مهمترین فیلم غیرآمریکایی طی سال گذشته پس از «روما» ساخته تحسینشده آلفونسو کوآرون فیلم «جنگ سرد» به کارگردانی پاولیکوفسکی است. سینما خراسان-گروه هنر-سیدسعید هاشمزاده: «جنگ سرد» مهمترین فیلم غیرآمریکایی پس از «روما» ی آلفونسو کوآرون و دومین ساخته پاولیکوفسکی است. ترکیب فیلم غیرآمریکایی و نام پاولسکوفسکی که پیشتر «آیدا» را کارگردانی کرده بود، سینمادوستان را […]
مهمترین فیلم غیرآمریکایی طی سال گذشته پس از «روما» ساخته تحسینشده آلفونسو کوآرون فیلم «جنگ سرد» به کارگردانی پاولیکوفسکی است.
سینما خراسان-گروه هنر-سیدسعید هاشمزاده: «جنگ سرد» مهمترین فیلم غیرآمریکایی پس از «روما» ی آلفونسو کوآرون و دومین ساخته پاولیکوفسکی است. ترکیب فیلم غیرآمریکایی و نام پاولسکوفسکی که پیشتر «آیدا» را کارگردانی کرده بود، سینمادوستان را ناخواسته به سمت و سوی یک فیلم هنری میکشاند. فیلمی که حاصل حضورش در کن و کاندیدا شدنش در اسکار، ارزش این اثر را بیش از پیش جلوه میدهد.
پاولیکوفسکی و دومین اثر بلندش
اهمیت پاولیکوفسکی و اثرش، پیش از بررسی کامل آن، رویکردی است که او در فیلمسازی دنبال میکند. قابهای مربعی ۴:۳ و فیلمسازی سیاه و سفید در این عصر با اتکاء به روایت تصویری خاص از ویژگیهای سینمای اوست که کمتر کارگردانی به سراغ آن میرود.
پاولیکوفسکی در رنگ و ترکیببندی از خصوصیات مینیمالیستی بهره میبرد کمااینکه در «آیدا» نیز در کنار رنگ و ترکیب بندی، در شیوه داستان گویی نیز همین سبک را برگزید.
اما در «جنگ سرد» او روایت کلاسیک را بر میگزیند. روایتی که مقدمهای قابل ملاحظه، روند شخصیتپردازی قدم به قدم و نیز اوج داستانی دارد، اما در نقطه پایان به قوت نقطه پایانی «آیدا» نمیتواند عمل میکند.
چرا خوب؟ چرا بد؟
«جنگ سرد» به اندازه «آیدا» چنگی به دل نمیزند و این نارضایتی دقیقاً از فصل آخر داستان آن. اگر آیدا موفق میشود که داستان را با علت و معلول هرچند کمرنگ و مینی مالیستی ببندد و نقطه پایانی بگذارد اما جنگ سرد علت پایان تلخ و تحمیلی خود را نمیتواند بیان کند.
در واقع اثر تازه پاولیکوفسکی از مانیفست اصلی خود و نیز چند پاره گی در داستانگویی اش لطمه میخورد. مانیفست اصلی فیلم که متصل به نام اثر نیز هست، معنای استعاره است. استعارهای که شاعر فرانسوی در شعرش بکار میبرد و زن فیلم دل خوشی از آن ندارد و در مونولوگی کوتاه واژه استعاره را چندین بار تکرار میکند.
«جنگ سرد» نیز استعارهای از یک دوران و یک رابطه عاشقانه است که گویی از منظر پاولیکفسکی به خودکشی، مرگ، میانجامد. فیلم در روایت داستانی نیز چند تقطیع نامشخص دارد که به لحاظ زمانی و موضوعی قابل تردید و نقد است. پرشهایی که به یکدیگر متصل نمیشوند و نمیتوانند دنباله ای منطقی در پی یکدیگر باشند. در حالی که نیمه نخست فیلم سیری منطقی به لحاظ زمانی و موضوعی دارد.
بهترین سکانس
آغاز فیلم، پرشور و بی نظیر است. با خواندن ترانههایی فولکلور که بیننده را به ذوق میآورد و این ترانهها و آوازهاست که عاشق و معشوق فیلم را به یکدیگر مرتبط میکند. هنر آواز خوانی و اساساً موسیقی است که به عنوان زمینه موثر و احساسی فیلم انتخاب میشود و سکانسهای آغازین فیلم برمبنای ضبط صوتی آهنگهای فولکلور دیدنی و جذاب است.
سهم جنگ سرد از گیشهها فقط ۱۹ میلیون دلار بوده اما با این حال فیلم در جشنوارهها و نزد منتقدان مورد استقبال قرار گرفت.
جو مورگنسترن از وال استریت ژورنال سیاه و سفید بودن فیلم و فیلمبرداری آن را تحسین کرده و کریس ناشواتی از اینترتینمنت ویکلی نوشته است که این دومین اثر شاهکار پاول پاولیکوفسکی است.
Δ