صادق کرمیار با انتشار یادداشتی خطاب به جوانان فعال انقلابی رویداد فرهنگی سینمایی عمار به آنها درباره آسیبهای پیش رویشان تذکر داد. به گزارش سینما خراسان، صادق کرمیار نویسنده روزنامهنگار و کارگردان سینما و تلویزیون در یادداشتی که در ادامه میخوانید نکاتی را پیرامون نگاه فرهنگی حاکم بر جوانان انقلابی و فعال در حوزه سینما […]
صادق کرمیار با انتشار یادداشتی خطاب به جوانان فعال انقلابی رویداد فرهنگی سینمایی عمار به آنها درباره آسیبهای پیش رویشان تذکر داد.
به گزارش سینما خراسان، صادق کرمیار نویسنده روزنامهنگار و کارگردان سینما و تلویزیون در یادداشتی که در ادامه میخوانید نکاتی را پیرامون نگاه فرهنگی حاکم بر جوانان انقلابی و فعال در حوزه سینما به نگارش درآورده است که به بهانه برگزاری جشنواره سینمایی عمار نوشته شده است. وی با تاکید بر اینکه جوانان فعال در این رویداد را بسیار دوست دارد اعلام کرده که خود را مکلف به بیان این نکات میدانسته است.
متن یادداشت کرمیار به شرح زیر است:
به نام خدا
عماریون عزیز!
چندی پیش جوانی از دفتر جشنواره عمار با من تماس گرفت و خواست تا به مناسبت نمی دانم چندمین دورهی برگزاری جشنوارهی عمار یادداشتی بنویسم تا در ویژه نامهی این جشنواره چاپ کنند.
حتماً دلیل این درخواست این بود که در اولین یا دومین دوره برگزاری این جشنواره مرا به داوری دعوت کردند و انصاف این بود که به قدر وسع در جهت ارتقا کیفی جشنواره کمک کنم، و البته نتوانستم؛ زیرا طرز فکر صاحبان جشنواره به قدری دقیق و محکم و نفوذ ناپذیر بود که هیچ توصیهی فکری و هنری و فرهنگی جز آن چه خودشان تعریف کرده بودند در این جشنواره امکان پذیر نبود و احتمالاً نخواهد بود.
به این ترتیب، داوری کردن درباره جشنوارهای که فقط یکی دو روز ابتدایی آن حضور داشتم امکان پذیر نبود، پس نوشتن یادداشت هم امکان پذیر نبود، چون تجربهی یک بار مصاحبه تصویری با دوستان عماریون به من میگفت که اگر یادداشتی هم بنویسم، مانند مصاحبه تصویری به گونهای مونتاژ خواهد شد که مورد پسند صاحبان جشنواره است.
سرانجام به این نتیجه رسیدم که برای این جوان عماری که هنوز توفیق دیدارش را نیافتهام، و بقیه عماریون عزیز سالهای دهه شصت را مرور کنم.
جوان عزیز عماری!
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در اوایل دهه شصت، همه ی گروهها و دستههای سیاسی در مقابل دانشگاه تهران بساط پهن میکردند و با ترفندهای گوناگون تلاش میکردند تا خود را به حق و دیگران را ناحق جلوه دهند و طرز تفکر و ایدئولوژی خود را تنها راه نجات کشور معرفی کنند. صاحبان سازمانهایی مانند چریکهای فدایی خلق که بعد تقسیم به اکثریت و اقلیت شدند و نیز سازمان مجاهدین خلق که بعدها سازمان منافقین شدند، و… همه تلاش خود را برای جذب جوانان و نوجوانان به کار میبردند. در مرحله نخست به آنها خوراک فکری میدادند. بعد به هر جوان شانزده هفده ساله مسئولیتهای سنگین و خطیر!! میسپردند، مثلاً یکی مسئول در شرقی دانشگاه میشد و به دیگری در غربی و به نفر بعد در شمالی را میسپردند و آن که تجربه و جربزه بیشتری داشت در جنوبی دانشگاه نصیبش میشد تا در حوزه مسئولیت خود، نشریه و کتابهای سازمان را بفروشند و با مخلفان بحث کنند و اجازهی نفوذ به گروههای دیگر را ندهند و… در نهایت این مسئولیتهای کاذب، جوان و نوجوان پرشور را از نظر روحی اقناع میکرد و صاحبان سازمان هم با تکیه به همین جوانان پرشور تلاش میکردند تا سنگرهای قدرت را یکی پس از دیگری فتح کنند.
برای فتح این سنگرها ابتدا با حمله به نوک قله قدرت در جامعه شروع میکردند و مطمئن بودند که به نتیجه دلخواه نخواهند رسید، اما این حمله موقعیت مناسبی برای فتح سنگری جدید بود تا حوزه نفوذ خود را گسترش دهند. همه تمرکز و تلاش صاحبان این سازمانها حفظ تشکیلات آهنین خودشان بود تا بعد از به قدرت رسیدن بتوانند با نیروهایی که با همان مسئولیتهای کاذب پرورش داده بودند، به خلق خدمت کنند!
نتیجه این نوع تفکر، تشکیل خانههای تیمی و درگیری هر روزه با مراکز مختلف سیاسی و فرهنگی و هنری و در نهایت ترور و بمب گذاری و کشتار مردم بی گناه برای خدمت به خلق بود!
جوان عماری عزیز!
من همان روزهای نخست برگزاری اولین یا دومین دورهی جشنواره عمار که نظم تشکیلاتی این دفتر را دیدم احساس کردم این تشکیلات فراتر از یک مؤسسه فرهنگی و هنری است و هر جایی که من احساس کنم باید مراقب حرف زدن خود باشم، از آنجا میترسم و معمولاً برای بار دوم به چنین جایی نخواهم رفت. گرچه وقتی برای نخستین بار وارد دفتر جشنواره شدم احساس نکردم وارد خانه تیمی شدهام، اما احساس کردم باید مراقب حرف زدن خود باشم تا مبادا سخن نسنجیدهای بگویم که مسئولان جشنواره را مکدر کند.
و اما فیلم سازان عزیز عماری!
تردیدی نیست که هر چقدر مراکز هنری و فرهنگی در جامعه بیشتر باشد، رونق هنر نیز افزون خواهد شد و جشنواره عمار نیز از این قاعده مستثناء نیست. اما اگر به پشتوانه آثار هنری شما جوانان عزیز عماری، صاحبان جشنواره برای دیگر مراکز رسمی و قانونی هنری و فرهنگی و سینمایی و تلویزیونی کشور شاخ و شانه کشیدند و هل من مبارز طلبیدند، از خود بپرسید آیا این همه دعوا برای خداست؟!
فیلم ساز عزیز عماری!
تردیدی نیست که جوانان عماری عزیز مانند بسیاری از جوانان با استعداد کشور عزیزمان، هم از توان فیلم سازی بالایی برخوردارند و هم خلاقیت و نوآوریهایی در آثارشان وجود دارد که میتواند برخی از آنان را به عنوان فیلم سازان و هنرمندان جدی کشور مطرح کند. اما اگر روزی به شما گفتند که فقط شما بهترین فیلم سازان آیندهی کشور خواهید بود و باید نسلهای کهنه و غرب زده و لیبرال و بی درد و … فیلم سازی را کنار بزنید و با قدرت و حتی خشونت عرصهی هنر کشور را در دست بگیرید، احساس خطر کنید؛ چرا؟ چون جوان گرایی فقط در عرصه مدیریت و کار در کشور معنی دارد، نه در زمینههای هنری و فرهنگی و ادبی که شخصیتهای پختهتر و با تجربه تر و پیران اندیشمند این عرصه میتوانند الگو و راهنمای جوانان هنرمند شوند.
بنابراین شما فیلم سازان جوان اگر ارتباط بینانسلی نداشته باشید، اگر آموزش مستمر نداشته باشید، اگر در عرصه فیلم سازی با بزرگان سینما و تلویزیون هم نشین نشوید و اگر… به دلایل گوناگون که در این نوشته مجال پرداختن به آن نیست، به مرور دچار سرخوردگی خواهید شد و آیندهی هنری خود را تباه خواهید کرد.
فیلم ساز عماری عزیز!
تردیدی نیست که جوانان عماری عزیز از دغدغه مندان و دل سوزان کشور هستند و عدالت خواهی و اخلاق اسلامی از شاخصههای مهم این جوانان پرشور است. اما اگر روزی به شما گفتند، فقط شما هستید که درد این مردم را میفهمید و هیچ گروه دیگری به اندازهی شما دردمند و فهمیده نیست. پس در فیلمهای خود عمارگونه این دردها را فریاد بزنید که خدا و پیغمبر از شما راضی خواهند بود، باز هم بترسید! زیرا این تفکر مانند تفکر تشکیلاتی است که با نام مردم شما را از مردم جدا میکند. مردمی بودن به این معنا نیست که برای روستاییان یا حاشیه نشینان فیلم نمایش دهید، در عین حال که نمایش فیلم برای اینان بسیار ارزشمند است.
بنابراین، اگر چنان از شما تعریف و تمجید کردند که احساس کردید بیش از تواناییهایتان از شما تقدیر میکنند و اگر تفکر جداسازی مردم جنوب شهری و شمال شهری را القا کردند، بدانید که این رفتار مقدمهای است تا شما را از هنرمندان پیشکسوت کشور و در نهایت از مردم کوچه و بازار جدا کنند.
این کار خطرناکترین آفتی است که میتواند آیندهی یک هنرمند جوان با استعداد و دردمند را تباه سازد. اگر چنین احساسی کردید، بدانید که این نگاه مانند ایدئولوژی صاحبان سازمانهایی است که همه ی شعارشان نجات پرولتاریا و کارگران زحمت کش بود و اگر این ایدئولوژی به نام اسلام و انقلاب و ولایت در ذهن شما شکل بگیرد که دیگر واویلاست.
اگر به نام عمار که سهل است، حتی به نام صاحب عمار و عماریون تشکیلاتی به راه افتاد که نهادهای رسمی و قانونی کشور را یکی پس از دیگر کوبید و تومار همه را درهم پیچید، و بی محابا به هر شخصیت صاحب نامی در عرصههای هنری و ادبی و فرهنگی حمله کرد، کمی بیندیشید تا مبادا شما پیاده نظام تفکری التقاطی شوید، ولو به نام ولایت یا عمار یا علی (ع) یا امام زمان (عج).
والعاقبه للمتقین
Δ