کارگردان «پیشونی سفید۳» ضمن اشاره به خاموشی ۱۵ ساله سینمای کودک معتقد است فیلمهایی مانند «کلاه قرمزی» و «شهرموشها» در این سالها ربطی به بچهها نداشته و بیشتر برای بزرگترها بوده است. خبرگزاری مهر- گروه هنر- زهرا منصوری: فیلم سینمایی «پیشونی سفید ۳» به کارگردانی سیدجواد هاشمی نماینده سینمای کودک در ویترین اکران نوروزی سینماها […]
کارگردان «پیشونی سفید۳» ضمن اشاره به خاموشی ۱۵ ساله سینمای کودک معتقد است فیلمهایی مانند «کلاه قرمزی» و «شهرموشها» در این سالها ربطی به بچهها نداشته و بیشتر برای بزرگترها بوده است.
خبرگزاری مهر- گروه هنر- زهرا منصوری: فیلم سینمایی «پیشونی سفید ۳» به کارگردانی سیدجواد هاشمی نماینده سینمای کودک در ویترین اکران نوروزی سینماها است؛ فیلمی که فصل دوم آن هم به تازگی روی پرده بود و این نزدیکی اکران هر ۲ فصل باعث شده کودکان قصه این فیلم را فراموش نکنند؛ اتفاقی که کمتر برای سهگانههای سینمایی رخ داده است.
سیدجواد هاشمی برخلاف «پیشونی سفید ۲» قصه را در فصل سوم این فیلم تمام و تکلیف همه شخصیتها را مشخص کرده است و شاید برای همین خودش هم میگوید فصل سوم را بیشتر دوست دارد.
هاشمی که بعد از سهگانه «پیشونی سفید» حالا فیلم دو قسمتی «تورنادو» را هم در همین حال و هوا آماده اکران دارد، عنوان میکند چراغ سینمای کودک حدود ۱۵ سال است که به خاموشی گراییده و باید فکری به حال بچههای ایرانی کرد.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتگوی خبرگزاری مهر با سیدجواد هاشمی به بهانه اکران «پیشونی سفید ۳» در سینماها است؛
* آقای هاشمی با توجه به اینکه فیلم شما سه گانه است بهتر است صحبت را از «پیشونی سفید ۲» شروع کنیم. در پایان «پیشونی سفید ۲» قصه به یکباره قطع میشد و شخصیتها بلاتکلیف میمانند اما در «پیشونی سفید ۳» شما این موضوع را هدایت کردهاید و پایانبندی فیلم سر و شکل بهتری دارد، با این وجود فکر نمیکنید بهتر بود داستان فصل دوم هم بهعنوان یک فیلم مستقل سروشکل کاملتری میداشت؟
سهگانههای سینمایی همیشه اوج و فرود دارند. هر سه فصل «پیشونی سفید» سه فیلم جدا و مجزا هستند که هر کدام بنا به سلیقه مخاطب میتواند بهتر از آن یکی باشد به طوری که خیلیها به من گفتند «پیشونی سفید ۱» بهتر از «پیشونی سفید ۲» است. در این میان برخی هم ممکن است بگویند فصل سوم این فیلم بهتر از ۲ فصل قبلی است. به اعتقاد من به عنوان آفریننده این سه فصل، «پیشونی سفید ۳» فیلمتر از بقیه است. شاید دلیل این موضوع این باشد که در فصل سوم قصه تمام میشود.
با این وجود برخی میگویند چرا «پیشونی سفید ۲» نیمه کاره تمام شد به طوری که ما نمیتوانیم در پایان به نتیجه غایی قصه برسیم. ولی من اصلاً این موضوع را یک اشکال نمیدانم. بسیاری از فیلمها پایان باز دارند و اصلاً خیلی وقتها نتیجهگیری به مخاطبان سپرده میشود چرا آن وقت کسی اعتراض نمیکند؟ این تصمیم نویسنده و کارگردان است که پایان باز طراحی میکنند. در «پیشونی سفید ۲» هم همین اتفاق افتاد با این تفاوت که ما در آن نوید «پیشونی سفید ۳» را دادیم و به نوعی به بچهها گفتیم تخیلات خود را درباره سرنوشت شخصیت پیشونی سفید رقم بزنند.
به اعتقاد من به عنوان آفریننده این سه فصل، «پیشونی سفید ۳» فیلمتر از بقیه است. شاید دلیل این موضوع این باشد که در فصل سوم قصه تمام میشود در این باره باید مثالی بزنم؛ من دختر بچهای را در سینما دیدم که در حال گریه کردن بود، ابتدا حس کردم ترسیده چون فیلم کمی صحنههای ترسناک داشت، از او سوال کردم که ترسیدهای؟ گفت نه دلم برای پیشونی سفید سوخت که پدرش او را رها کرد و گفت دوست دارم پیشونی سفید باز هم پیش پدرش برگردد.
این موضوع نشان میدهد که کودکان درباره موضوعات، تصورات خودشان را دارند اما همین که آن کودک مینشیند و داستان را در ذهنش ادامه میدهد خوب است و به نوعی خواست من بوده. من فکر میکنم این موفقیت یک فیلم سینمایی است که بتواند داستان را ادامهدار در ذهن تماشاگرش داشته باشد تا فیلم بعدی ساخته شود.
من «پیشونی سفید ۲» را کمتر از «پیشونی سفید ۳» دوست دارم، البته نمیتوانم بگویم دوستش ندارم چون به هر حال آن هم بچه من است؛ فیلمی است که فیلمنامهاش را خودم نوشتهام، کارگردانی کردم، نقشی در آن بازی کردم و آن را تدوین کردم. بنابراین نمیتوانم این بچهای را که ۵ تکه اصلی آن متعلق به خودم بوده، دوست نداشته باشم اما «پیشونی سفید ۳» را بیشتر دوست دارم چون فیلمتر است.
باید بگویم فصل دوم گاهی اوقات در روندی غیرمنطقی در داستان، آسیب دید دلیلش هم این است که ما به خاطر ذائقه خانوادهها مجبور شدیم یک جاهایی بچهها را فراموش کنیم از آنجایی که کودکان خودشان به تنهایی نمیتوانند به سینما بیایند ما باید به این فکر میکردیم که چه کاری میتوانیم انجام بدهیم تا خانوادهها هم به سینما بیایند و فیلم را دوست داشته باشند از همین رو مجبور شدم کاری کنم که خانواده وارد سینما شود و فرزندش را به سینما بیاورد به طوری که بزرگتر و کوچکتر از تماشای فیلم لذت ببرند. بنابراین قدری به ذائقههای بزرگترها سُر خوردم و این همان جنبهای است که باعث میشود فیلم را دوست نداشته باشم برای مثال «پیشونی سفید ۲» مملو از ترانههای شادی است که به عنوان نوستالژی بزرگترها شناخته میشود.
* در «پیشونی سفید ۳» هم این اتفاق رخ داده است.
بله. ما به دنبال همین بودیم؛ یعنی تولید سینمای خانواده. اگر به فیلمهای حال حاضر سینما نگاه کنید متوجه میشوید به جز فیلم «غلامرضا تختی» و دو سه فیلم دیگر، فیلمهایی که قبل و بعد از عید اکران شدهاند، پر از ابتذال هستند؛ فیلمهایی که خانوادهها نباید اجازه بردن بچه برای تماشای آنها را داشته باشد. جالب است درباره همین موضوع بگویم که چند روزی فیلم ما در قم توقیف شده بود. طی گفتگویی که با مدیر کل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قم داشتم عنوان کردم که اگر دوست دارید بچهها حرفهای مستهجن بشنوند آنها را به تماشای فیلمهایی که روی پرده سینماهای قم هستند، ببرید چراکه در آن فیلمها علاوهبر رقص و ترانه، استهجان هم وجود دارد، در حالی که هرچند فیلم من از رقص و ترانه برخوردار است ولی مستهجن نیست.
به او گفتم شما بچهها را به زور به تماشای فیلمهایی مینشانید که هیچ ربطی به دنیای آنها ندارد. من اما فیلم برای خانواده ساختم. شما چطور اجازه تماشای آن فیلمها را میدهید؟ شمایی که «پیشونی سفید ۳» را توقیف میکنید چطور به فیلمهای دیگر نگاه نمیکنید؟ اصلاً فیلمها را دیدهاید؟ اینکه با نگاه به «پیشونی سفید ۲» تصمیم به توقیف «پیشونی سفید ۳» بگیرید پیش داوری غلطی است. شما فیلم را ندیده توقیف میکنید؟ این اتفاق خندهداری است که در کشور ما رخ داده است از همین رو من فکر میکنم ما باید فیلم خانواده بسازیم و من فیلمی ساختهام که خانواده با کمال آرامش میتواند فرزندش را به تماشای آن ببرد.
* ما همیشه شما را در قامت فیلمهای دفاع مقدسی و جنگی در سینمای ایران بهیاد داشتیم چطور شد به سمت ساخت فیلمهای کودک کشیده شدید، در حالی که میدانستید این حوزه مشکلات زیادی دارد.
اگر عکسهای من در سال ۱۳۶۳ را نگاه کنید متوجه میشوید من همان موقع هم کار کودک میکردم، یعنی در تئاترهای کودک حضور داشتم. البته سی سال هم معلم بودم به طور کلی خاستگاه یک معلم و تعریف او از زندگی کار با کودکان و نوجوانان است. من سی سال با کودکان و نوجوانان کار کردم شاید خیلیها این را ندانند که حتی اکثر سریالهای تلویزیونی من مثل «دیدار»، «تکیه بچههای محله»، «مظلوم اول»، «یتیمان کوفه» و … درباره کودکان بوده است.
به عنوان بازیگر در سینمای دفاع مقدس فعالیت کردم چون اهل جبهه و جنگ بودم اما کسی من را به فیلمهای کودک دعوت نکرده است زمانی که کارگردانی را شروع کردم مدام و بدون وقفه برای کودکان و نوجوانان فیلم ساختم بنابراین همیشه برای بچهها کار کردهام هرچند به عنوان بازیگر در سینمای دفاع مقدس فعالیت کردم چون اهل جبهه و جنگ بودم اما کسی من را به فیلمهای کودک دعوت نکرده است زمانی که کارگردانی را شروع کردم مدام و بدون وقفه برای کودکان و نوجوانان فیلم ساختم برای مثال در سینما من تا به امروز ۵ فیلم سینمایی برای کودکان ساختهام که ۳ فیلم اکران شده و ۲ فیلم در نوبت اکران است که نامشان «تورنادو ۱» و «تورنادو ۲» است.
ضمن اینکه بعد از عید پیش تولید فیلم «شهر گربهها» را هم آغاز میکنم. بدون شک من تا وقتی زنده هستم و توان دارم با همراهی دوستانم فیلم کودک میسازم برای این کار هم هنوز از دولت هیچ کمک مادی نگرفتهام به جز ۲۰۰ میلیون تومان وام که حتی یک پنجاهم پولی که برای سینمای کودک خرج کردهام، نیست.
سینمای کودک ۱۵ سال است که خاموش است البته در این سالها ۲ فیلم سینمایی پرفروش دیدیم که یکی با عنوان «شهر موشها» ربطی به بچهها نداشت و نوستالژی بزرگترها و دهه شصتیها بود دیگری با نام «کلاه قرمزی» باز هم ربطی به فضای کودکان نداشت و نوستالژی بزرگترها بود.
* البته سال گذشته «فیلشاه» هم به فروش خوبی در ایام نوروز دست پیدا کرد.
«فیلشاه» یک فیلم دولتی بود و برایشان اهمیتی نداشت که هفت میلیارد برای این فیلم هزینه شود و هفت میلیارد هم فروش داشته باشد. همین میزان فروش نشان میدهد که «فیلشاه» اصلاً پول خود را برنگردانده است. ضمن اینکه ما درباره سینمای خصوصی حرف میزنیم؛ سینمایی که من برای آن پروداکشن سنگینی ساختهام و بازیگرانی به کار گرفتهام که تقریباً در سینمای کودک بی نظیر بودهاند.
این تعداد بازیگر تراز اول کشور در کدام یک از فیلمهای کودک و نوجوان بازی کردهاند؟ من در این فیلم از بازیگران خوب، بهترین شرایط جلوههای ویژه بصری، از بهترین لوکیشنهای ایران و هنروران زیاد استفاده کردم و یک اثر بسیار گران در بخش خصوصی ساختم و انتظار برگشت سرمایه را دارم البته نه امروز. جالب است که بگویم در ۶ نفر در «پیشونی سفید ۱» و ۲ نفر در «پیشونی سفید ۲» سرمایهگذاری کردند کار سرمایه گذاری «پیشونی سفید ۳» را نیز خودم به همراه یک نفر دیگر برعهده داشتیم و از شرایط دولتی استفاده نکردیم و روی پای خودمان ایستادیم.
البته این کار به شدت سخت بوده هرچند بعد از ۲ سال به اندازه پولی که روی فیلم سرمایهگذاری شد برگشت سرمایه نداشتهایم ولی ما برای سینمای کودک آمدهایم تا این ۱۵ سال خاموشی را به یک اتفاق تازه تبدیل کنیم به همین دلیل من نوید یک اتفاق بزرگ در سینمای کودک را میدهم که آن مرکز توسعه سینمای کودک و نوجوان است و قرار است کارهای بزرگی را رقم بزند.
تیزر «پیشونی سفید ۳»
* «پیشونی سفید ۳» به گونهای آغاز میشود که مخاطبی که ۲ فصل اول را ندیده باشد به یکباره به دل قصه پرت میشود و شاید نتواند متوجه مناسبات قصه شود. به این موضوع فکر کردهاید؟
شما درست میگوئید. کسی که ۲ فصل ابتدایی را ندیده باشد شاید متوجه برخی مناسبات نشود اما از سوی دیگر بچههایی که فصل سوم را میبینند مجبور میشوند به تماشای ۲ فصل قبلی بنشینند و این خیلی خوشحالکننده است. البته تکلیف «پیشونی سفید ۳» از دقیقه ۶ مشخص میشود و حتی تماشاگری که ۲ فصل قبلی را هم ندیده باشد در فیلم با شخصیتی مواجه میشود که پدرش در حال ترک اوست اما بعد متوجه میشود که او پدر اصلی شخصیت پیشونی سفید نیست، در همین بین میبیند که تجسمی از زشتی و پلشتی در خانه او به سر میبرد و از همین جا تعلیق قصه آغاز و کودک رفته رفته متوجه مناسبات فیلم میشود.
کسی نیست که فصل اول و دوم این فیلم را ندیده باشد اما با تماشای فصل سوم از سینما گیج خارج شود اما قبول دارم که در ابتدای فیلم کمی گیجی وجود دارد. البته این موضوع در آثار سه گانه طبیعی است حتی در «اخراجیها» هم همین اتفاق رخ داد در نمونه خارجی هم میتوانم از «هری پاتر» یاد کنم، یعنی اگر کسی که فصل اول و دوم «هری پاتر» را ندیده باشد در فصل سوم اصلاً متوجه شخصیت پردازیها نمیشود.
خیلیها در همان زمان ساخت «پیشونی سفید ۳» به من گفتند خلاصهای از فصل اول و دوم را در فصل سوم بگنجانید اما من مخالفت کردم چون اگر خلاصهای از داستان را در فیلم قرار میدادم دیگر انتظار نداشتم بچهها به تماشای فصلهای قبل بنشینند اما حالا با اکران فصل سوم دوست دارم بچه فصل اول و دوم آن را هم ببیند.
* فکر نمیکنید این موضوع ممکن است به استقلال فیلم لطمه بزند؟
ممکن است بزند. ولی از آنجایی که تنها ابتدای فیلم را دچار مشکل میکند چندان اهمیت ندارد. اگر ما فیلمها را به طول کامل و به عنوان یک فیلم مجزا ببینیم دیگر نام آن سه گانه نمیشود. تکلیف سه گانه ها از ابتدا مشخص است یعنی باید از فصل اول و دوم متوجه شخصیت پردازیها بشویم. البته به نظرم در «پیشونی سفید ۳» کودک رفته رفته متوجه ماجراها و شخصیتها میشود.
سینمای کودک و نوجوان تنها به معنای این نیست که ما کودکانه حرف بزنیم خیلی وقتها بچهها باید از بزرگترها بپرسند و این به نظرم هیچ اشکالی ندارد مادر شخصیت قصه، در دقیقه ۵ و ۶ ماجراهای مربوط به فصل اول و دوم را توضیح میدهد و بچههای باهوش قضایا متوجه میشوند البته من تجربه عجیبی درباره فصل اول دارم که مطمئنم برای فصل دوم هم این اتفاق میافتد. تقریباً به ندرت دیدهام خانوادهای درباره فصل اول این فیلم صحبت کند و بگوید فرزند من تنها یک بار این فیلم را دیده است یعنی همه بارها و بارها فصل اول را دیدهاند و همین موضوع نشان میدهد بچهها دوست دارند پیچیدگیها، نقاط مبهم و گرههای سخت را دوباره دنبال کنند.
البته ما جذابیتهای مقطعی در فیلم ایجاد کردهایم تا بچهها را مجبور کنیم دوباره فیلم را ببینند. برای مثال ترانهها یکی از این موارد هستند در نیمه فصل دوم ترانهای وجود دارد که مربوط به برخورد شخصیت گرگ و شخصیت سالار است و آن ترانه بسیار جذاب است چرا که آهنگ آن مربوط به نوستالژی بزرگترهاست و شعرش با بچهها ارتباط برقرار میکند.
* از این نوستالژیها در «پیشونی سفید ۳» هم کم نیست برای مثال از آهنگهای اسپانیایی به یادماندنی استفاده کردید و یا با الهام از یکی از دیالوگهای معروف «قیصر» دیالوگی دیگر را طراحی کردهاید که برای بزرگترها آشنا هستند هرچند کودک متوجه این موضوعات نمیشوند.
اصلاً لزومی ندارد کودک متوجه این مسائل شود. کودکان با همان ترانهها هم شاد میشوند اما بزرگترها به یکباره یاد آهنگ موردعلاقه خود در گذشته میافتند مهم این است که بچهها از ظن خود با فیلم همراه شوند و ما بدانیم این مسائل چقدر در روند قصه اثرگذار است. ما به صورت عمدی این کار را کردیم و در فیلمهای بعدی باز هم این کارها را انجام میدهیم.
* نکته دیگر درباره فیلم شما این است که مسائلی مطرح میشود که اساساً از کودک دور است برای مثال درباره دادگاه و حضانت بچه صحبت به میان میآید؛ موضوعی که اتفاقاً بخشی از قصه را رقم میزند. اینها مواردی هستند که کودکان متوجه آنها نمیشوند.
بله ولی بچهها این سوالات را از بزرگترها میپرسند و بزرگترها برایشان توضیح میدهند سینمای کودک و نوجوان تنها به معنای این نیست که ما کودکانه حرف بزنیم خیلی وقتها بچهها باید از بزرگترها بپرسند و این به نظرم هیچ اشکالی ندارد از سوی دیگر بچهها در فرایند قصه متوجه میشوند که حضانت چه معنایی دارد البته در فیلم با دیالوگهایی مانند «تو دیگر باید با مادرت زندگی کنی» و… نیز وجود دارد که نشانگر این است که مادر پیشونی سفید او را از پدر گرفته است.
به همین ترتیب «پیشونی سفید ۳» به عنوان یک فیلم کامل رفته رفته جایگاهش را پیدا میکند هرچند ممکن است کمی این فرایند طول بکشد. من زندگی کودک و نوجوان را قورت دادهام اگر کسی به من بگوید سه گانه «پیشونی سفید» ربطی به کودکان ندارد حتماً می گویم که او سینمای کودک را نفهمیده است. خیلیها به من میگفتند فیلم ترسناک است اما به خاطر همین مساله است که کودکان این فیلم را دوست دارند. اصلاً به نظرم بچهها باید در سینما ترس را تجربه کنند.
من در «پیشونی سفید ۳» ترس را مبدل به یک فانتزی دلانگیز کردم که بچهها متوجه میشوند باید از اختاپوس ترسید اما پیشونی سفید تبدیل به قهرمان آنها میشود که از هیچ چیزی نمی ترسد ما این مسائل را نشان دادیم که بچهها در مقابل ظلم بایستند. من خواستم بچهها را قهرمان نشان بدهم تا آنها قهرمان زندگی خود باشند.
«پیشونی سفید ۳» جلوههای ویژه بصری بسیار خوبی دارد به طوری که کارتونی نشده و این باعث میشود مخاطبان بتوانند با آن ارتباط خوبی برقرار کنند.
بله. من از همان ابتدا با آقای نجفی امامی مدیر جلوههای ویژه بصری «پیشونی سفید ۳» که من خیلی ایشان را دوست دارم و قبولشان دارم اتمام حجت کردم. یعنی به او گفتم هر انیمیشنی که قرار است در فیلمم استفاده شود باید باورپذیر باشد. برای مثال هشتپا باید نمود واقعی داشته باشد، اگر این کار امکانپذیر نیست به من بگویید تا سفارش بدهم آن را بسازند.
از سوی دیگر من میتوانستم با ویژوآل افکت کلبهای را طراحی کنم اما فکر کردم ممکن است کارتونی شود اما دوست داشتم کلبه را طوری نشان بدهیم که بچهها باور و با آن زندگی کنند کما اینکه این کار را میکنند برای مثال وقتی دوربین از فضای بالا نشان میدهد که کلبه وسط یک جنگل ساخته شده است بچهها با خود میگویند کاش ما هم چنین کلبهای داشتیم.
من برای ساختن آن کلبه در وسط جنگل سختیهای زیادی کشیدم از همین جا از مسئولان اداره منابع طبیعی که این اجازه را دادند تا چنین خبطی رخ دهد و ما بتوانیم این کلبه را بر خلاف مقررات بسازیم خیلی تشکر میکنم، چون آنها همراهی کردند تا فضای تخیل بچهها شکل بگیرد جالب است که بگویم ما یک بار آن کلبه را درست کردیم و یک بار آن را برچیدیم و هزینه زیادی برای ما به جای گذاشت به طوری که به اندازه هزینه یک خانه واقعی در آنجا خرج کردیم.
به یاد دارم که خانه شخصیت پیراستاد با سختی بسیار وسط رودخانه ساخته شد به طوری که آب از زیرش رد میشد. در یک مقطعی آنقدر آب بالا آمده بود که در حال فرا گرفتن فضای تمام کلبه بود اما آنقدر محکم ساخته شده بود که خراب نشد. میخواهم بگویم ما باید برای بچهها چیزهایی میساختیم که با واقعیت منطبق باشد. همین چیزهاست که باعث میشود بچهها از من بپرسند این خانم واقعاً هشت پا دارد؟
این نشان میدهد بچهها این شخصیت را باور کردند پس ما در جلوههای ویژه بصری موفق عمل کردیم و فیلم را کارتونی نساختیم. من همین روند را ادامه دادم و در فیلم بعدی ام با نام «تورنادو» یک سفینه واقعی ساختم در واقع با ویژوآل افکت کاری کردیم که سفینه واقعی به نظر بیاید.
شاید جالب باشد بدانید که فصل اول «پیشونی سفید» ۲۰۰ هزار بار دانلود شده که آمار بسیار بالایی است، این یعنی اینکه ما بدون کمک تلویزیون موفق شدهایم و برند خودمان را ساختهایم تولیدکنندگان دیگر هم باید این مسیر را پیش بگیرند تا بچهها آثارشان را باور کنند حتی هنگام ساخت یک عروسک هم باید کاری کنیم که بچهها آن عروسک را به عنوان یک شخصیت زنده قبول داشته باشند. برای مثال در «خندوانه» بچهها عروسک جناب خان را به عنوان یک شخصیت زنده قبول دارند به طوری که اگر ببینند یک انسان آن را عروسک گردانی میکند با خود میگویند چقدر حیف شد و تصوراتشان به هم میریزد.
من هم در «شهر گربهها» در حال ساخت عروسکی هستم که هیچ عروسک گردانی آن را نچرخاند؛ چیزی شبیه تد و گارفیلد. هرچند هزینه زیادی برای من دارد اما این کار را میکنم تا بچههای ما واقعی ببینند.
* از نکات ویژه فیلم شما این است که فاصله کمی بین اکران ۲ فصل این فیلم اتفاق افتاد و شما این شانس را داشتید که بچهها موضوع این اثر را فراموش نکنند.
بله به طوری که بچهها مدام به ما میگفتند فصل سوم را اکران کنید از همین رو من تلاش زیادی کردم تا فاصله اکران فصل دوم و سوم کم باشد و بچهها منتظر نمانند. فاصله اکران فصل اول تا دوم ۶ سال طول کشید به طوری که کسانی که فصل اول را دیده بودند، دیگر بزرگ شده بودند البته من دیدم کسانی که در زمان اکران فصل اول، اصلاً به دنیا نیامده بودند فصل اول را هم تماشا کرده بودند.
شاید جالب باشد بدانید که فصل اول «پیشونی سفید» ۲۰۰ هزار بار دانلود شده که آمار بسیار بالایی است، این یعنی اینکه ما بدون کمک تلویزیون موفق شدهایم و برند خودمان را ساختهایم از دیگر نکات جالب این است که فصل اول این فیلم بعد از هفت سال از تلویزیون پخش میشود، همزمان فصل دوم آن این هفته وارد شبکه نمایش خانگی میشود و فصل سوم آن هم که در حال حاضر روی پرده است یعنی سه گانه ای است که هر ۳ در یک زمان دیده میشوند و این یک اتفاق خوب است.
* در پایان اگر نکتهای دارید، بفرمائید.
اگر بگوییم سینما کلاً یک عمل مستحب است، باید باور داشته باشیم که سینمای کودک واجب است. از همین رو ما باید به کودکانمان آموزش و پرورش بدهیم و بگوییم ما به شما توجه میکنیم. سینمای کودک سینمای دم دستی نیست از همین رو از تولیدکنندگان خواهش میکنم فیلمهای دم دستی برای بچهها نسازند، از عوامل تلویزیون خواهش میکنم کارهای ارزان برای بچهها نسازند اگر قرار است این کار را بکنند به جایش فیلمهای خارجی برای بچهها پخش کنند.
من خواهش میکنم بچهها جدی گرفته شوند چون شأن آنها بالاتر از این حرفهاست. من فکر میکنم تلاش کردم بچهها را جدی بگیرم نشانه این امر این است که در این سه گانه خوب برای بچهها پول خرج کردهام به طوری که کسی نمیتواند این موضوع را نادیده بگیرد. دوستان در این یک مورد از من یاد بگیرند. از آدمهای توانمند در عرصه نویسندگی التماس میکنم برای بچهها بنویسند من هرگز نویسنده خوبی نبودم و نخواهم بود اما به آنها التماس میکنم کارهای خوبی برای بچهها بنویسند.
ابتدا قرار بود امیرمهدی ژوله «شهر گربهها» را بنویسد اما به من اعلام کرده سرش شلوغ است و نمیتواند این کار را انجام بدهد و از این موضوع خیلی ناراحت هستم. خدا خشایار الوند را بیامرزد چراکه او به من قول داد نویسندگی یکی از آثار سینمایی من را انجام میدهد اما نشد. فرزندان خشایار «پیشونی سفید» را خیلی دوست داشتند به طوری که پسرش دوست داشت در فیلمهای من بازی کند. خشایار در جشنواره سی و هفتم به من گفت دوست دارم یک کار کودک برای تو بنویسم که اگر این اتفاق میافتاد بسیار خوب میشد ولی حیف عمر خشایار قد نداد. من از سایر نویسندهها میخواهم برای بچهها بیشتر بنویسند.
Δ