عماد افروغ معتقد است اساساً تفکیک سینمای سیاسی از سینمای اجتماعی غلط است و کسانی که چنین تفکیکی را القا میکنند به دنبال رسیدن با نان و نوایی هستند. سینما خراسان-گروه هنر-نیوشا روزبان: سینمای ایران طی ۴ دهه گذشته با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده است، گاهی در جذب مخاطب بسیار موفق و گاهی […]
عماد افروغ معتقد است اساساً تفکیک سینمای سیاسی از سینمای اجتماعی غلط است و کسانی که چنین تفکیکی را القا میکنند به دنبال رسیدن با نان و نوایی هستند.
سینما خراسان-گروه هنر-نیوشا روزبان: سینمای ایران طی ۴ دهه گذشته با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده است، گاهی در جذب مخاطب بسیار موفق و گاهی با رکود گیشه همراه بوده است. فراتر از مباحث مرتبط با گیشه و اقتصاد سینما اما یکی از مهمترین ابعاد سینما بهعنوان یک رسانه تاثیرگذار، بعد اجتماعی آن است.
با عماد افروغ نویسنده، جامعه شناس و سیاستمدار درباره ابعاد اجتماعی «سینما» و ناکامیها و دستاوردهای سینمای ایران طی ۴۰ سال گذشته در بهرهگیری از این ظرفیت به گفتگو نشستیم.
افروغ در بخش اول این مصاحبه ابتدا در نقد تفکیک میان سینمای اجتماعی و سینمای انقلابی یا سیاسی نکاتی را طرح کرد و یادآور شد «یادمان نرود هرآنچه که مربوط به قدرت اجتماعی و نیازهای واقعی مردمی میشود اعم از آزادی، اخلاق، عدالت میتواند سوژه فیلمهای سینمایی باشند.»
عماد افروغ که در دوران نمایندگی مجلس عضو کمیسیون فرهنگی بود، همواره تحولات سینمای ایران را هم رصد کرده و در این مسیر عضویت در شورای صدور پروانه نمایش و هیأت انتخاب جشنواره فیلم فجر را هم تجربه کرده است.
بخش نخست گفتگوی سینما خراسان با عماد افروغ درباره کارکردهای اجتماعی سینمای ایران در آستانه چهلسالگی سینمای ایران را در ادامه میخوانید؛
* اگر بخواهیم نگاهی جامعهشناسانه به سینمای ایران داشته باشیم، بعد از گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، سینمای ایران امروز در چه جایگاهی قرار گرفته است؟
–سینمای ایران و وجه اجتماعی و جامعهشناختی آن، فراز و فرودهای بسیاری داشته است، اما با چه ملاکی میتوان گفت کدام فراز بوده است و کدام فرود؟ سینمایی که در خدمت دردهای اجتماعی است، سینمایی که بازتابنده مولفهها و عناصر مستتر در قدرت اجتماعی است، یک سینمای جامعهشناختی و اجتماعی است که از نظر من قابل قبول است. سینمایی که به گونهای فرمایشی و سفارشی است، وابسته به نهاد قدرت و بیتوجه به نیازهای مردم است، یا تعلق خاطری به دردهای مردم ندارد و تنها به منابع صنفی خود میاندیشد و به گونهای فقط به دنبال تامین منابع خود و از نگاهی دیگری دنبال خالی کردن جیب مردم است و حتی از شرایط و حالت بد مردم سوء استفاده میکند، این سینما را یک سینمای مطلوب و واقعی نمیدانم.
وقتی فیلمی که تنه به تنه نقدهای اجتماعی میزند، تبدیل به یک اثر سیاسی میشود، متاسفانه فیلتر شده و با ممیزی روبرو میشود، اما فیلمهای لوده، سطحی و پیش پاافتاده هیچگونه ممیزی نمیگیرددر کل معتقدم سینمای ایران، یک مضمون اجتماعی قابل قبول دارد و حتی در مقایسه با رشتهای مانند جامعهشناسی که قرار است بازتابنده مسائل و مشکلات مردم باشد، موفقتر بوده است. سینمای ایران نسبت به رشته جامعه شناسی هم منتقدتر بوده و هم تعلق آن به قدرت اجتماعی بیشتر است. نسبت به نهادها و رشتههایی که برای این هدف تاسیس شده میتوان گفت سینما کارنامه موفقتری داشته است که باید چنین موفقیتی را یادآور شد.
اما طی این سالها سینما مجموعا از رسالت اصلی اجتماعی خود فاصله گرفته است و بیشتر به سوژههای پیش پا افتاده روی آورده است. سلیقههای مردم را تقلیل داده و نه تنها باعث رشد مردم نشده، بلکه به گونهای مردم را به عقب هم برده است. در این میان فرآیندهایی نیز به این روند کمک کرده که از نظر من این فرآیندها را باید در سیاستها و رفتارهای رسمی نهادهای سینمایی کشور دید.
وقتی فیلمی که تنه به تنه نقدهای اجتماعی میزند، تبدیل به یک اثر سیاسی میشود، متاسفانه فیلتر شده و با ممیزی روبرو میشود، اما فیلمهای لوده، سطحی و پیش پاافتاده هیچگونه ممیزی نمیگیرد. معتقدم آقایانی که بیتوجه به این معانی هستند، به اشتباه در جایی که هستند، نشستهاند و یادشان رفته است که میزی که به آن تکیه دادهاند، نهاد و قدرت متصل به انقلاب اسلامی است و ارزشهای خاص را دنبال میکنند. این افراد به اشتباه در این جایگاه نشستهاند و بهتر است بروند، چرا که نمیشود در این جایگاه اشتباه کرد.
ما با انقلاب اسلامی، آرمانهایی متعالی را پذیرفتهایم که مربوط به تاریخ، گذشته و انقلاب ما است. ما نمیگوییم کسی برخورد سلیقهای یا کلیشهای داشته باشد، بلکه باید مضامین مرتبط با این ارزشهای بلند را پاس داشت، نه اینکه این مضامین را به نفع فیلمهای لوده پاس نداریم و ذبح کنیم. مساله ای که مطرح میکنم از شهود من از سینما میآید، شهوداتی که مکتوب شده و به موقع چاپ میشود.
*سینمای ایران در دورهای به صورت مستقیم آرمان و ارزشهای انقلاب را به مخاطب و مسئولان یادآوری میکرد، اما امروز گاهی این آرمانها در لایههایی از فیلم قرار میگیرد تا تنها یادآوری ظریفی از آن داشته باشد، جامعه امروز ما تا چه اندازه نیاز به یادآوری مستقیم آرمانها و ارزشهای انقلابی دارد؟
–معتقدم بعضی وقتها نیاز به سیلی هم داریم، آنهایی که خواب هستند و یا خودشان را به خوابزدهاند و یا از فطرت و تاریخ خود غافل شدهاند را نمیتوان نوازش کرد. به همین دلیل برخی از فیلمها باید سیلی بزنند و عدهای را بیدار کنند، این بیدار شدن میتواند برای هرکسی در هر سطح و هر رده ای باشد. ما نمیگوییم که صوری یا ظاهری رفتار کنند، بلکه میتوانند مضمونی بپردازند، بارها گفتهام مساله دفاع مقدس را باید در ذیل انقلاب اسلامی و انقلاب اسلامی را ذیل قدرت اجتماعی بگذاریم و این مساله بسیار مهمی است.
اگر کسی فیلمی بسازد که متکی بر قدرت اجتماعی و نه قدرت سیاسی باشد، جایگاه مردم و نیازهای واقعی آنها در فیلم پررنگ میشود، در چنین شرایطی نقد پررنگ میشود و آن زمان است که مردم میتوانند برحکمرانان خود نقد داشته باشند و این نقد محدود به انقلاب و دفاع مقدس نمیشوداگر کسی فیلمی بسازد که متکی بر قدرت اجتماعی و نه قدرت سیاسی باشد، جایگاه مردم و نیازهای واقعی آنها در فیلم پررنگ میشود، در چنین شرایطی نقد پررنگ میشود و آن زمان است که مردم میتوانند برحکمرانان خود نقد داشته باشند و این نقد محدود به انقلاب و دفاع مقدس نمیشود بلکه میتوانند بعد از دفاع مقدس را نیز نقد کنند. فیلمی که انتقادی ساخته میشود نباید تنها مربوط به چند سال خاص باشد، در واقع میتوان گفت امروز در سینمای ایران سوژههایی مانند فقر، تبعیض، فساد، شکافهای درآمدی، حقوقهای نجومی، حرفهای بدون عمل، دروغ، بی توجهی به شایستهها در گماردن مسئولیتها کم است، سوژههایی که بسیار مهم است و بی ربط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز نیست.
متاسفانه در ایران میگویند سینمای اجتماعی، سینمای انقلابی، این حرف به چه معنا است، مگر انقلاب اسلامی هدف اجتماعی نداشت؟ مگر انقلاب اجتماعی نبود؟ یادمان نرود هرآنچه که مربوط به قدرت اجتماعی و نیازهای واقعی مردمی میشود اعم از آزادی، اخلاق، عدالت میتواند سوژه فیلمهای سینمایی باشند. در هر فیلمی، این موارد نباید مستقیم و رفتارگرایانه به تصویر کشیده شوند، بلکه میتوانند با توجه براین اصل که مردم عاقل هستند، فیلمهای مفهومی، مضمونی و غیرمستقیم بسازیم که البته این فیلمها روی مردم تاثیرگذار باشد. البته تاکید میکنم که فیلمساز خوب روشنفکر است و یک روشنفکر درد خود را گاهی در فیلم با سیلی بیان میکند، باید هم سیلی زد. امسال در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر فیلمی دیدم که سیلی سختی به مخاطبان خود میزند، فیلمی که از موضع حقیقت حرف امروز را میزند و آن را به درستی به نقل میکشد.
برخی فکر میکنند که انقلاب اسلامی تنها ۲۲ بهمن ماه است، این درحالی است که انقلاب اسلامی ریشه در فطرت و تاریخ، شرافت، کرامت و عزت ما دارد. کدام ایرانی است که چنین تاریخی را پشت سرگذاشته و از عزت و کرامت استقبال نکند.
معتقدم قرار نیست که همه فیلمهای ارزشی، تاریخی باشند. امروز انواع و اقسام سوژههای اجتماعی و گره خورده با نقد را پیش رو داریم، بنابراین معتقدم که میتوان چنین فیلمهایی ساخت و دستها برای ساخت چنین فیلمهایی در کشور بسته نیست. معتقدم سینماگران جوان ما به چنان بلوغی رسیدهاند که میتوانند فیلمهایی بسازند که سیلی بزند. امیدوارم منتی برسر این کارگردانان جوان نباشد و به آنها نگویند فیلم اولی. معتقدم فیلم اول یا دوم یا سوم نداریم، بلکه یک فیلم باید توسط مردم دیده و داوری شود. اینکه میگویند به نسل جدید امتیاز حضور در جشنواره را داده اند اصلا درست نیست و فیلمها باید در کنار هم دیده و داوری شوند.
* آیا تفکیک سینمای اجتماعی از سینمای انقلابی و سیاسی را اساسا درست است؟
–این نوع از تفکیک میتواند از یک رویکرد غلط، یک تفسیر غلط از انقلاب یا اجتماعی بودن باشد، اما امیدوارم که این تفکیکها به دلیل منفعت و یا گره خورده با رانت و حتی به نوعی عقده گشایی نباشد.
یک سینماگر اجتماعی نمیتواند بگوید که من را با انقلاب چه کار، این امر یک اشتباه استراتژیک و مفهومی است. یک سینماگر انقلابی نیز نمیتواند بگوید من را با سینمای اجتماعی چه کاراز نظر من این تقسیم بندیها به جان هم افتادن است و این به جان هم افتادنها اصلا به نفع کشور نیست. من مخالف رقابت نیستم اما این رقابت بستری نباشد برای اینکه به وحدت نرسیم و اصل قضیه زیر سوال برود. حرف من این است که شما هرکاری که میخواهید بکنید اما با مفاهیم انقلابی و اجتماعی بازی نکنید.
به خاطر داشته باشیم که انقلاب یک مقوله اجتماعی است و وابسته به قدرت اجتماعی است و اهداف اجتماعی دارد، سینمای اجتماعی نیز چنین اهدافی دارد. سینمای اجتماعی نیز به دنبال نشان دادن دردهای اجتماعی است و میخواهد نشان دهد که ارزشهای اجتماعی ما تا چه اندازه محقق شده است، میخواهد بگوید انقلاب اسلامی برای مبارزه با فساد و بی عدالتی اجتماعی تا چه اندازه موفق بوده است، با چنین توضیحی چگونه میتوان گفت سینمای اجتماعی از سینمای انقلابی جدا است.
البته باید بگویم یک عدهای از این وضعیت نان میخورند، یک عدهای میگویند ما سینمای اجتماعی میسازیم و کاری به سوژههای انقلابی نداریم و در مقابل یک عده میگویند سینمای اجتماعی سیاهنمایی میکند و در برابرش سینمای انقلابی میسازند؛ به نظرم هر ۲ گروه از این دو موضعگیری و تقسیمبندی به نان و نوایی میرسند.
در چنین شرایطی فیلمی که به عنوان فیلم انقلابی مطرح میشود، بودجهها و حمایتهای آن چنانی دریافت میکند و در حالی که این فیلم ممکن است بسیاری از ملاکهای مورد نظر را نداشته باشد، اما با القاها و تزریقات بخواهد با نفی دیگری خود را جا بیاندازند که البته در این زمینه نمونههای بسیاری در سینما داشتهایم.
یک سینماگر اجتماعی نمیتواند بگوید که من را با انقلاب چه کار، این امر یک اشتباه استراتژیک و مفهومی است. یک سینماگر انقلابی نیز نمیتواند بگوید من را با سینمای اجتماعی چه کار. ما نباید سینمای اجتماعی و انقلابی را در برابر هم قرار دهیم که این امر میتواند پیامدهایی را به همراه داشته باشد.
ادامه دارد…
Δ