نگاهی به سریال “در انتهای شب” ساخته آیدا پناهنده (بخش دوم)

عشق کافی نیست!

بخش دوم

به گزارش سینما خراسان ، آیدا پناهنده و ارسلان امیری به عنوان نویسندگان سریال نگاهی دقیق، جزئی نگرانه و حتی گاه تابوشکنانه به مقوله خانواده داشتند و همان جمله “۹۰ درصد خانم‌ها این مشکل را دارند!” که بر زبان بهنام در مورد نارضایتی‌های جنسی ماهی جاری می‌شود یکی از اصلی‌ترین دلایل بالا بودن آمار طلاق در جامعه امروزی که زنان به حقوق اولیه خود از زندگی واقف شده‌اند قلمداد می‌شود و حتی گسترش روزافزون اعتیاد در مردان هم به نوعی با همان نارضایتی ارتباط مستقیم دارد و راهکاری موقت برای مقابله با آن مشکل است که در درازمدت بر ضد خود عمل می کند که هیچ وقت در آثار نمایشی ایرانی مطرح نشده و جزو اسرار مگو محسوب می‌شود و حتی طعنه محضردار به به نسل حاضر که نه ازدواجشان طبیعی ست و نه طلاقشان نمی تواند چندان محلی از اعراب داشته باشد نشان از عدم شناخت محضردار از طبقه متوسط است که عاشقانه ازدواج می کنند و بعد از رسیدن به بن بست در رابطه نمی خواهند به هر شکل ممکن آن را تا پایان عمر حفظ کنند و زندگی را بر هر دو طرف تلخ کنند بلکه بدون دعوا و جنجال و آژان کشی تصمیم به طلاق می گیرند و چنان محترمانه به سرنوشت‌ هم می نگرند که حتی جمله خرافی زن همیشه سوگوار در گل فروشی خطاب به بهنام در مورد زوج یا فرد بودن تعداد شاخه های گل در آینده طرف مقابل برایش جدی می آید که ترجیح می‌دهد یک شاخه گل بیشتر بگیرد و ریسک تباهی زندگی مادر فرزندش را به جان نخرد.

در کنار آن وجود کودکی بیش فعال در خانواده که هر روز یک عدد قرص ریتالین می‌خورد و با این همه باز برای کنترل رفتارهایش دو سه نفری لازم است در خستگی مفرط زوجین و کلافگی و کم آوردنشان تاثیر مستقیم دارد. هرچند که همین تامین روزانه این قرص حتی با وجود داشتن نسخه پزشکی در شهری مثل تهران از کارهای سخت و پیچیده یی ست که روح و روان خانواده و استرس نایابی‌اش یکی از مهم‌ترین مسائل این سری از خانواده‌هاست که البته آینده کودک را هم به شدت غیر قابل پیش‌بینی می‌کند.

بازی پارسا پیروزفر چنان محکم و تکان دهنده است که در بیشتر سکانس‌ها به راحتی می‌تواند حقانیت خود را به مخاطب دیکته کند در حالی که ماهی هم در جایگاه یک “تلف شده” که هنوز عشق بهنام در سر دارد و ترجیح می‌دهد به جای خاطره سازی، خاطره بازی کند فقط می‌تواند اشک بریزد، سیگار بکشد، سکوت کند و گاه وقتی هم کنایه‌ای بزند. هرچند که او هم بعد از ۱۰ سال سر کردن با استادی خوشتیپ ولی شکننده از لحاظ احساس و اقتصاد حالا بنای تغییر در زندگی دارد و در گام اول استایل خود را عوض کرده و در گام دوم به همکلاسی پولداری که سال‌ها دنبالش بوده اجازه نزدیکی می‌دهد و انگار با چشم پوشی از بسیاری از آرمان‌های فرهنگی – هنری اش به این نکته می‌رسد که نیاز مالی هر استعدادی را می‌تواند در نطفه خفه کند.

یکی از نقاط قوت سریال بازی بازیگران نقش‌های فرعی و چگونگی شخصیت پردازی آنهاست که آکنده از جزئیات است و فراموش نشدنی! دو برادری که یکی در کار ثبت ازدواج است و دیگری در کار ثبت طلاق با بازی جذاب سیامک صفری و در کنارشان ناهید مسلمی که به عنوان خواهرشان نقش منشی دارد و در اصل پیر فرزانه‌ای است که آدم‌ها را می‌تواند از روی چهره روانشناسی کند و در یک سکانس جذاب در مورد عشق و ازدواج سخن بگوید و معتقد باشد که آدم‌های عاشق نباید ازدواج کنند و رهرو آن مرد بزرگ باشد که می‌گفت ازدواج گورستان عشق است. و یکی از شاهکارهای سریال سکانس حضور بهنام و دارا در آسایشگاه سالمندان و حضور رشک برانگیز احترام برومند در نقش مادری آلزایمر گرفته و صحنه رقص سه نفره که از لحاظ حسی نفس بیننده را بند می آورد.