نصرالله قادری و ایوب آقاخانی در ادامه بررسی جای خالی قهرمانان ملی در عرصه هنرهای نمایشی، به آسیبشناسی نسبت نسل جدید هنرمندان با قهرمانان و اسطورههای ملی پرداختند. سینما خراسان-گروه هنر-فریبرز دارایی؛ نصرالله قادری و ایوب آقاخانی از نمایشنامهنویسان و کارگردانهای تئاتر ایران طی نشستی در سینما خراسان به علل کمبود آثار دراماتیک درباره چهرهها […]
نصرالله قادری و ایوب آقاخانی در ادامه بررسی جای خالی قهرمانان ملی در عرصه هنرهای نمایشی، به آسیبشناسی نسبت نسل جدید هنرمندان با قهرمانان و اسطورههای ملی پرداختند.
سینما خراسان-گروه هنر-فریبرز دارایی؛ نصرالله قادری و ایوب آقاخانی از نمایشنامهنویسان و کارگردانهای تئاتر ایران طی نشستی در سینما خراسان به علل کمبود آثار دراماتیک درباره چهرهها و قهرمانهای ملی پرداختند.
در بخش اول این نشست این ۲ هنرمند تئاتر به تأثیر نگاه ممیزی و وجود نگاه خودی و غیرخودی بین سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان فرهنگی در کنار کشیدن نمایشنامهنویسان مطرح و حرفهای در زمینه نگارش آثاری در این خصوص و موضوعات دفاع مقدس و جنگ به دلیل خودسانسوری اشاره کردند.
در بخش دوم این نشست نیز قادری و آقاخانی به حضور نسل جوان در نمایشنامهنویسی دفاع مقدس، مقاومت و جنگ و همچنین نگاهی که در این نسل وجود دارد و نحوه حمایتی که باید سیاستگذاران فرهنگی برای عمق بخشیدن به تفکر این نسل داشته باشند، پرداختند.
در ادامه بخش دوم نظرات و دیدگاههای نصرالله قادری و ایوب آقاخانی در این خصوص را میخوانید.
* زمانی نمایشهایی که با موضوع دفاع مقدس و جنگ نوشته و اجرا میشدند خیلی پرمخاطب بودند زیرا نمایشنامه نویسان مطرح در این زمینه آثار با کیفیتی مینوشتند و نمایشهایی با کیفیت روی صحنه اجرا میشدند. در مقطعی از زمان هنرمندان با دغدغه شخصی به نگارش و تولید این آثار میپرداختند و حتی اگر سفارشی هم داده میشد به نمایشنامهنویسان و کارگردانهایی بود که حرفی برای گفتن داشتند اما نگاه خودی و غیرخودی از یکسو و سفارشهای دم دستی و سطحی باعث شد تا این روند درست ادامه پیدا نکند. حالا نسل جوان به موضوع دفاع مقدس و جنگ ورود پیدا کرده است. چه مسیری باید مدنظر قرار گیرد که این نسل هم دلزده نشود؟ البته برای بخشی از این نسل که کارهای قابل تأملی مینویسند و تولید میکنند این موضوع مدنظر است. در عین حال چگونه باید با این نسل برخورد کرد که برای چهرهها و قهرمانهای ملی با دغدغه بنویسند نه اینکه نسبت به آنها بیتفاوت باشند؟
نصرالله قادری: قهرمانان ما مصادره شدهاند. فیلمی به نام «۳۰۰» ساخته میشود که درباره تاریخ ایران و خشایارشاه دروغ گفته و مردم ایران را وحشی نشان داده است، آیا ما پاسخی به آن فیلم دادیم؟ آقای جعفری جوزانی سالهاست که قصد دارد فیلمی درباره «کوروش» بسازد اما شرایط برای ساخت این فیلم فراهم نمیشود. نسل جدیدی که میآید سرخوردگیها نسل گذشته را میبیند. تمام نمایشنامه نویسان خوب ما در نسل گذشته همچون علیرضا نادری، حمیدرضا آذرنگ و حمیدرضا نعیمی برای دفاع مقدس نوشتند و شناخته شدند اما حالا انقطاعی شکل گرفته که باعث شده نسل جدید ارتباطی با این نسل نداشته باشد. نسل جدید باید بداند که در گذشته اثری تولید شده و روی صحنه رفته، تنها چند اجرا داشته و برخی جلوی اجرا را گرفتهاند.
قهرمانان ما مصادره شدهاند. فیلمی به نام «۳۰۰» ساخته میشود که درباره تاریخ ایران و خشایارشاه دروغ گفته و مردم ایران را وحشی نشان داده است، آیا ما پاسخی به آن فیلم دادیم؟ آقای جعفری جوزانی سالهاست که قصد دارد فیلمی درباره «کوروش» بسازد اما شرایط برای ساخت این فیلم فراهم نمیشود مدیریت باید از نمایشنامهنویسان حمایت کند زیرا ساخته شدن یک نمایشنامهنویس امری راحت نیست و عمر و تلاش صرف آن شده است. البته حمایت این نیست که نمایشنامهنویسان را تبدیل به آدم دولتی کند بلکه باید از او حمایت کند تا بتواند درباره موضوعی که به آن میاندیشد و باور دارد، بنویسد.
البته آثار نسل جدید را نباید با آثار آقایان بیضایی، رادی و دیگر نمایشنامهنویسان مطرح مقایسه کرد زیرا نسل جدید در ابتدای راه قرار دارد و همین که با دغدغه درباره دفاع مقدس و جنگ مینویسد قابل توجه است. نسل جدید باید قدر خود را بداند.
مهمترین کار فرهنگی دولت این است که پژوهشی انجام دهد تا بر اساس آن مشخص شود چرا نمایشنامهنویسان مطرح ما گوشهگیر شده و دیگر نمینویسند. اگر پژوهشی علمی در این خصوص انجام شود به برنامهریزان فرهنگی ما بسیار کمک میکند تا چگونه نسل جدید را نه برای ارائه یک تفکر خاص بلکه برای ارائه تفکر و یاددادن شیوه اندیشیدن به مخاطب، جذب کنند. قطعاً در این روند به قهرمانان ملی ما که کم هم نیستند، توسط نسل جوان پرداخته میشود.
در دایره دفاع مقدس قهرمانان فقط چند نفری که میشناسیم نیستند، بلکه قهرمانهایی وجود دارند که حتی اسم شان را هم تا کنون نشنیدهایم. بروید جانبازان اعصاب و روان را ببیند که هر ۳۰ تا ۴۰ نفرشان یک پرستار دارند. اینجا آمریکا نیست که هنوز قهرمانهای خود را که برای اشغالگری به ویتنام رفته بودند، گرامی میدارند.
هنرمند احساس دارد و بی تردید اگر برنامهریزان فرهنگی اطلاعات و پژوهشهای درستی را در خصوص این قهرمانان در اختیار هنرمندان قرار دهد، آثار قابل توجهی در این خصوص تولید خواهد شد. اگر سیستم فرهنگی برای این موضوع اهمیت قائل شود برای فرهنگ، کشور و دینمان قدم بزرگ و مؤثری برداشته است.
ایوب آقاخانی: ما یک انقباض و گرفتاری فرهنگی داریم که نسل آینده را برای زایشی که به آن امیدواریم لزوماً در دسترس ما قرار نمیدهد. این نسل اساساً یک مشکل عمیق دارد، ما با نسلی مواجهیم که در شکل عام و عمومی به هیچ چیزی ایمان سترگی ندارد. به هر چیزی هم که باور دارند، باور شکنندهای است.
* عمیق و آگاهانه نیست…
آقاخانی: همه باورهایشان سطحی، ساده، دمدستی و شکننده است. با نسلی مواجهیم که درست است سرمایه ما هستند اما به شدت روی کارتنهایی که درون آنها قرار گرفتهاند با تأکید مهر «شکستنی» خورده است؛ این را به عنوان کسی که حدود ۲۰ سال است بی وقفه با دانشجویان سر و کار دارم و آموزش میدهم. حتی بخش غالب تر نسل جوان هم که هیجان تفکرات و فعالیتهای سیاسی تفکرات اپوزیسیون هم دارند، تفکرات اپوزیسیون شان هم شکننده است.
ما یک انقباض و گرفتاری فرهنگی داریم که نسل آینده را برای زایشی که به آن امیدواریم لزوماً در دسترس ما قرار نمیدهد * خب آیا نسل قبل در شکلگیری چنین باور و تفکر شکنندهای در نسل جدید بیتأثیر بوده است؟
آقاخانی: بخشی مربوط به انقطاع است و بخش دیگر به این خاطر است فرهنگ سفر کردن، لمس کردن، کاویدن و غرق شدن منها شده است و من نمیدانم از چه زمانی این اتفاق افتاده است. ما برای هر کدام از تک جملههایی که پیدا میکردیم باید ۳ جلد کتاب میخواندیم.
* الان اطلاعات فست فوودی و از طریق سرچ های اینترنتی شده است.
آقاخانی: الان فرهنگ مطالعه عمیق در بین نسل جوان و دانشجو وجود ندارد و همه چیز را از طریق اینترنت جستجو و مطالعه میکنند. البته منظورم این نیست که استفاده از اینترنت اشتباه است بلکه باعث شده تا افراد سطحیتری در دسترس شما قرار بگیرند که این موضوع به این بر میگردد که ما فرهنگ استفاده از تکنولوژی روز از جمله اینترنت را نداریم.
به دانشجویی گفتم که فکر میکنی چگونه میتوان نگاه نوآورانهای به واقعه «کربلا» در سال ۶۱ هجری قمری داشت؟ با حدود ۵ دقیقه تأمل به من گفت: «طلحه و زبیر» کنار رود فرات منتظر امام حسین (ع) هستند اما امام حسین (ع) نمیآید!
* طلحه و زبیر که در آن مقطع زمانی نبودند و نمایشنامه «در انتظار گودو» را به عنوان نوآوری به شما ارائه داده…
آقاخانی: چرا باید اوج پرواز مغز یک دانشجو باید «در انتظار گودو» باشد؟ آیا من میتوانم در آینده به این نسل متکی باشم. من نسبت به نسل جدید بدبین نیستم اما از نسل جوان به جایی نمیرسیم، البته نسل جدید گناهکار نیست ولی نباید فکر کنیم صرف داشتن جسارت عناصر مفیدی برای درام نویسی هستند. باید به نسل جوان خط داده شود، منظورم خط فکری نیست بلکه عمق بخشیدن به همان خط فکری خودش. اگر سیاستگذار فرهنگی بینش لازم را داشت به نسل جوان نمیگفت پیکسل حاج قاسم سلیمانی را به سینهاش بزند تا نشان دهد متعهد است و اگر این کار را نکند مورد ملامت و برخورد قرار بگیرد. سیاستگذار فرهنگی با این روش نسل جوان را به راهی که مدنظرش هست هدایت نمیکند و نسل جوان دیگر به سیاستگذار فرهنگی اعتماد نمیکند.
الان جسارت نسل جدید در فضاهای آزاد و اجتماعی خوب دیده میشود، کافی است نسل جدید را در قیدی قرار دهید و بگویید درباره مقاومت، حاج قاسم سلیمانی و دکتر هشترودی بنویسند؛ در اینجاست که متوجه میشوید این کاره نیستند، نه اینکه خودشان نخواسته باشند بلکه معلم درست نداشتند، سیستم آموزش در حق شان اجحاف کرده و با نسلهای پیشین کارآمدتر ارتباط درست نداشتند و دولت، افراد ذی نفوظ تصمیم گیرنده هم به عنوان سرمایهای زنگار گرفته به آنها نگاه نکرده که باید زنگارشان را از بین ببرند. نسل جدید سرمایههای بالقوه هستند ولی چه کسی باید این سرمایههای بالقوه را به بالفعل تبدیل کند؟
آقاخانی: الان جسارت نسل جدید در فضاهای آزاد و اجتماعی خوب دیده میشود، کافی است نسل جدید را در قیدی قرار دهید و بگویید درباره مقاومت، حاج قاسم سلیمانی و دکتر هشترودی بنویسند؛ در اینجاست که متوجه میشوید این کاره نیستند، نه اینکه خودشان نخواسته باشند بلکه معلم درست نداشتند ضعیفترین دانشجوی من که با نمره ۱۰ ناپلئونی قبول شده در حال حاضر در دانشگاه نمایشنامه نویسی تدریس میکند. این امر چگونه ممکن است و رخ داده؟ بر چه اساس و گزینشی این اتفاق افتاده است؟ خروجی زیر دست این فرد چه خواهد بود؟
باید یک جریان عمیق هدایت شده فرهنگی وجود داشته باشد و زمانی این اتفاق میافتد که در رئوس هرم آدمهای کننده قرار بگیرند نه آدمهای متعهد.
* شما در حال حاضر در حوزه هنری پروژه «چهار فصل تئاتر ایران» را در دست انجام دارید که به حوزه نمایشنامه نویسی توجه دارد. در این پروژه چگونه به ارتقای سطح تفکر و توانایی نسل جوان توجه کردهاید؟
آقاخانی: از زمانی که قبول کردم با حوزه هنری همکاری کنیم همه طراحها در راستای همین نکات بود. طرح «مسابقه نمایشنامه نویسی چهارراه» را ارائه دادم و اجازه ورود هیچ قید و بندی را ندادم و همچنین پروژه پژوهشی آموزشی «چهار فصل تئاتر ایران». همه اینها هم آسان به دست نمیآید و باید برایشان دهها بار به پرسشهای ریز و درشت جواب داد. باید اصطکاکها از مسیر برداشته شود.
کسی که در رأس هرم مینشیند باید گشاده و با سعه صدر به ماجرا نگاه کند که اجازه دهد علیرغم هزینههایی که دارد به افقی روشنتر به آینده نگاه کنیم و با نگاهی باز مانع از بین رفتن سرمایههای آینده خود شویم.
نسل جدید امیدی به آینده ندارند و سردمداران ما در زمینه فرهنگی فکری برای آنها نمیکنند. آدمی که درونش پر است دشمن شما باشد ارزشمندتر از آدمی است که درونش خالی است و دوست شما دارد. چرا اجازه داده نمیشود نسل جدید حتی خلاف تفکر تصمیم گیرندگان رشد پیدا کنند؟ حداقل آدمهای فکوری میشوند و جامعهای پر از آدمهای فکور راه گفتمان فرهنگی را پیدا میکند نه اینکه برای خالی کردن هر خشمی سطل زباله خیابان که یکی از مفیدترین عناصر سطح شهر است، به آتش بکشند.
درام ما خالی از معناست، ادبیات معاصر ما خالی از معناست و با انگهای سفارشی و فرمایشی ارزشهای آن نیز نادیده گرفته میشود. ۱۰ درصد این ماجرا دست من به عنوان درامنویس است و ۹۰ درصد آن دست کسانی است که در رأس نشستهاند. تخصص سالاری باید جای تعهدسالاری را بگیرد زیرا تخصص مطمئناً تعهد میآورد ولی تعهد تخصص را نمیآورد. تخصص عمیق و صاحب باور حتماً در مسیر تعهد و باور به وطن حرکت خواهد کرد. زمانی که این را بفهمم چیدمان هرم را تغییر خواهیم داد.
* شما به عنوان یک درامنویس تا چه حد قادر خواهید بود دغدغهمندیتان را برای پرداختن به چهرههای ملی حفظ کنید؟ با توجه به اینکه سیستم تصمیم گیرنده معیوب است و نشان داده که به راحتی تغییر نمیکند و مدام به دنبال آثار شعاری و سطحی است حتی اگر قائل به آن نباشد.
قادری: یک درامنویس خصلتها و صفتهایی دارد. اول باید به چند پرسش فلسفهای «از کجا آمدهام؟ چرا؟»، «چرا زندگی میکنم؟» و «به کجا میروم؟ چرا؟» که متعلق به همه انسانها است پاسخ دهد. درامنویس بسته به پاسخی که برای این پرسشها دارد دست به قلم میشود و مینویسد. درامنویس باید صاحب دیدگاه باشد. متأسفانه بعد از انقلاب با شعار جوانگرایی اجازه دادهاند هر کسی بنویسد. درامنویس صاحب دیدگاه باید فن و تکنیک را بشناسد و ضمناً بداند که هدفش از زنده بودن چیست.
باید به قهرمانانمان نگاه ملی داشته باشیم نه حاکمیتی. باید در شرایطی که به مدد فضای مجازی چاپ و نشر مکتوبات آسان شده، درباره نگارش خود و آثاری که مینویسیم سخت گیر باشیم باید به قهرمانانمان نگاه ملی داشته باشیم نه حاکمیتی. باید در شرایطی که به مدد فضای مجازی چاپ و نشر مکتوبات آسان شده، درباره نگارش خود و آثاری که مینویسیم سخت گیر باشیم. باید هیاهو و جنجالها و ژورنالیسم دروغین را کنار بگذاریم. باید بپذیرم همانند رزمندهای که در میدان نبرد با جان خود بازی میکند من هم به عنوان یک درامنویس با جان و نام خود بازی میکنم؛ همانند بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان نظیر میلان کوندرا و مارگریت دوراس که سختیها و تهمتهای بسیاری را متحمل شدند اما آثار درخشان خود را ثبت کردند.
اگر درامنویس حاضر به این مبارزه نیست بهتر است قلم را کنار بگذارد. من به اینکه سیاست حمایت یا مانع میشود باور ندارم زیرا اگر هنرمند باشید راه گریزی را پیدا میکند به شرط اینکه سیاست زده نباشید. ویلیام شکسپیر تمام شاهکارهای خود را در دوران حکومت پادشاهی نوشت و در همه آثارش به نقد حکومت پرداخت. اگر من باور دارم که باید راجع به یک قهرمان بنویسم نباید درباره او سطحی بنویسم، این یعنی تعهد درامنویس.
درامنویس نباید به خود دروغ بگوید، باید ببینیم که به قلم وفادار ماندهایم یا برای نان و نام آن را خرج کردهایم. بورخس میگوید «نوشتن عرق ریزان روح است» و من میگویم خون ریزان روح است. نوشتن سهل و ساده نیست و کار بسیار دشواری است و در مقابل به لحاظ مادی آوردهای ندارد. اگر برای خودمان شخصیت قائل باشیم به تعهد و قلم مان ایمان خواهیم داشت.
Δ