سعید فلاحفر معتقد است در سالهای اخیر، استیتمنتها غالباً گمراهکننده یا فریبندهاند چراکه تلاش میکنند به شکل اغراقآمیزی هنرمند را متفکر و نمایشگاه را مافوق فهم و درک مخاطب نشان دهند. به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان، «استیتمنت» متنی است که توسط هنرمند یا شخصی که احاطه کامل به شخصیت و هنرِ آن هنرمند دارد، […]
سعید فلاحفر معتقد است در سالهای اخیر، استیتمنتها غالباً گمراهکننده یا فریبندهاند چراکه تلاش میکنند به شکل اغراقآمیزی هنرمند را متفکر و نمایشگاه را مافوق فهم و درک مخاطب نشان دهند.
به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان، «استیتمنت» متنی است که توسط هنرمند یا شخصی که احاطه کامل به شخصیت و هنرِ آن هنرمند دارد، نوشته میشود. این متن که معمولاً در ابتدای ورود به گالری و نمایشگاه هنری نصب میشود، به مخاطب در درک بهتر آثار هنری موجود در آن نمایشگاه کمک میکند و بینشی دیگر درباره آنها به او میدهد.
سعید فلاحفر هنرمند و منتقد هنری یادداشتی انتقادی درباره «استیتمنت»های هنری در گالریها نوشته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
«صریر قلم»، «مشق عشق» و… همین چند کلمه را اگر در ترکیبهای مختلف به کار ببرید، تقریباً نیمی از اسامی نمایشگاههای خوشنویسی را کشف کرده اید. فرقی هم ندارد که این نمایشگاهها چه مضمون و محتوا و تکنیکی داشته باشند. قافیه و آشنایی کلمات برای برگزارکننده کافی است. در رشتههای دیگر هنری هم اگر چه تنوع کلمات بیشتر است، اما این شیوه انتخاب عنوان نمایشگاه غریب نیست. چیزی شبیه به دفتر شعر سنگ تراشها برای حکاکی روی سنگ مزار متوفی. چند سال پیش با ارائه مثالهایی به تطوّر نامگذاری و عناوین نمایشگاههای هنری پرداختم و حالا بی توجهی به این موضوع ساده دامنه بدفهمیهای آن را وسیعتر و عمیقتر کرده است.
در هنر ایده محور، استیتمنت کمک میکند تا ایده و کانسپت هنرمند بروز کند یا کامل شود و یا امکان انتقال سادهتر آن را به مخاطب تسهیل میکند.
در هنر معاصر، استیتمنت از جایگاه و اعتبار مهمی برخوردار است. (از آنجا که واژههای فارسی معادل استیتمنت، گویای کامل بار فرهنگی و هنری این اصطلاح نیست، تمایلی به استفاده از آنها ندارم.) بیجا هم نبوده که درخواست و اجبار استیتمنت نویسی برای نمایشگاههای هنری به شرط اول اغلب نگارخانه داران تبدیل شده است. اینکه چقدر از این اجبار از سر احساس واقعی و نیاز بوده و چقدر از سر تقلید و تظاهر، موضوعی است که استخراج مصادیق و فراوانی آماری آن برایم میسر نیست.
در هنر ایده محور، استیتمنت کمک میکند تا ایده و کانسپت هنرمند بروز کند یا کامل شود و یا امکان انتقال سادهتر آن را به مخاطب تسهیل میکند. استیتمنت اثر هنری را توسعه میدهد، ارتقا میدهد و مخاطب را به سمت کشف گوشههای پنهانتر و دیریابتر نمایشگاه راهنمایی میکند. استیتمنت اگرچه ـ آنچنان که بدل از نقد هنری ـ وظیفه تشریح، رمزگشایی و تحلیل اثر هنری را ندارد، اما میتواند زمینه ارتباط میان هنرمند، اثر و مخاطب را فراهم نماید. بنابراین استیتمنت مکتوبات بخشی از همان روند انگیزش، تولد، تولید و ارائه اثر هنری است.
با این وصف، استیتمنت مقاله و یا نوشتهای مستقل محسوب نمیشود. استیتمنت گاهی در روند شکل گیری اثر هنری حضور دارد و گاهی ترجمانی از یک باروری ذهنی است اما نه توان تولید اثر هنری از هیچ دارد و نه میتواند ایده نبودهای را ضمیمه یک اثر هنری خلق شده کند. استیتمنت در فهم اثر هنری نقش مهمی دارد اما تفکر الحاقی نیست. نه معادل و جایگزین محتوا و ایده و فهم اثر است و نه به تنهایی تعیین کننده نهایی سرنوشت اثر هنری. به نظر میرسد این جملات کاملاً بدیهی باشند اما نگاهی به وضعیت موجود در نمایشگاههای هنری تهران نشان دیگری دارد.
استیتمنت گاهی در روند شکلگیری اثر هنری حضور دارد و گاهی ترجمانی از یک باروری ذهنی است اما نه توان تولید اثر هنری از هیچ دارد و نه میتواند ایده نبودهای را ضمیمه یک اثر هنری خلق شده کند. در مجموع باید گفت در سالهای اخیر، استیتمنتها غالباً گمراه کننده و یا فریبندهاند. تلاش میکنند به شکل اغراق آمیزی هنرمند را متفکر و نمایشگاه را مافوق فهم و درک مخاطب نشان دهند. نه تنها باعث توسعه و ارتقای اثر نمیشوند، بلکه به شکل تمسخرآمیزی عمدتاً به تحقیر و تحدید آن کمک میکنند. به جای مخاطب تصمیم میگیرند و اصرار دارند که ارزشی برای برداشت و تاویل آزاد مخاطب قائل نیستند. بیش از آن که به همراهی و کشف مخاطب کمک کنند، ذهن مخاطب را منحرف میکنند تا با تفاخری ساختگی بر بالای حبابی از تعمق و دورفهمی کاذب بنشینند. «جهان نبینی» در این استیتمنتها به جای «جهان بینی» هنری هنرمند مینشیند. در نتیجه حاصل رواج و نوعی اجبار و یا معاصرنمایی هنرمندان و نمایشگاه گردانها و نگارخانهداران، مسابقه بی سرانجامی شده است برای درج نوشتههایی سرشار از گنگی و فلسفه نمایی و پیچیدهگوییهای سطحی و… که هیچ تناسبی با مفهوم و کارکرد استیتمنت ندارند. نوشتههایی که هر مخاطبی را برای اظهارنظر و… ـ با اتهام مستتر بی اطلاعی و نادانی و… ـ خلع سلاح میکند. نوشتههایی که بار تبلیغاتی و فضل فروشیهای آن از نقش هنری و اندیشه محور پیش افتاده اند.
در این میان شغل جدیدی هم به مشاغل وابسته به هنر اضافه شده است؛ استیتمنت نویسی. برای استیتمنت نویسهای حرفهای (که انجام این الزام تازه در چرخه اداری برگزاری نمایشگاه را به عهده میگیرند) فرصتی پیش آمده تا مربوط و نامربوط تئوریهای درست و نادرست خود را به نمایشگاههای مختلف سنجاق کنند. گاهی حتی لازم میشود اعتبار علمی و هنری خود را هم برای هنرمندی تحت حمایت هزینه کنند. هم ایشان گاهی تنها با نگاهی سرسری به چند اثر از مجموعه نمایشگاه، مطالبی تقریر میکنند که به هیچ وجه حتی در حد و اندازههای هنرمند و آثار هنری نیست. صاحبان این حرفه موظفند در مقابل این اجبار و مد تازه، برای هنرمند و اثر هنری تفکر و ایده اولیه تولید کنند اگرچه مجبور باشند این ایده را به ترفندهای نچسب به دیوار نگارخانهها و صفحات اول کاتالوگها بچسبانند. کاری که در صنایع فنی به عنوان «مهندسی معکوس» شناخته میشود. همین مهندسی معکوس هم خیلی درست انجام نمیشود. چرا که بعضی از این «استیتمنت نویس»های حرفهای برای بیماران مختلف نسخههای مشترک و آمادهای دارند که با کمی تلخیص و یا تفصیل تکثیر شده اند.
نباید تعجب کرد. مردمی که به جای فرصت پیش آمده برای افزایش ایمنی شخصی خود در قانون اجباری بستن کمربند ایمنی، به دنبال راههای فریب پلیس میگردند و صدها خلاقیت به خرج میدهند غیر از اجرای راهکار ساده بستن کمربند خودرو، در عالم هنر هم رفتاری جز این نخواهند داشت و بالعکس.
Δ