همان چیزی است که باید باشد و بماند.

آنچه من و پارسا و خانواده محترم او برنامه‌ریزی کردیم فعلاً بر این مبناست که او در مارکتینگ موسیقی نباشد و این رویکرد نیز به این زودی‌ها نیز تغییر نخواهد کرد. در حوزه مدیریت برنامه‌ها نیز آن چیزی که با این عنوان اطلاق می‌شود، فقط یک چارچوب حقوقی است که فعلاً برایش برنامه‌ای ندارم. می‌دانم توضیحش سخت است که بگوییم اکنون من و پارسا با هم رفیق هستیم. من خودم اعتراف می‌کنم که به واسطه پارسا با دنیایی آشنا شدم که حضورش تجربه‌های ارزشمندی را به زندگی من اضافه کرده که به واسطه کمک هنرمندانی چون حسین علیشاپور در طول تولید آلبوم هفت الف برایم دربرگیرنده اتفاقات بسیار مهمی بود.

* و کلام آخر…

جوان: صادقانه می‌گویم چقدر در کنار پارسا خائف بودن برایم لذت بخش بود. به اعتقاد من هر رده سنی صاحب اندیشه بوده و درک خود را دارد، ولی من که چهل سال دارم اکنون اصلاً احساس نمی‌کنم که با یک نوجوان خام دور یک میز نشستم. من در این مدت واقعاً از پارسا خائف یاد گرفتم و بر این باورم او توانست نکات زیادی را به من اضافه کند. این شرایط نشان دهنده اصیل بودن او و خانواده‌اش و همچنین حضور مدیر برنامه‌ای چون محمد عبداللهی است که همین خیال ما را خیلی راحت می‌کند.من فکر می‌کنم اتفاق خوب برای پارسا افتاده و حالا این تقدیر و تلاش‌های اوست که باید تعیین کنند چه اتفاقاتی بر سر راهش قرار می‌گیرد. من بر این باورم او آن قدر پخته هست که بتواند راه درست و اشتباه را تشخیص دهد. من صادقانه می‌گویم که پارسا خائف خیلی آرامش و اطمینان خاطر را به من القا کرد.

خائف: من صحبتی ندارم جز این که از خانواده‌ام به ویژه پدرم تشکر کنم که در مدت تهیه آلبوم و حضورم در برنامه «عصر جدید» خیلی اذیت شد. او در این مدت دائم در رفت و آمد بود و هزینه‌های زیادی را برای من تقبل کرد. من در این مدت از مادر و خواهرم هم دور بودم به طوری که در این یک سال اگر جمع ببندیم من دو ماه بیشتر آنها را ندیدم. ضمن اینکه در اینجا لازم است تشکر ویژه‌ای هم از محمد عبداللهی بابت حضورش داشته باشم که دوستانه و برادرانه همراهم بود./مهر