چه کسانی گوی سبقت را از سینمای اروپا ربودند؟

زمانی که سینما از زادگاهِ بنیانگذارانش در اروپا، به سمت صنعتی شدن در غرب وحشی پیش می رفت، هیچکس فکر نمی کرد «استیون اسپیلبرگ» و جمع کوچکی از همقطارانش، مغز متفکر این جنبش باشند.

اول) فرانسه چیزی به آغاز قرن بیستم نمانده است. سال ۱۹۰۰ است. اختراع «سینماتوگراف» بدست برادران لومیر در فرانسه، می رود تا چهره ی رسانه در جهان را برای همیشه تغییر دهد.

دوم) آلمان به میانه ی قرن رسیده ایم. اروپا دو جنگ جهانی را از سر گذرانده است. حوالی دهه پنجاه میلادی است.حالا «اکسپرسیونیسم آلمان» به ایجاد جنبشی آوانگارد و خلق فیلم هایی همچون «مطب دکتر کالیاری» انجامیده است و آثار «فریتس لانگ» نظیر «متروپلیس» فروش جهانی خیره کننده ای داشته اند.

سوم)ایتالیاسینمای ایتالیا نیز بعد از امواج گوناگون چون فاشیسم و کمونیسم، حالا نسل نوینی از فیلمسازان آینده دار را پرورش داده است؛ خواه «فدریکو فلینی» با فیلم «هشت و نیم» باشد، خواه «دزد دوچرخه ی «ویتوریو دسیکا». خواه «برتولوچی» و «آنتونیولی» باشد، خواه «برادران تاویانی» و «پیر پائولو پازولینی» و «جوزفه تورناتوره». مهم اینست که جملگی در تبیین و تثبیت سبک رئالیسم و نئورئالیسم ایتالیا، مهم ترین فیلم های جهان را می سازند.

چهارم) و دوباره فرانسهدهه هفتاد میلادی است. اروپا موج نوی سینمای فرانسه را به تازگی پشت سر گذاشته و غرق موفقیت و کشف پدیده های جدید سینمایی است. «ژان لوک گدار» با فیلم «از نفس افتاده» و «فرانسوا تروفو» با فیلم «چهارصد ضربه» و تنی چند از طرفداران نظریه های نوین سینما بدست «آندره بازن» در مجله ی «کایه دو سینما»، مثل «اریک رومر» و «روبر برسون»، بزرگترین جنبش سینمایی قرن را جشن می گیرند.

نکته/ جالب است بدانید در بحبوحه ی همین سالها، موج نوی سینمای ایران نیز شکل میگیرد. آقایان «مسعود کیمیایی»، «داریوش مهرجویی» و «ناصر تقوایی» به ترتیب با فیلم‌های «قیصر»، «گاو» و «آرامش در حضور دیگران» و بعدها کارگردانانی مثل «کیارستمی» و «سهراب شهید ثالث»، موج نوی سینمای ایران را کلید می زنند که با انقلاب ۵۷ این جنبش رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد.

پایان قسمت اول