به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سینما خراسان، آرش خیر آبادی در یادداشتی برای اولین جشنواره نمایشنامه نویسی اقتباسی گام دوم نوشت: کلمهی «قَبَس» به معنای «پارهی آتش» است. قبس، شعلهای ست که از آتشِ اصلی وام میگیرند و با شراره و اخگر یا لَمعه، تفاوت دارد. تصور کنید که کسی میخواهد شمعی برافروزد. پس تکّهای […]
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سینما خراسان، آرش خیر آبادی در یادداشتی برای اولین جشنواره نمایشنامه نویسی اقتباسی گام دوم نوشت:
کلمهی «قَبَس» به معنای «پارهی آتش» است. قبس، شعلهای ست که از آتشِ اصلی وام میگیرند و با شراره و اخگر یا لَمعه، تفاوت دارد. تصور کنید که کسی میخواهد شمعی برافروزد. پس تکّهای هیزمِ افروخته از میانِ آتش برمیدارد و با آتشِ آن، شمع را روشن میکند. آتشِ آن تکّه هیزمِ افروخته را در اصطلاح، قَبَس گویند. حافظِ حَظ میفرماید: ز آتشِ وادیی ایمن، نه منام خُرّم و بس موسی اینجا به امیدِ «قَبَسی» میآید یا در جایی دیگر و شعری مسمّط از مرحوم ملکالشّعرای بهار میخوانیم: پایبندِ تو ندارد سر دَمْسازیی کَس موسی اینجا بنهد رَخْت، به امّیدِ قَبَس از مُشتقّاتِ واژهی قبس، کلمهی «اقتباس» است که در اصل، معنای «وام گرفتنِ آتش از آتشی بزرگتر» معنا میدهد. اما بعدها، این کلمه، دارای معانیی دیگری نیز شد. به عنوانِ نمونه در کتابِ «تاج المَصادِر» بیهقی، واژهی اقتباس را در جای «فراگرفتنِ علم» آورده است. و به همین معنا در کتابِ «ناظمِ کَنز اللّغات» نیز آمده. «ناظم الطبّاء» نیز آن را چنین شرح کرده است: «ازکسی فایده و دانش گرفتن و پیرویی او در دانش و علم کردن». منتها، کلمهی اقتباس در ادبیاتِ پارسی، چیزی فراتر از این نیز هست. به عنوانِ نمونه در لغتنامهی دهخدا و ذیلِ کلمهی اقتباس چنین نوشته شده: «اقتباس آن است که نثر یا نظم، متضمّن گردد چیزی از قرآن یا حدیث را». یعنی هرگاه شاعر یا نویسندهای، بخشی از آیاتِ قرآن را در میانِ نوشتارِ خویش آورد بدونِ آن که اشارهای به مرجعِ آن کند، اقتباس کرده است. و نیز در «کنزاللغات» آورده است: «اندکی از قرآن یا حدیث در عبارت خود آوردن بی اشارت. [غیاث اللغات از کنزاللغات] و جایز است تغییر آن برای وزن شعر یا امری دیگر. به مثل، خاقانی این آیهی شریفه را در بیتی آورده که: نقدِ عُمرِ زاهدان در توبه از مِیْ شد تَلَف «قُل لَهم ان تنتهوا یغفر لهم ما قَد سَلَف» که در این بیت، «الذین کفروا» را به لفظ «لهم» بدل کرده است؛ چنین شیوهای را اقتباس گویند. در «فرهنگِ عمید» نیز ذیلِ واژهی اقتباس چنین نوشته شده: «نقل کردن و گرفتن مطلبی از کسی یا جایی با تغییر دادن آن برای پدید آوردن اثر جدید. دانش فراگرفتن از کسی. فایده گرفتن از کسی. در بدیع، آوردن آیهی قرآن یا مضمونی از احادیث در نظم و نثر بدون اشاره به این که از کجا نقل شده.»
به این ترتیب، در ادبیاتِ پارسی، اقتباس را به معنای خلقِ اثری تازه از اثری دیگر میگویند که بازآفرینی هم خوانده میشود ولی با «بازنویسی» تفاوت دارد. بازآفرینی یا اقتباس آن است که هنرمند با الهام گرفتن از اثر کهن، دست به آفرینشی دوباره بزند و اثر اولیه را به گونهای دیگر بیآفریند. در واقع، اثر جدید، دقیقن همان اثر اولیه نیست بلکه تنها رگههایی از اثر اولیه در آن دیده میشود. پایه و اساسِ بازآفرینی، تخیّل است و اثر بازآفریده، اثری است مستقل، تازه و بدیع. در بازآفرینی میتوانیم از هر زاویهای که بخواهیم وارد شویم و ساختمان اثر را به کلی در هم ریزیم. تفاوت بازنویسی و بازآفرینی نیز در همین نکته است. بگذارید مثالی بزنم: به فرض کسی میخواهد نمایشنامهی «هملت» را بازنویسی کند. او میتواند دیالوگها، پردهها، اکتها و… را کم و زیاد کرده و زبانِ روایت را دگرگون سازد. پردهای را از اول به آخر برده یا به عکس، از آخر به اول آورد. میتواند شخصیت یا شخصیتهایی را اضافه یا کم کند. میتواند حتا پایانبندیی داستان را عوض کرده یا شروعِ قصه را دگرگون سازد. از گونههای موفقِ بازنویسیی هملت، میتوان به اثرِ «تردید» به کارگردانیی «واروژ کریم مسیحی» اشاره کرد. ولی در بازآفرینی یا اقتباس، نویسنده میتواند رگهای از داستانِ هملت را برای اثرِ خود برگزیند، و بعد از آن، هر چه خواست بنویسد. نویسنده دیگر خط روایت یا کارکترهای داستانِ قبلی برایاش مهم نیست. او تنها قبسی از آتشِ اولیه را میگیرد و بعد با آن، آتشِ دیگری برمیافروزد. به طور مثال، انیمیشنِ «شیرشاه» اقتباسی موفق از هملت است. اما هیچ شباهتی به داستانِ اولیه ندارد. با این همه، هر کس که این انیمیشن را میبیند، به یادِ هملت میافتد. منتها از زاویه و منظرِ دیگری. سادهی کلام آن که: اقتباس؛ یعنی حفظِ «موضوع و درونمایهی داستان». بازنویسی؛ یعنی پایبندی به «خلاصهی داستان».
با پیشکش درودهای بیپایان: آرش خیرآبادی رییس انجمن هنرهای نمایشیی خراسان رضوی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ