فروش یک میلیون تومانی دو اثر موسیقایی «دود عود» پرویز مشکاتیان و «صدای طهرون» مرتضی احمدی توسط یک مؤسسه فروش آثار موسیقایی حاشیههایی را به همراه داشته است. سینما خراسان -گروه هنر- علیرضا سعیدی: چند هفته پیش بود که در یکی از سامانههای رسمی فروش بلیت کنسرت و نمایش، فروش یک میلیون تومانی دو محصول […]
فروش یک میلیون تومانی دو اثر موسیقایی «دود عود» پرویز مشکاتیان و «صدای طهرون» مرتضی احمدی توسط یک مؤسسه فروش آثار موسیقایی حاشیههایی را به همراه داشته است.
سینما خراسان -گروه هنر- علیرضا سعیدی: چند هفته پیش بود که در یکی از سامانههای رسمی فروش بلیت کنسرت و نمایش، فروش یک میلیون تومانی دو محصول موسیقایی در قالب «صفحه» نظرها را به سمت خود جلب کرد.
اولین آلبوم «صدای طهرون» با هنرمندی مرحوم مرتضی احمدی بود که بین سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۶ توسط مؤسسه «بتهوون» به علاقه مندان موسیقی ارائه شده بود و اسفند ماه سال ۹۷ مجدداً در قالب «صفحه» توسط انتشارات «آوا خورشید» در انحصار برادران بابک و آرش چمن آرا منتشر شد و دومین اثر هم آلبوم معتبر و پرمخاطب «دود عود» به آهنگسازی مرحوم پرویز مشکاتیان و خوانندگی محمدرضا شجریان بود که اولین بار سال ۱۳۶۸ توسط مؤسسه «چهارباغ» در قالب «نوار کاست» در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود.
حالا این دو اثر موسیقایی جزو اولین صفحههای تولید شده حوزه موسیقی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشوند که دوباره در بازار موسیقی ایران عرض اندام کردهاند. دو آلبوم پرمخاطب که هرکدام در زمان انتشارش به صورت کاست و سیدی با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان مواجه شده بودند و حتی سالها بعد از انتشار، هنوز محصولاتی قابل اتکا و مرجع در موسیقی اصیل ایرانی و فرهنگ عامه محسوب میشوند.
اتفاقاً همین خاطره سازی، ارزش هنری و نوستالژیک این دو اثر موسیقایی بود که در نگاه اول مدیران مؤسسه «بتهوون» به مدیریت برادران چمن آرا را بر آن داشت تا در کنار توجه به مؤلفهها و انگیزههای دیگر، پس از طی مراحل اداری و حقوقی دست به ابتکار بزنند و پس از سالها فراموشی و در میان گرد و غبار رفتن، یک بار دیگر، همپا با صنعت روز فروش محصولات موسیقایی، احیا، تولید و فروش برخی محصولات موسیقایی را د ر قالب «صفحه» دوباره آغاز کنند. راهی که قطعاً دارای چالشهای زیادی در حوزههای مختلف فروش و عرضه است، اما یک قدم مؤثر برای حضور در مسیری است که برای جهانی شدن صنعت موسیقی ایران حتی در شرایط اقتصادی فعلی امری اجتناب ناپذیراست.
هزینه خاطرهبازی؛ یک میلیون تومان!
این آغاز ماجرا بود، ماجرایی که پس از اعلام رقم فروش دو صفحه «دود عود» و «صدای طهرون»، طیف زیادی از مخاطبان را شگفتزده کرد؛ «فروش صفحه با قیمت یک میلیون تومان». یک قیمت به شدت شگفتآور که برای علاقهمندان و دوستداران موسیقی قابل باور نبود و در نگاه اول میتوانست سوژه بسیار جنجالی برای اهالی رسانه باشد تا بتوانند فروشندگان این محصولات را نقره داغ کنند.
فرزند پرویز مشکاتیان در واکنش به انتشار صفحه «دود عود» نوشت: «دوست دارم بدانید ریالی از قیمت یک میلیون تومانی! این صفحهها را قرار نیست ما دریافت کنیم چون ما صاحب امتیاز مادی (برای نشر) این اثر نبوده و نیستیم و دلم نمیخواست با این قیمت بالا برای شما هنردوستان عزیز سوءتفاهمی پیش بیاد» آنچه که در بخش فروش این دو محصول موسیقایی در قالب «صفحه» عنوان شد، درج قیمت یک میلیون تومانی شامل دو حلقه صفحه ۱۸۰ گرمی، ارسال رایگان اثر و یک اشتراک سه ماهه سایت فروشنده بود. یعنی مخاطب برای شنیدن یک اثر موسیقایی که خرید شکل معمول آن از فروشگاهها و سامانههای اینترنتی رقمی بین ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان هزینه دارد، باید رقمی حدود یک میلیون تومان هزینه کند تا همان موسیقی در قالب یک بسته خاطرهانگیز، نوستالژیک و قدیمی را بشنود. یک کار تقریباً عجیب و غریب و در نگاه اول غیرمنطقی که خریداری آن از سوی یک مخاطبِ کارمندِ حقوق بگیر در نگاه اول و آخر اصلاً به صلاح نیست و میتواند برای او یک خرید غیر معقول و فوق لاکچری به حساب آید.
اما ماجرای فروش یک میلیون تومانی صفحههای موسیقی و زمانی حساسیت رسانهها را به همراه داشت که آوا مشکاتیان فرزند مرحوم پرویز مشکاتیان با انتشار پستی در صفحه شخصی خود، به این اتفاق واکنش نشان داد.
آوا مشکاتیان در متن خود نوشته بود: «دلم میخواهد خیلی ساده براتون جریانی را توضیح بدم، امتیاز نشر آلبوم دودعود را سالها پیش پدرم به شرکت چهارباغ (آقای علی رستمیان) واگذار کردهاند و سالهاست که صاحب امتیاز نشر این آلبوم، ایشون هستند. یکی دو هفته است که خبر منتشر شدن این آلبوم به شکل صفحه گرامافون و به صورت محدود توسط شرکت بتهوون آمده که گویا با اجازه اقای رستمیان انجام شده، پس از اینکه با خبر شدم دلایل عدم رضایتمان برای این بازنشر از طرف (شرکت بتهوون) را برای جناب رستمیان توضیح دادم و خب چون قرار داد بسته شده دیگر کاری است که شده و ایشون هم گفتند از مسائلی که ما ازش ناراحت هستیم آگاه نبودند… لازم میدونم چیزهایی را براتون توضیح بدم؛ اگر پدرم بودند بیشک اجازه این کار را به (شرکت بتهوون) نمیدادند، دلیلش هم مربوط به گذشته است و مطمئنم اگر به شرکت دیگهای این اجازه را میدادند طرح جلد زیبایی که خودشون در دهه شصت به استاد مرتضی ممیز سفارش داده بودند را عوض نمیکردند چون این طرح را بسیار دوست داشتند. دوست دارم بدانید ریالی از قیمت یک میلیون تومانی! این صفحهها را قرار نیست ما دریافت کنیم چون ما صاحب امتیاز مادی (برای نشر) این اثر نبوده و نیستیم و دلم نمیخواست با این قیمت بالا برای شما هنردوستان عزیز سوءتفاهمی پیش بیاد. در آخر باید بگم اگر دل هنرمندی را شکستید و حقی ازشون ضایع کردید بعدها با یک بازنشر نمیتوانید اون سبقه را پاک کنید. به خصوص اینکه اون هنرمند سالها پیش از این دنیا رفته باشد …من نه پی جدل هستم نه بردن آبروی کسی ولی چه کنم که یک چیزهایی را هرگز نمی تونم فراموش کنم.»
تولید آلبوم موسیقی سنتی با هزینههای ارزی
آنچه روایت شد فقط بخشی از یک داستان است. چرا که امروزه موضوع «صفحه» به زعم بسیاری از کارشناسان و اهالی موسیقی در دنیای موسیقی فرآوردهای محسوب میشود که دربرگیرنده ارزش افزوده برای این صنعت بوده و توانسته جایگاه خود را در بازار فروش محصولات دوباره احیا کند. به عبارتی از نگاه کارشناسان باب فروش صفحههای موسیقی باید در فرآیند بازاریابی و فروش محصولات موسیقای ایران حتی با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی فعلی باز میشد. اما اینکه چنین فرآیندی با چه ساز و کار و توجیه اقتصادی وارد مرحله فروش شود، خود موضوع مهمی است که در آشفته بازار موسیقی ایران میتواند مورد توجه قرار گیرد.
وقتی بابک چمن آرا دست به اجرای این ابتکار میزد قیمت یورو و دلار چیزی حدود ۴,۲۰۰ تومان بوده که وی بر اساس این قیمت گذاری رایت آلبوم «دود عود» را از شرکت «چهارباغ» بر اساس یک قیمت توافق شده خریداری کرده (که فعلاً کاری به فرآیند مذاکره شرکت بتهون با صاحب اثر نداریم) و پس از آن مقدمات کار را برای تولید این اثر و آلبوم «صدای طهرون» آغاز میکند. فرآیندی که قطعاً فناوری تولید آن در ایران نیست و صاحب پروژه میبایست از شرکتهای خارج از کشور نسبت به تکثیر اقدام کند.
این یعنی صرف هزینههای ارزی، پرداختهای گمرکی و البته هزینههای جانبی مربوط به تولید که هریک دربرگیرنده صرف بودجههای فراوانی است. یعنی یک ریسک بسیار خطرناک و شجاعانه که شاید ثبتکننده عنوان «اولین» برای ناشر مورد نظر باشد اما قطعاً مشکلات و مصائبی را پیش رویش قرار میدهد که کار را تا اتمام پروژه سخت میکند.
بهعبارتی قرار بر این بود که با احتساب قیمت ارز بین ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ تومان، قیمت تمام شده صفحههای مورد نظر نیز طبق استاندارهای جهانی در حدود ۲۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار تومان باشد اما این نوسان قیمت با توجه به رشد روزانه قیمت ارز در ایران به ۴۷۰ هزار تومان رسید و پس از افزایش قیمتها کار را تا آنجایی پیش برد که برای فروش محصول تولید شده میبایست قیمت گذاری بین ۸۰۰ تا یک میلیون تومان صورت میگرفت.
قطعاً قیمت یک میلیون تومانی برای مخاطبان همیشگی موسیقی سرسامآورترین و نجومیترین رقمی است که میتوان در نظر گرفت، اما یک نکته را هم باید در نظر گرفت که در همین جا هستند کسانی که به دلیل علاقهمندیهای شخصی و البته جیبهای پر از پول، اشتیاق زیادی برای خرید این آثار داشته و با قیمتها نیز مشکلی ندارند! اتفاقاً همین سیر صعودی قیمتها و البته پست آوا مشکاتیان که در ابتدای گزارش به آن پرداخته شد باعث شد تا برادران چمن آرا با شرایط ویژهای روبرو شوند.
هرچند اعلام قیمت یک میلیون تومانی صفحهها باعث شد غیر از کلکسیونرها و افرادی که با فرآیند فروش صفحهها آشنایی دارند، مخاطبان بازار موسیقی با شوک مواجه شوند، اما ذکر این نکته لازم است که در حوزه فروش جهانی محصولات موسیقایی معتبر در قالب صفحه گرامافون، ملاحظاتی وجود دارد؛ اینکه آثار خاص هنرمندان خاص در دستهبندیهایی قرار میگیرند و قیمت صفحهها برای خریداران و کلکسیونرها نیز تغییر پیدا میکند. به عنوان نمونه آثار گروهها و هنرمندانی چون مایکل جکسون، «بیتلز» رقمی حدود ۲۰ درصد بالاتر از استاندارد بازار به فروش میرسد. حتی یکسری از صفحهها هم هستند که به آنها صفحهای کلکسیونی میگویند و رقم فروش آنها چیزی حدود ۸۰ یوروست.
لزوم ورود نهادهای صنفی به فرآیند قیمت گذاری
به هر ترتیب اگرچه موضوع فروش صفحههای موسیقی اصلاً برای عموم شنوندگان فرآیندی مقرون به صرفه نبوده و اساساً بازاریابی و فروش آن در محدوده شنوندگان لاکچری یا کلکسیونرهای متخصص تعریف میشود، اما باید پذیرفت که این شکل تولید در دنیای امروز موسیقی فرآوردهای است که برای جریان موسیقی ارزش افزوده به ارمغان آورده و به زعم برخی از کارشناسان باید باب آن در فرآیند تولید، بازاریابی و فروش محصولات موسیقایی ایران باز میشد اما اینکه نحوه قیمت گذاری چنین آثاری باید بر اساس چه معیار و قوانینی در معرض فروش گذاشته شود خود موضوع مهمی است که باید نهادهای صنفی موسیقی نسبت به تدوین قوانینی در این حوزه اقدامات لازم را انجام دهند تا قیمت واقعی صفحهها در ایران بر اساس استاندارهای بازار جهانی این حوزه شکل روشنتری داشته باشد.
قیمتگذاری بر اساس هزینههای انجام شده، قیمتگذاری رقابتی و یا قیمتگذاری بر اساس استقبال مصرف کننده سه روش معمولی هستند که برخی از کارشناسان برای قیمت گذاری آثار موسیقایی پیشنهاد میکنند. اما در ایران قطعاً قیمت یک میلیون تومانی برای مخاطبان همیشگی موسیقی سرسامآورترین و نجومیترین رقمی است که میتوان در نظر گرفت، اما یک نکته را هم باید در نظر گرفت که در همین جا هستند کسانی که به دلیل علاقهمندیهای شخصی و البته جیبهای پر از پول، اشتیاق زیادی برای خرید این آثار داشته و با قیمتها نیز مشکلی ندارند!
به نظر میآید موضوع فروش صفحههای موسیقی قبل از اینکه در مدل عقلگرایانه قرار گیرد عمدتاً در مدل احساسگرای خرید و فروش یک محصول لاکچری قرار گرفته و قطعاً نیازمند گذشت زمان برای ارزیابی درست نسبت به آن است.
در این منظر باید دید که آیا فرآیند فروش صفحههای موسیقی که مؤسسه بتهون افتتاح کننده آن بوده است میتواند در شرایط اقتصادی فعلی جای خود در نظام اقتصادی موسیقی ایران پیدا کند یا خیر؟ آیا این ارزش افزوده فروش محصولات موسیقایی آن قدر مهم هست که بتواند تا مدتی حاشیهها را به جان بخرد و موقعیت فروش خود را تثبیت کند؟ اینها دقیقاً همان پرسشهایی هستند که مرور زمان میتواند در کنار سایر مؤلفهها، پاسخگوی ابهامات فروش «صفحه موسیقی» در نظام اقتصادی ایران باشد.
Δ