مرتضی شعبانی تهیهکننده مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» معتقد است با پایان یافتن عمر «داعش» هم مستندهای ساخته شده با موضوع «داعش» منقضی نمیشوند، چرا که نقد یک تفکر را دنبال میکنند. به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، «زنانی با گوشوارههای باروتی» بهعنوان یکی از مستندهای تحسینشده در جشنوارههای داخلی و […]
مرتضی شعبانی تهیهکننده مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» معتقد است با پایان یافتن عمر «داعش» هم مستندهای ساخته شده با موضوع «داعش» منقضی نمیشوند، چرا که نقد یک تفکر را دنبال میکنند.
به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، «زنانی با گوشوارههای باروتی» بهعنوان یکی از مستندهای تحسینشده در جشنوارههای داخلی و خارجی، این روزها در گروه «هنروتجربه» در حال اکران است. مستندی با نگاهی متفاوت به جریان داعش و حوادث تلخی که این گروه در کشور عراق رقم زدهاند دارد و برای نخستین بار پای صحبت خانواده اعضای این گروه تروریستی نشسته است.
نکته جالب این مستند اما در کنار نگاهی متفاوتی که به موضوع گروههای تکفیری دارد، انتخاب یک راوی متفاوت است؛ «روزنامهنگاری به نام نور در مسیری دشوار با همراه شدن با نیروهای ضد داعش عراقی، با زنان قربانی یا همسران داعشیها، مصاحبه کرده و مصائب آنها را جویا میشود. در این مستند، زنان، نالان و پشیمان نیستند و داعش را موجودی خوب دانسته و از رفتن آنها راضی نبودهاند.»
«زنانی با گوشوارههای باروتی» که پیشتر در جشنواره سینماحقیقت و جشنواره فیلم فجر هم اکران و تحسینشده است را رضا فرهمند کارگردانی کرده و تهیهکنندگی آن را مرتضی شعبانی برعهده داشته است.
مرتضی شعبانی از چهرههای باسابقه سینمای مستند ایران است که فعالیت هنریاش را در گروه مستند روایت فتح با همراهی سیدمرتضی آوینی آغاز کرد و این روزها هم عهدهدار مدیریت مرکز «سینمای حقیقت» است که با تمرکز ویژه بر مستندسازی با موضوع مقاومت، فعالیت مستندسازان در این حوزه را ساماندهی میکند.
به بهانه اکران «زنانی با گوشوارههای باروتی» گفتگویی با مرتضی شعبانی داشتهایم که در ادامه میخوانید؛
* با توجه به اینکه مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» این روزها در سینماها روی پرده است، به نظر خودتان مهمترین ویژگی این مستند برای همراه شدن مخاطب عام و در عین حال علاقمند به سینما با آن چیست؟
جنگ همیشه با خشونت همراه است و زنان معمولاً از جنس جنگ نیستند. نسبت یک زن با محیط جنگ و مشخصاً حضور یک خبرنگار زن در میدان جنگ بهعنوان یک گزارشگر، میتواند موضوع جذابی برای مخاطبان باشد. مخاطب با دیدن این فیلم میفهمد اینگونه نیست که فقط مردان در عرصه جنگ نقش آفرین باشند. زنانی هم هستند که با علاقهمندی و شجاعت پا در این میدان میگذارند. مشخصاً درباره این خانم خبرنگار، معتقدم مهمتر از نفس حضورش در این فضا، کاری است که انجام میدهد؛ کاری که میتوان فراتر از یک فیلم به آن پرداخت.
* اتفاقاً یکی از امتیازات این مستند همین است که زنان را صرفاً «قربانی جنگ» تصویر نمیکند و خودشان راوی اتفاقات هستند؛ چگونه به انتخاب این راوی رسیدید؟
طبیعتاً درباره این انتخاب، بهتر است که جزییات را رضا فرهمند بهعنوان کارگردان، توضیح دهد اما از ابتدا وقتی برای تولید این مستند وارد منطقه شدند، یک خبرنگار مرد را برای راوی مدنظر داشتند، که او هم ویژگیهای منحصر به فردی داشت. وقتی کار آغاز شد، در دل جریانات فیلم با خانم نور الحلی مواجه شدند که انتخاب ویژهتری محسوب میشد.
بالاخره معمولاً در آثار جنگی، زن حضور جدی ندارد و این در حالی است که همواره ۵۰ درصد مخاطبان سینما و تلویزیون، زنان هستند. از این منظر وقتی یک زن وارد یک روایت میشود، طبیعتاً برای این ۵۰ درصد میتواند جذابیت بیشتری داشته باشد. مضافبر اینکه روایت مستند را از مردانگی صرف هم خارج میکرد. این به نظرم یک انتخاب درست از طرف آقای فرهمند بود که به نتیجه خوبی هم منتهی شد…
* یعنی بهطور اتفاقی و در مسیر تولید با این شخصیت مواجه شدید؟
بله. بهطور کاملاً اتفاقی در حال تولید مستند در منطقه بودیم که با این خانم خبرنگار مواجه شدیم. بعد ایده جابهجایی راوی مطرح شد. آقای فرهمند تلفنی این ایده را با بنده عنوان کردند و طبیعتاً من هم استقبال کردم.
* خود خانم «نور» چطور به این همراهی رضایت دادند؟ طبیعتاً بهعنوان یک خبرنگار زن آن هم در منطقه جنگی، ملاحظات و مراقبتهایی داشته که مبادا بیش از اندازه دیده و شناسایی شود.
ابتدا به ساکن و در روزهای اول مواجهه، در واقع خانم خبرنگار مشغول کار خود بود و تیم ما هم صرفاً بهعنوان مستندساز در حال ضبط وقایع بود. از جایی به بعد بود که کار جدیتر شد و تصمیم بر این گرفته شد که بهعنوان راوی با گروه ما همراه شود. مذاکراتی انجام شد تا او راضی به این همراهی شود. به نظرم این همراهی به نفع هر دو طرف هم بود. هم این خبرنگار بعد از حضور در این مستند، امکان بیشتری برای جریانسازی رسانهای در منطقه پیدا کرد و هم مستند ما توانست یک راوی قدرتمند پیدا کند.
اصلیترین وجه تمایز مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» این است که وارد جریان انسانی جنگ میشود. ما کمتر در مستندهای مرتبط با جریان مقاومت سراغ این وجه رفتهایم و بیشتر راوی متن نبرد و جنگ بودهایم* شما سابقه طولانی در ساخت مستندهای مرتبط با جریان مقاومت در منطقه دارید، خودتان فکر میکنید مهمترین وجه ممیزه و حرف متفاوت «زنانی با گوشوارههای باروتی» به نسبت دیگر مستندهای شاخص این حوزه چیست؟
اصلیترین وجه تمایز این مستند این است که وارد جریان انسانی جنگ میشود. ما کمتر در مستندهای مرتبط با جریان مقاومت سراغ این وجه رفتهایم و بیشتر راوی متن نبرد و جنگ بودهایم. این فیلم در کنار اینکه روایت مستند از جنگ و مقاومت و شهادت را دارد، به وجه انسانی ماجرا بهویژه از منظر حضور زنان قربانی در این جریان هم پرداخته است؛ هم زنانی که عضو خانواده داعشیها هستند و قربانی این تفکر شدهاند و هم زنانی که بهواسطه اقدامات داعش، قربانی شدهاند. در هر صورت این زنان هستند که قربانی اصلی تفکر داعش شدهاند…
* اگر اشتباه نکنم، این اولین حضور زنان خانواده داعشیها در یک مستند بوده…
بله. این یکی از نکات برجسته «زنانی با گوشوارههای باروتی» است. پیش از این، مستندسازان به این شکل سراغ جریان داعش نرفته بودند. پیشتر مثلا در مستند «A۱۵۷» شاهد زنانی بودهایم که قربانی اقدامات داعش شدهاند، اما تا کنون سراغ خانواده داعشیها نرفته بودیم تا ببینیم اینها چگونه فکر میکنند و اساساً چه نگاهی به این جریانات دارند…
* این میزان نزدیک شدن به خانواده داعشیها حساسیتبرانگیز نبود؟ خود این افراد برای قرار گرفتن در مقابل دوربین یک گروه مستندساز ایرانی مقاومتی نداشتند؟
بله همهشان گارد داشتند. منتها این افراد در شرایط خاصی قرار داشتند. مثلا شخص خانم «نور» در حال کمک به آنها بود تا نجات پیدا کنند. حتی در بخشی از فیلم یکی از همین زنان دست «نور» را میگیرد و از او میخواهد در کنارشان بماند.
این خانم خبرنگار اطمینان قلبی به آنها داده بود و بهواسطه همین اعتماد، با گروه همراه شدند. میدانستند قرار نیست بابت این همراهی اذیت و آزاری ببینند. به تعبیری رفتار انسانی «نور» و حتی ارتش عراق نسبت به این خانوادهها، باعث شکلگیری این اعتماد شده بود تا به راحتی در مقابل دوربین حرف بزنند. این اعتماد آنقدر پررنگ شد که حتی برخی از این افراد که هنوز با افکار داعش احساس همراهی داشتند هم حرفهایشان را با ما مطرح کردند.
* یعنی اینگونه نبود که صرفاً سراغ بریدهها از جریان داعش بروید…
اصلاً اینها بریده نیستند. بعضی حتی بهشدت دلبسته همسرانشان هستند و از آنها دفاع میکنند. البته هستند تعدادی که از این تفکر بریدهاند اما گروه دیگری هم در فیلم میبینیم که بهنوعی میتوان گفت، خودشان هنوز «داعشی» هستند.
این درست است که «داعش» امروز از نظر سرزمینی محدود شده و دیگر جایی را در اختیار خود ندارد، چیزی به نام حکومت که پیشتر مدعی آن بودند هم دیگر در اختیار ندارند اما نمیتوان افکار داعشی را نادیده گرفت* جریان داعش از نظر سیاسی و نظامی رو به فروپاشی و مرگ همیشگی است، فکر میکنید مستندهایی از جنس «زنانی با گوشوارههای باروتی» از این منظر تاریخ انقضا دارند؟
واقعیت این است که اینگونه نیست. کمااینکه در همین مستند هم شاهد هستیم که «داعش» صرفاً یک گروه نیست، یک تفکر و عقیده است که تبعات آن سالها در جوامع مختلف انسانی باقی میماند و آرامآرام با کار فرهنگی باید آن را از بین برد. این درست است که «داعش» امروز از نظر سرزمینی محدود شده و دیگر جایی را در اختیار خود ندارد، چیزی به نام حکومت که پیشتر مدعی آن بودند هم دیگر در اختیار ندارند اما نمیتوان افکار داعشی را نادیده گرفت.
این افکار کماکان وجود دارد. مستندی مانند «زنانی با گوشوارههای باروتی» اتفاقاً همین هشدار را میدهد که ما باید حواسمان به ریشههای این تفکرات باشد. باید مراقب بچههای معصومی باشیم که ناخواسته گرفتار پسماندههای این تفکر شدهاند.
* بهعنوان سوال پایانی درباره ظرفیت ایجاد شده در گروه «هنروتجربه» برای امکان تماشای آثار مستند بر پرده سینما چه نظری دارید؟
بالاخره این ظرفیتی است که در سالهای اخیر ایجاد شده و واقعاً «هنروتجربه» در این زمینه فعالیت خوبی داشته است. این گروه نشان داده است که مردم علاقمندند فیلمهای خوبی که در گونه مسند هم ساخته میشود را در سینماها تماشا کنند. مانند مستند خوب «صفر تا سکو» که فروش خوبی هم در گیشه داشت و حتی از برخی فیلمهای سینمایی رقیب هم بیشتر فروخت و توانست اکران عمومی هم داشته باشد. و یا همین مستند «در جستجوی فریده» که برای نمایندگی ایران در اسکار هم انتخاب شد و در اکران توانست کارنامه موفقی داشته باشد.
اینها نشان میدهد ظرفیت مستندسازی در کشور ما بسیار پیشرفت کرده و توانمندیهای بالایی به دست آوردهایم. حیف این که حاصل این فعالیتها را مخاطب بر پرده سینما نبیند. درست است که برخی از این آثار شاید بعدها در تلویزیون هم نمایش داده شوند اما لذت فیلم دیدن بر پرده سینما چیز دیگری است که طبیعتاً مخاطب سینمای مستند هم نمیخواهد آن را از دست بدهد.
Δ