تهیهکننده و کارگردان مستند «آسوده بخواب کوروش» ضمن اشاره به لزوم ورود فعالانه و غیرمنفعل به میدان مستندسازی از نبود حمایت در این حوزه گلایه کردند. سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: مستند «آسوده بخواب کوروش» از تازهترین آثار مستندی است که هرچند نه رنگ پرده سینما به خود دیده و نه فرصت نمایش از […]
تهیهکننده و کارگردان مستند «آسوده بخواب کوروش» ضمن اشاره به لزوم ورود فعالانه و غیرمنفعل به میدان مستندسازی از نبود حمایت در این حوزه گلایه کردند.
سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: مستند «آسوده بخواب کوروش» از تازهترین آثار مستندی است که هرچند نه رنگ پرده سینما به خود دیده و نه فرصت نمایش از قاب تلویزیون را بهدست آورده اما به برکت بستر تازه عرضه محصولات نمایشی، یعنی فضای مجازی، پخش آن آغاز شد و اتفاقا مورد توجه مخاطبان نیز قرار گرفت.
همزمان با نخستین روزهای عرضه رسمی این مستند بود که در سینما خراسان میزبان عوامل تولید آن بودیم؛ گروه جوانی که اولین گام در میدان پرمخاطره مستندسازی تاریخی را برداشتهاند اما انگیزه بالایی برای اثبات توانمندیهای خود در این میدان دارند.
علی فراهانی در مقام کارگردان و مهدی مستوفی در مقام تهیهکننده مستند «آسوده بخواب کوروش» در بخش نخست این نشست از مصائب ورود به میدان مستندسازی گفتند.
در بخش دوم این نشست در کنار تهیهکننده و کارگردان مستند، امیر مهریزدان، معاونت تولید مجموعه «سفیرفیلم» هم از اولویتهای این مرکز در حوزه حمایت از مستندسازان جوان میگوید.
بخش دوم و پایانی گفتگوی سینما خراسان با عوامل مستند «آسوده بخواب کوروش» را در ادامه میخوانید؛
* «آسوده بخواب کوروش» چه جایگاهی در میان تولیدات مجموعه «سفیر» دارد و مطابق با کدام اولویت شما تولید شده است؟
امیر مهریزدان: سفیر از ابتدا قصد داشت روی موضوعاتی بهصورت جدی کار کند که یکی از این موضوعات «تاریخ» است. بهخصوص که یک ذائقه نوستالژیک نسبت به تاریخ توسط رسانههای فارسیزبانی مانند بیبیسی و منوتو برای مخاطب امروز ما شکل گرفته است که اگر برای این ذائقه محصولی نداشته باشیم، قطعاً تبدیل به «بازیخور» میدان میشویم نه «بازیکن».
در این میان موضوع «بحرین» از دو جنبه حائز اهمیت بود. اول اینکه در عرصه مستندسازی موضع ما در این موضوع تهاجمی است و برخلاف مستندهایی که ممکن است بسازیم تا پاسخ فلان مستند شبکههای ماهوارهای را بدهیم (که شخصاً معتقدم ضرورتی هم ندارد)، در این موضوع ما حرف اول را میزنیم. از این منظر انتخاب سوژه «بحرین» از طرف دوستان، هوشمندانه بود. جنبه دوم هم رویکرد سفیر در حمایت از نیروهای باانگیزه برای ورود جدیتر به میدان است. الحمدالله از این جنبه هم حاصل کار دوستان بسیار راضیکننده است. انصافاً ظرافتهای هنری و تاریخی این مستند بیش از حد انتظار است و اگر دچار ناجوانمردیهای بعضاً سیاسی نشود، فیلم بهراحتی میتواند در عرصه مستند، هلمنمبارز بگوید.
* پیشتر محصولات سفیر متمرکز بر سوژههای روز اجتماعی و تا حدودی اقتصادی بود. حرکت به سمت مستندسازی تاریخی را باید نشانه یک تغییر رویکرد در این مجموعه بدانیم؟
مهریزدان: حتماً مجموعه سفیر کماکان در موضوعات اجتماعی و اقتصادی هم کار خواهد ساخت اما معتقدیم آنچه بیش از هر چیز اولویت دارد «اقدام به هنگام» است. بهخصوص که در حوزه مسائل تاریخی اگر بهنگام عمل نکنیم بازی خواهیم خورد، کمااینکه تا امروز بازی خوردهایم. همه نشستهایم ناگهان من و تو، فصل جدید «انقلاب۵۷» را منتشر میکند و بعد همه به تکاپو میافتیم که پاسخ بدهیم! ولی به لطف این دوستان، اینبار این ما هستیم که در یک موضوع شروعکننده بازی هستیم.
* در این گفتگو چندبار به مستندهای تاریخی بیبیسی و منوتو اشاره شد. در دقایق ابتدایی مستند شما این احساس به من دست داد که از نظر قالب و ساختار تحتتأثیر مستندهای همین شبکههای ماهوارهای بودهاید. مانند بخش معرفی چهرههایی که طرف مصاحبه هستند. چقدر این تأثیرپذیری را میپذیرید؟
علی فراهانی: اصل اینکه این ساختار برای آنهاست را قبول ندارم. ساخت مستند اصول و قواعدی دارد که آنها دارند از آن استفاده میکنند. برای مثال ما عادت داریم برای «راوی» یک مستند سراغ چهرههای شاخص و شناختهشده برویم که صدایشان بسیار شنیده شده اما در بسیاری از مستندهای اروپایی این اتفاق نمیافتد چون مهم است که صدا بیشتر صمیمی و معمولی باشد تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. از طرف دیگر آنچه ما معمولاً در مستندسازی رعایت نمیکنیم، اهمیت تصویر است.
مستوفی: وقتی مستند به اتمام رسید با توجه به اینکه موضوع کار ما ارتباط مستقیمی با دیپلماسی کشور داشت، مذاکراتی انجام دادیم تا مستند را در قالب یک اکران خصوصی برای دوستان وزارت خارجه به نمایش بگذاریم. حالا نه در حد وزیر که مشغلههایش قابلدرک است، اما در نازلترین سطوح وزارتخانه هم از این دعوت استقبال نکردندترکیب تصویر و موسیقی حتی خیلی بیشتر از نریشن و روایت میتواند مخاطب را با خود همراه کند. راوی مستند ما هم به همین دلیل صرفاً به اندازه همراهی با گفتگوشونده در کار حضور دارد و کاملاً همگام با روایت پیش میرود…
* اتفاقاً در زمینه نریشن، ایده جذابی در مستند هست که مربوط به صحنه ترور محمدرضا شاه میشود؛ جایی که جمله راوی با صدای شلیک ناتمام میماند…
فراهانی: بله. راوی واقعاً نباید جلوتر از روایت حرکت کند. همین سکانس تروری که به آن اشاره میکنید از آن بخشهایی است که هیچ تصویری از واقعیت آن وجود ندارد. تنها یک عکس است که از آن هم استفاده کردیم، هرچند تلاشمان این بود که از عکس و گرافیک تا حد امکان استفاده نکنیم و همهچیز تصاویر واقعی باشد. در همه اجزا تلاش کردیم که فضای واقعی تصاویر را حفظ کنیم.
* اینکه تنها یک بخش از روایتتان در مستند بهصورت موشن گرافیک تصویر شده و شاهد تکرار آن در بخشهای دیگر نیستیم هم حاصل همین محدودیت بود؟
فراهانی: معتقدم تا میتوانیم باید از تصاویر رئال استفاده کنیم. زمانی است که استفاده از کمیک تبدیل به جزئی از فرم اثر میشود، آن بحثش چیز دیگری است…
* که شما میخواستید این اتفاق نیفتد؟
فراهانی: بله. تلاش کردم تا حد امکان به سمت سادگی بروم. تنها جایی سراغ موشن رفتیم که چاره دیگری نبود.
* از نظر تهیهکنندگی ملاحظه خاصی برای گرانتر یا ارزانتر شدن کار بهواسطه استفاده از تمهیداتی مانند موشن گرافیک و بازسازی نداشتید؟
مهدی مستوفی: یکی از ویژگیهای این مستند این است که قالبها و فرمهای مختلف را در آن داریم؛ هم مصاحبه، هم بازسازی، هم کمیک و… از این منظر تقریباً همه مدل فرمی را داریم در کار و طبیعتاً این ویژگی کمی کار را دشوار میکرد. البته ما یک گروه مستندسازی مستقر در یک دفتر داریم که بخشهای مختلف آن در یک زمینه متمرکز هستند و اگر این امکان را در اختیار نداشتیم، کارمان دشوارتر هم میشد. استراتژیمان از همان ابتدا این بود که برای کار اول که قرار است به شناسنامه کاریمان تبدیل شود، ملاحظات مالی، کیفیت کار را تحتالشعاع قرار ندهد.
* برای عرضه و فروش کار بهعنوان تهیهکننده نگرانیای ندارید؟
مستوفی: ما در زمینه زمان عرضه اندکی به مشکل خوردیم. برنامه اولیه ما عرضه همزمان با آغاز به کار دانشگاهها بود چراکه اساساً جنس کار متناسب با فضاهای دانشجویی و اکران دانشگاهی است. بدشانسیای که آوردیم این بود که زمان عرضه اولیهمان در تابستان افتاد که دانشگاهها تعطیل بودند. از طرف دیگر این امتیاز را داشتیم که ۲۲ مرداد دقیقاً سالروز جدایی بحرین از ایران بود و این فرصت را پیدا کردیم که همزمان با سالگرد این اتفاق مستند خود را رونمایی کنیم.
* بستر اصلیای که برای عرضه در نظر گرفتهاید سامانههای «ویاودی» است؟
مستوفی: بله. البته صحبتهایی با سازمان صداوسیما هم داشتهایم و قولهایی هم دادهاند که آقای مهریزدان باید درباره سرانجام رایزنیها صحبت کنند. تا جایی که میدانم مسئولان شبکه سه کار را پسندیدهاند و بنای پخش آن را هم داشتند.
فراهانی: یکی از مهمترین دغدغهها در عرصه مستند همواره همین «دیدن نشدن» است. برای این مستند یک سال وقت گذاشتم، اگر فقط دو ماه آن را صرف ساخت یک فیلم کوتاه میکردم، حداقل این امید را داشتم که در «جشنواره فیلم کوتاه تهران» دیده خواهد شد، اما در فضای امروز به نظر میرسد فیلم مستند پدرومادر ندارد* در فرآیند تولید و حالا عرضه، با توجه به حساسیتی که سوژه کار دارد، تعامل و مذاکرهای با وزارت امور خارجه هم داشتهاید؟
فراهانی: تماس تلفنی با دو سه نفر از افرادی که در این زمینه نقشی داشتهاند، داشتیم. مثلاً درباره بخش «سه جزیره» ملاحظات بسیاری داشتند. درباره شرایط بحرین با نماینده شیخ عیسی قاسم ارتباط گرفتیم. در بحثهای تاریخی هم که طبیعتاً مشاورههایی گرفتیم…
* بیشتر مدنظر این است که از نظر دیپلماتیک، وزارت خارجه ملاحظهای درباره ساخت این مستند نداشت؟
فراهانی: قبل از شروع سوژه را چک کردیم. ملاحظاتی که در ابتدای گفتگو آقای مستوفی مطرح کردند را داشتند اما مهمترین بخش ملاحظاتشان مربوط به بخش «سه جزیره» بود که جمله به جمله متن آن را با وزارت خارجه چک کردیم. قراردادی نمایش ندادیم و واژههای حساسیتبرانگیز راوی را هم حذف کردیم…
* پس تعامل کاملی با کارشناسان وزارت خارجه داشتید…
فراهانی: تعامل کامل نمیشود گفت، تنها چند تماس تلفنی داشتیم که آنها هم از منظر اعمالنظر نبود و صرفاً جنبه مشورتی داشت.
مستوفی: در این زمینه اجازه بدهید بنده هم توضیحی بدهم؛ پیش از ساخت ما مستند ارتباطهایی را با کارشناسان نزدیک به وزارت خارجه داشتیم اما نکته جالب برایم این بود که وقتی مستند به اتمام رسید با توجه به اینکه موضوع کار ما ارتباط مستقیمی با دیپلماسی کشور داشت، مذاکراتی انجام دادیم تا مستند را در قالب یک اکران خصوصی برای دوستان وزارت خارجه به نمایش بگذاریم. حالا نه در حد وزیر که مشغلههایش قابلدرک است، اما در نازلترین سطوح وزارتخانه هم از این دعوت استقبال نکردند. حداقل یک نفر نیامد کار ما را ببیند و نظر بدهد که در چارچوب دیپلماسی کشور، چقدر درست عمل کردهایم. واقعاً نمیدانم آیا این «بیاهمتی» جزو سیاستهای وزارتخانه است؟ مگر میشود مستندی که با این موضوع ساخته شده و طبیعتاً قرار است جمعی از مخاطبان نخبه و عادی در آینده آن را ببینند؛ این اندازه برای وزارت خارجه بیاهمیت باشد که حتی یک نسخه از آن را هم از ما نخواستند!
* «سفیر» مشخصاً تعاملاتی از این جنس با نهادها و مراکز مختلف برای عرضه هدفمندتر آثار خود دارد؟
مهریزدان: تعامل اگر به معنای آن باشد که در همان گام اول بخواهیم برای خودمان، خودسانسوری ایجاد کنیم، خیر. حتماً چنین تعاملی نداریم اما از باب تسهیل کارها و کمک به جریانسازی حتماً پیگیری لازم را هم خواهیم داشت. مشخصاً در همین مورد، علاوهبر پیگیری دوستان، ما هم تلاشهایی برای ارتباط با وزارت خارجه داشتهایم، که متأسفانه تا امروز هیچ یک به سرانجام نرسیده است.
* در زمینه ارتباط با تلویزیون چطور؟ سازوکار تعاملی خاصی برای پخش تولیداتتان از سیما دارید؟
مهریزدان: طبیعتاً باید به این مسئله توجه داشته باشیم که گستردهترین دایره مخاطبان امروز سینمای مستند، مخاطبان تلویزیونی هستند. هرچقدر هم در بسترهای دیگر خوب عمل کنیم اما درصد کمتری از مخاطبان صداوسیما را میتوانیم پوشش دهیم. در این راستا البته آنچه تلاش میکنیم نسبت به آن کوتاه نیاییم، مباحث مالی است. گاهی چنین تصوری پیش میآید که فلان مرکز بودجه نفتی دارد و باید محصولش را رایگان در اختیار ما بگذارد! قطعاً اینگونه نیست. اتفاقاً در این زمینه سرمان را بالا میگیریم و میگوییم تلاش ما همواره این است که آثارمان بودجهشان را از فروش تأمین کنند نه با حمایت خاص…
* اینکه برخی تصور میکنند تولیدات «سفیر» بهراحتی میتوانند روی آنتن شبکه سه بروند را تأیید میکنید؟
مهریزدان: فعلاً که شاهد اقدامی نبودهایم و هرچه پیگیری بوده هم از طرف ما بوده است. اما امید داریم که این پیگیریها به نتیجه هم منتهی شود.
* بهعنوان جمعبندی، حالا که مستند به مرحله پایان راه یعنی مواجهه با مخاطبان رسیده است، مهمترین دغدغه و نگرانی شما چیست؟
فراهانی: دیده نشدن! یکی از مهمترین دغدغهها در عرصه مستند همواره همین «دیدن نشدن» است. برای این مستند یک سال وقت گذاشتم، اگر فقط دو ماه آن را صرف ساخت یک فیلم کوتاه میکردم، حداقل این امید را داشتم که در «جشنواره فیلم کوتاه تهران» دیده خواهد شد، اما در فضای امروز به نظر میرسد فیلم مستند پدرومادر ندارد و هر طور دوست دارند با آن برخورد میکنند.
مستوفی: معنی ندارد از سویی بگوییم باید مستند تولید شود و از سوی دیگر برای گرفتن یک آرشیو ساده و یک فریم عکس تاریخی، مجموعههای کاملاً وابسته به حکومت مانند مرکز تاریخ معاصر و یا مرکز اسناد انقلاب اسلامی، این اندازه سنگاندازی کنندچند سال پیش مستندی ساخته بودم درباره حادثه منا که دیدم یکی از شبکهها آن را پخش کرد اما بهطور کامل تیتراژ را تغییر داده بودند و بهجای نام من نام فرد دیگری درج شده بود! تماس گرفتم ببینم چرا چنین اتفاقی افتاده که طرف مقابل گفت: «من همان فردی هستم که آرشیو در اختیارت گذاشتم!» با همین استدلال فیلم من را با نام خودش از شبکه «آفتاب» شبکه استانی یزد پخش کرده بود و هرچه هم پیگیری کردم دستم به جایی نرسید! در میان خودمان این موارد را تعریف میکنیم فقط به آن میخندیم، کار دیگری هم از دستمان برنمیآید…
* اینکه حسرت جشنوارهای مانند «فیلم کوتاه تهران» را میخورید، یعنی معتقدید «سینما حقیقت» چنین تأثیری را در دیده شدن آثار مستند ندارد؟
فراهانی: دارد اما فضای سینمای مستند متفاوت است؛ دوستان متأسفانه معمولاً آرشیو را قدرت میدانند! خوشبختانه برای این فیلم با پشتیبانی سفیرفیلم دسترسی ما به آرشیو مناسب بود اما بازهم دردسر داشت. عدهای آرشیو را انحصاری میدانند. از زمانی که ساخت این مستند تمام شده هر روز نگرانی و استرس دارم که در این شرایط چه آیندهای خواهم داشت. اگر فیلم داستانی و یا کوتاه ساخته بودم شرایطم متفاوت بود.
* آقای مستوفی شما چه دغدغههایی درباره این اثر دارید؟
مستوفی: فکر میکنم ما در جمهوری اسلامی درباره برخی مسائل دچار بلاتکلیفی هستیم. دستورهایی از بالا صادر میشود اما زیرمجموعهها با آن دستورات همراستا نیستند. وقتی شخص اول کشور درباره لزوم ساخت اثر مرتبط با تاریخ معاصر ابراز دغدغه میکنند و معتقدند که باید در قالب کتاب، فیلم و مستند در این زمینه تولید اثر داشته باشیم، این تولید محصول یک الزاماتی دارد و در نهادهای پاییندستی باید اتفاقاتی رخ دهد تا مسیر تسهیل شود.
الزاماً هم بحث ما حمایت مالی نیست چرا که معتقدیم مستند خوب پول خودش را درمیآورد. مستند اگر برای مردم ساخته شده، مردم باید برای آن پول بدهند، اما باید روندها کمی تسهیل شود. معنی ندارد از سویی بگوییم باید مستند تولید شود و از سوی دیگر برای گرفتن یک آرشیو ساده و یک فریم عکس تاریخی، مجموعههای کاملاً وابسته به حکومت مانند مرکز تاریخ معاصر و یا مرکز اسناد انقلاب اسلامی، این اندازه سنگاندازی کنند.
شاید باورتان نشود اما یکی از این مراکز یک فریم عکس را به چندین مستندساز میدهد و از هر کدام هم ۵۰ هزار تومان پول دریافت میکند! یک عکس ساده تاریخی! معلوم نیست این آرشیوداری برای درآمدزایی است و یا تسهیل دسترسی به اسناد؟ من تهیهکننده هستم و خودم را هنرمند هم نمیدانم. تخصص ما این است که زمینه را برای کار راحت کارگردان فراهم کنیم. اما هنرمندان حق دارند که در این زمینه دلخور شوند. کافی است کارگردانی یکبار در زمینه تاریخ معاصر مستندی کار کند، آنقدر بابت این شرایط توی ذوقش میخورد که دیگر سراغ کار تاریخی نمیآید! تشویق پیشکش، چرا توی ذوقمان میزنید!
Δ