هنر انقلاب اسلامی و هنرمند انقلابی جدا از سایر هنرها نیست

حمیدرضا سهیلی، یکی از پژوهشگران و پیشکسوتان تئاتر مشهد در یادداشتی به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی نوشت: جدا کردن هنر انقلاب اسلامی یا هنر و هنرمند انقلابی از سایر هنرها و هنرمندان به نظر من کار درستی نیست، زیرا هنر سعی در تاثیر و تغییر بر افکار و افراد دارد و ذاتا انقلابی است و هنرمندی که کار تئاتر می‌کند هنرمند انقلابی است.

نمی‌شود هنرمندی که تاتر اجتماعی، سیاسی، مذهبی و… کار می‌کند و با هنرش سعی در تاثیر گذاری بر جامعه جهت تحول دارد را یک هنرمند انقلابی ندانست. سالهاست که دانسته یا ندانسته هنر انقلاب و هنرمند انقلابی را از سایر هنر و هنرمندان جدا می‌کنیم در حالیکه به زعم من همه هنرمندان به سهم خود یک انقلابی اند. در سالهای اول انقلاب بود که نطفه نام “هنر انقلاب اسلامی” با حضور بروبچه های مسجدی و انقلابی در مساجد و جبهه ها بسته شد. اگر اکنون ارتقایی در آن حرکت و جنبش انقلابی ( حداقل در زمینه تئاتر) دیده نمی شود یا کمرنگ و کم خاصیت است، علتش جدی نگرفتن آن حرکت مثبت در سالهای اولیه انقلاب می باشد.

وقتی مساجد به صورت خودجوش و بی ریا به این حرکت پیوستند، کسی موضوع را جدی نگرفت و خیلی از آن هنرمندان یا از هنر فاصله گرفتند یا از فعالیت در هنری که برخاسته از موضوعات مرتبط به انقلاب اسلامی بود، جدا شده و به سمت سایر موضوعات نمایشی رفتند، نکته دیگر تغییر روش برخی مدیران بود که هنرمندان را از این موضوع و این نوع آدمها دلزده کرد.

نکته مهمتر را اما می توان کوچک و کوچکتر کردن دایره انقلاب و انقلابی بودن برشمرد، اینکار خواسته یا ناخواسته خیلی ها را از دایره انقلاب جدا نمود. افرادی با افکاری خاص چنان در ارگانها نفوذ پیدا کردند که حتی رزمندگان دیروز را هم جدا از خود دانستند و سعی در دور ساختن آنان از دایره انقلاب کردند. اینها با ظاهری انقلابی بر این عقیده بودند که آنچه ما میگوییم و میخواهیم انقلابی است و غیر آن از دایره انقلاب جداست. اینان بیشترین ضربه را به انقلاب و در کنار آن به هنر انقلاب زدند . بنظر من در حال حاضر طرح این سوال جایی ندارد و بجای ارتقای حوزه هنر انقلاب اسلامی باید فکری برای ارتقای سطح کیفی تاتر به معنای عام آن نمود. گفتن از هنر انقلاب اسلامی فکر و ذهن را به سمت حوزه هنری می‌برد که متاسفانه دیگر آن جایگاه انقلابی و اسلامی را بخاطر همان نفوذی که از آن یاد کردم( حداقل در مشهد) ندارد. ابتدا باید خانه تکانی انقلابی را از همین حوزه شروع کرد.

آنچه درخصوص آموزش و استعدادیابی در تاتر مشهد دیده می شود جدای از کلاسهای قارچ گونه که متاسفانه برخی افراد کم بضاعت هنری با استفاده از عدم نظارت و مدیریت نسبت به برگزاری آن اقدام کرده و می کنند و به آن انتقاد جدی دارم، بر می گردد به کوشش چند دفتر مستقل که با حضور چند هنرمند مطرح توانسته اند گامهای موثری در این زمینه بردارند و در حد خود قابل تامل و قابل تقدیر است. انتقاد من به زیرساختهای آموزشی تاتر در مشهد به ولنگاری و عدم نظارت صحیح در این زمینه بر می‌گردد و نکته دیگر و مهمتر شانه خالی کردن ارگانهای هنری و متولی اصلی مثل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و خصوصاً حوزه هنری از این امر مهم است.

خوشبختانه ذات هنر و علی الخصوص تاتر بخودی خود به سمت جوان‌گرایی رفته و می‌رود. عشق و علاقه جوانان به هنر و ورود نسل‌های جدید به تاتر که خوشبختانه بیشتر با تحصیل و تجربه اندوزی توام است راه خود را بدرستی یافته است.‌مهم در این زمینه و با توجه به موضوع مطروحه در سوال شما، مدیریت توام با حمایت جدی و انقلابی است. باز هم به این مهم تاکید دارم که حمایت از هنر و هنرمند خودش یک اصل انقلابی است که در بطن این حمایت اگر هدایت‌گری مثبت صورت پذیرد بخش هنر انقلاب اسلامی که بدان اشاره داشته اید را در بر خواهد گرفت. باید به این جوانان اعتماد کرد و درعین توجه و حمایت نسبت به هدایت‌گری آنان بی توجهی نکرد. دخالت بی‌جای ناهنران که در برخی ارگانها هستند و نفوذ دارند بعضاً عرصه را بر هنرمندان و بویژه جوانان تنگ و‌ محدود میکند و ذهن آنان را از تجربه دور و دفع می‌سازد ‌ اصل هنر بر آزاداندیشی بنا شده و در چارچوب و بند قرار دادن آنان با ذات هنر منافات دارد.

من اگرچه به مدیریت جوان ارگانهای فرهنگی و هنری ایراد خاصی ندارم و آن را لازمه پیشرفت و توسعه و تغییر می دانم. ولی جوان‌گرایی ای که بعضاً بر اساس همان تفکر خاص بوده است (و خصوصا در مشهد بدجوری نمود پیدا کرده است) را شدیداً رد می‌کنم. شما ببینید یک تغییر مدیریت در سالهای قبل در حوزه هنری و یا ارشاد اسلامی و… چه مشکلاتی را برای هنر بوجود آورد. کلاسها و آموزش و اجرای نمایش و تمرین و… برای مدتی تعطیل شد و اگر خود هنرمندان با انتقادهای جدی خودشان آن مدیریت جوان و ناپخته را زیر سوال نمی بردند بسا که این مشکل همچنان ادامه پیدا می‌کرد. اگر چه هنوز تا حد زیادی آن نقیصه مرتفع نشده و بلایی که آن مدیریت جوان با همان تفکر (من خوبم و هر که با من هم عقیده است در دایره من است و اگر نیست از ما جداست) بر سر هنر و هنرمند آورد، هنوز بطور کامل از میان نرفته است. مدیران نسبتا جوانتر ارگانهای هنری مثل حوزه هنری و ارشاد و مرکز آفرینش‌های هنری و بسیج رسانه و… باید بستر فعالیت هنری را به سمت سیاست و سیاست گرایی و حزب و گروه و تفکر خاص نکشانند و از همه بضاعت هنر و هنرمندان برای ارتقای هنر بهره بگیرند.