پنج برش از خرده جنایت های زن و شوهری در «بداهه»

مازیار فکری ارشاد منتقد سینما و تئاتر در یادداشتی به بررسی ویژگی های نمایش «بداهه» به کارگردانی آروند دشت آرای پرداخته است. به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان، مازیار فکری ارشاد منتقد تئاتر و سینما در یادداشتی درباره نمایش «بداهه» به کارگردانی آروند دشت آرای که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است درباره […]


مازیار فکری ارشاد منتقد سینما و تئاتر در یادداشتی به بررسی ویژگی های نمایش «بداهه» به کارگردانی آروند دشت آرای پرداخته است.

به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان، مازیار فکری ارشاد منتقد تئاتر و سینما در یادداشتی درباره نمایش «بداهه» به کارگردانی آروند دشت آرای که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است درباره این اثر نمایشی و تاثیری که در ذهن مخاطب می گذار، سخن گفته است.

در این یادداشت آمده است:

«کار جدید آروند دشت آرای تجربه ای در مسیر فعالیت هنری اوست. تجربه ای که انگار به پختگی و البته جسارت بیشتری رسیده و شاید میان مخاطبان تئاتر، طیفی را درگیر خود ساخته باشد. به نوعی حکایت نمایش «بداهه» تجربه زیسته عده قابل توجهی از تماشاگران آن است. به همین دلیل هم هست که وقتی کارگردان نمایش – که خود روی صحنه و در نقشی همانند یک راوی دانای کل حضور دارد – ایده دو خطی هر بخش را به صدای بلند می خواند و بعد از تماشاگران می پرسد کدام یک تجربه مشابهی را از سر گذرانده اند، تقریبا هیچ کس شهامت آن را ندارد تا دست بلند کند و بخشی از تجربه خود را با دیگران قسمت کند. داستانک هایی که کارگردان/ راوی برای هر زوج می خواند و آنها قرار است پس از یکی ۲ دقیقه هماهنگی، آن ایده را در زمانی حداکثر پنج دقیقه ای اجرا کنند.

روی صحنه پنج زوج در مقاطع سنی مختلف داریم. از زوجی جوان و تازه ازدواج کرده تا زوجی سالخورده که هر یک، نماینده مقطعی از شروع تا پایان یک زندگی زناشویی هستند. واکنش های طرفین در هریک از این زوج ها، می تواند نمایانگر تفکر مرد و زن در طول زمان زندگی زناشویی باشد. این پنج زوج هریک قرار است بخشی از یک داستان بلند را روایت کنند و به نوعی امتداد یک زندگی را ترسیم کنند. پنج زوج یاد شده هریک درگیر ۲ چالش در زمان زندگی مشترک می شوند و واکنش های شخصیت ها به چالش های مطرح شده، در نهایت به کالبد شکافی مشکلات تاریخی زن و مرد در زندگی مشترک خانوادگی منجر می شود.

به نظر می رسد چالش های مطرح شده از سوی کارگردان به نوعی به مدیوم ریالیتی شوهای تلویزیونی (گونه ای مسابقه تلویزیونی که در آن آدم های حاضر در رقابت با تمام هویت وجودی حقیقی خود روی صحنه حضور می یابند و گاه خصوصی ترین درونیات فردی شان برای تماشاگر تلویزیونی عیان می شود) نزدیک شده است. به همین دلیل است که در صحنه پایانی شاهد عصیان مرد نسل اول علیه مرد نسل پنجم هستیم.

امری که به نظر می رسد به شکلی بداهه و خلق الساعه روی صحنه شکل گرفته که طبعا این گونه نیست اما به لحاظ معنایی، طغیان و اعتراض فردی در ابتدای راه زندگی مشترک، علیه خود در سال های پیری است. تو گویی مرد داستان علیه آنچه در ادامه بر سر زندگی خود و همسرش و فرزندانش آورده شورش می کند.

«بداهه» حکایت زندگی های خانوادگی پرشماری است که به دلایل مختلف فرهنگی یا تجربه شخصی به بن بست رسیده اند. اما همان گونه که اشاره شد به رغم قابلیت تعمیم و اطمینان از اتفاق افتادن موقعیت هایی مشابه برای اغلب تماشاگران، کسی شهامت بازگو کردن تجربه شخصی خود در آن حوزه را ندارد. اما قصه ها و اجراها هرچند هم سطح و برابر نیستند. اما هریک به شکل مجزا مخاطب را به اندیشه وادار می کنند.

«بداهه» آروند دشت آرای از آن دست نمایش هایی است که پس از پایان در ذهن مخاطب ادامه می یابد و می تواند تا روزها و هفته ها در فضای ذهنی تغییر و تحول یابد.»