پیام‌های پیوستن یک زباله‌گرد به اجرای نمایشی خیابانی

وقوع یک مورد جالب در حین اجرای نمایش خیابانی «لیلی و مجنون»، به سوژه جذاب ساعات گذشته تئاتر تبدیل شده است. سوژه‌ای که متاسفانه در کنار جذابیت‌های خود، پیام‌هایی مبنی بر مغفول ماندن این شاخه از تئاتر را به همراه دارد.

به گزارش سینما خراسان به نقل از ایرنا، عصر دوشنبه، اتفاق جالبی به هنگام اجرای نمایش خیابانی لیلی و مجنون در پهنه رودکی رخ داد. نمایشی که با سوژه زباله‌گردی در حال اجرا بود، به‌شکلی تصادفی، میزبان یک زباله‌گرد می‌شود.

 

در خلال اجرای جشنواره‌ای نمایش لیلی و مجنون که کاری از آبادان با موضوع فقر و زباله گردی است، بهنام کاوه بازیگر و کارگردان نمایش متوجه حضور یک زباله‌گرد در پهنه رودکی می‌شود و با توجه به موضوع نمایشش به سراغ وی «رسول» می‌رود تا از او بخواهد در اجرای نمایش او را همراهی کند. او، این کار را می‌کند و داستان زندگی اش را فی البداهه روی صحنه تئاتر بازگو می کند.

 

کارگردان این کار (بهنام کاوه) او را بازمی‌گرداند و از حضار می‌خواهد بنا بر وسع خود، به وی کمک کنند. این خواسته با جمع‌آوری بیش از یک میلیون تومان اجابت می‌شود تا این اتفاق، به سوژه جالب این ساعات خبرگزاری‌ها و سایت‌های موسیقی تبدیل شود.

 

این اتفاق در شرایطی رخ داده که تمام اجزای آن به شکلی تصادفی رخ داده است و این، یکی از ویژگی‌های اصلی نمایش‌های خیابانی است. شکلی از نمایش که تفاوت‌های بسیاری با دیگر شاخه‌های هنر نمایش دارد.

 

در این شکل نمایش، هنرمند تمام تلاش خود را به انجام می‌رساند تا در کنار تمرکز بر روی ساختار داستان و اجرا، از عوامل محیطی نیز نهایت استفاده را به عمل آورده و بر وجه انتزاعی کار بیفزاید. مجموع این ابتکارها به فی‌البداهه‌هایی منجر می‌شود که بنا بر مهارت بازیگر و جذابیت فضای کار، لحظات مفرح و جالبی را برای آن نمایش و مخاطبان آن رقم می‌زند.

 

متاسفانه در طول سالیان گذشته و با کمرنگ شدن تعدد نمایش‌های خیابانی، این هنر برای مخاطب، به هنری کمتر شناخته‌شده تنزل یافته است. یک دلیل مهم این اتفاق، نبود اقتصادی مطمئن برای این شاخه از نمایش است. درحال‌حاضر، بیشترین تمرکز تئاتری‌ها، بر روی اجرای صحنه‌ای است و مخاطب با خریداری بلیت، به داخل سالن رفته و به تماشای تئاتر می‌نشیند حال آن‌که نمایش خیابانی به دلیل نبود بلیت‌فروشی، نتوانسته نظر تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران این عرصه را به خود جلب کند.

 

این شرایط درحالی در کشور ما توسط نهادهای دولتی حمایت می‌شود که در برخی کشورها نظیر فرانسه، جایگاه ثابتی دارد. به‌عنوان مثال شهرداری پاریس، برای سال‌های متمادی، نقاطی را در این شهر تعیین کرده تا گروه‌های نمایشی در فواصل مختلفی از شبانه‌روز، به اجرای تئاتر پرداخته و به این ترتیب، اقتصاد این هنر تضمین شده و به یک فرهنگ‌سازی درست مبدل گشته است.

 

در چنین زیست‌بومی، طبیعی است که موارد فی‌البداهه بسیاری در حین اجرای گروه‌ها رقم خورده و مخاطبان را به وجد می‌آورد. یکی از دلایلی که موضوع کودک زباله‌گرد، این‌چنین روی موج‌سواری رسانه‌ای قرار گرفته، ذوق‌زدگی عوامل اجرا، مخاطبان و خوانندگان از وقوع چنین اتفاقی است. درواقع به اندازه‌ای نمایش خیابانی در کشورمان راکد شده است که وقوع یک مورد طبیعی در این نمایش، به سوژه داغ رسانه‌های هنری و بسیاری از سایت‌های غیرمرتبط با تئاتر تبدیل می‌شود.

 

همین یک اتفاق خوشایند کافی است تا از جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر تشکر کنیم که اجازه نداده تا مشکلات اقتصادی، سبب مغفول ماندن نمایش خیابانی شود. هنر متشخصی که از زوایایی، سنگینی کارگردانی و اجرای نمایش را بسیار دشوارتر از اجرای صحنه‌ای می‌کند و جذابیت‌های بسیاری را برای هنرمندان این عرصه و مخاطبان آن در پی دارد.

 

انتظار می‌رود نمایش‌های خیابانی با مساعدت مقام‌های مسئول و پیگیری هنرمندان، به دوران شکوه خود در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ شمسی بازگشته تا زمینه‌های اقتصاد این هنر و شناخت بیشتر آن توسط اقشار مختلف جامعه تقویت شود.

 

نهال