خوانننده تازهترین کنسرت ارکستر «پارسوآ» در تشریح انگیزهها و دغدغههای خود برای حضور در این برنامه از مشکلات کمبود مخاطب در موسیقی اصیل ایرانی سخن گفت. نوید نوروزی خواننده موسیقی ایرانی که طی سالهای گذشته در مکتب موسیقی اصفهان به فراگیری آواز ایرانی مشغول بوده، در آستانه برگزاری تازه ترین کنسرت ارکستر «پارسوا» با اشاره […]
خوانننده تازهترین کنسرت ارکستر «پارسوآ» در تشریح انگیزهها و دغدغههای خود برای حضور در این برنامه از مشکلات کمبود مخاطب در موسیقی اصیل ایرانی سخن گفت.
نوید نوروزی خواننده موسیقی ایرانی که طی سالهای گذشته در مکتب موسیقی اصفهان به فراگیری آواز ایرانی مشغول بوده، در آستانه برگزاری تازه ترین کنسرت ارکستر «پارسوا» با اشاره به برخی جزییات این اجرا و انگیزهها و دغدغههای خود در حوزه موسیقی به سینما خراسان بیان کرد: بنده در اجرای پیش رو که روز پانزدهم دی ماه در تالار رودکی تهران برگزار خواهد شد با ارکستر پارسوآ یک بخش از ارکستر را من میخوانم و بخش دیگر را دوست خوانندهام مهدی عطایی میخواند. این ارکستر از حدود ۴۰ نوازنده سازهای زهی، بادی چوبی، کوبهای و سازهای ایرانی تشکیل شده است. کلیت اجرا هم شامل چند قطعه بیکلام و چند قطعه همراه با آواز است که «سبکبال» از حسین دهلوی، «پرواز» برای قانون و ارکستر از بهزاد عبدی و «رقص با باران» برای قیچک و ارکستر اثر بهزاد عبدی، قطعههای بیکلام این کنسرت هستند.
وی ادامه داد: «به نگاهم بنگر» اثری از پرویز یاحقی با شعر بیژن ترقی و تنظیم شهرام توکلی، «به یاد صیاد» آهنگساز جواد لشگری، تنظیم کننده مرتضی حنانه و شعر نیر سینا، «قرارم باش» آهنگ و تنظیم شهرام توکلی با شعری از سهیل محمودی، «بمان در خیالم» آهنگ و تنظیم احمد مقدسی زاده با شعری از شیرین خسروی، «ای بهار من» آهنگساز علی تجویدی با شعری از منیره طاها و تنظیم علی اکبر قربانی، «عاشق مشو» آهنگساز محمود ذوالفنون و تنظیم مهدی پناهی با شعری از رضا ثابتی، «برف پیری» آهنگساز جواد لشگری، تنظیم احمد مقدسی زاده با شعری از رحیم معینی کرمانشاهی آثاری هستند که در بخشهای دیگر این کنسرت اجرا میشود.
تجربه ویژه با شمس لنگرودی در تولید یک قطعه
این خواننده موسیقی ایرانی که تحصیلات عالی خود را درکشور کانادا و در رشته فلسفه به پایان رسانده درباره دیگر کارهای خود در عرصه موسیقی توضیح داد: با ترانهای از استاد شمس لنگرودی قطعهای با عنوان «روح باران» ضبط کردهایم که فکر میکنم اولین ترانهای است که استاد شمس لنگرودی برای یک خواننده سروده است. ضمن اینکه ما آثار دیگری هم داریم که در آینده به نوبت منتشر میشوند. البته این نکته را هم بگویم که تصور آدمها به خاطر بلندپروازیهایشان است. اما من همیشه در تلاشم و پروژههای زیادی در دست دارم. چیزی که در آواز به آن خیلی امیدوارم این است که در چند سال گذشته روی آواز مکتب اصفهان تمرکز داشتهام.
نوروزی تصریح کرد: موسیقی ما در چهار دهه اخیر بیش از اندازه شجریان زده شده و همه صداها یک شکل شده است. البته استاد شجریان به حق واجد این شرایط هست که تا این حد مورد توجه و تقلید و مورد پیروی یک نسل قرار بگیرد. اما من دنبال این هستم که دنبال مسیر خودم باشم و به رنگ صدایی دیگری فکر کنم و منِ واقعیام را در آواز پیدا کنم. دنبال الگویی مشخص و از پیش تعیین شده در ذهنم نیستم. شاید اینها بتواند در آینده عینیت و تشخصی در آواز برایم ایجاد کند. به هر حال محیطی که در آن متولد شدم موزیکال بود و پدر و مادرم ذوق زیباییشناسی موسیقی داشتند. پدرم از کسانی بود که درِ خانهاش همیشه به روی هنرمندان باز بود. وقتی بچه بودم بزرگانی مانند کسایی، تجویدی و شهناز به خانه ما راه داشتند. بنابراین از ابتدا شرایط اجتماعیِ زندگی من به گونهای بود که از همان کودکی با هنرمندان بزرگی آشنا شدم و ذوق موسیقی در من شکل گرفت.
روایتی از مهاجرت به کانادا تا برگزاری کنسرت با حسامالدین سراج
این خواننده موسیقی ایرانی در ادامه با اشاره به پیشینه فرهنگی هنری خود در عرصه موسیقی گفت: من در ۹ سالگی نزد آقای شیخبهایی تمبک یاد گرفتم و بعد نزد سعید مزدک تار نواختم. از ۱۳ سالگی تار را رها کردم و نزد امیر مسعود امیری نواختنِ سهتار یاد گرفتم. در ادامه هم نزد استاد شاهزیدی به فرآگیری آواز پرداختم. شاگردی کردن پیش آقای شاهزیدی برای من به صورت هفته به هفته و ساعت به ساعت نبود؛ بلکه گاهی شبانه روز با آقای شاهزیدی بودم و هر جا میرفت کنارش حضور داشتم. در آن زمان محمدتقی سعیدی مورد تایید استاد شاهزیدی بود، به همین دلیل آوازهای محلی و ردیف خاص موسیقی اصفهان را هم پیش آقای سعیدی یاد گرفتم. بنده در ۲۵ سالگی به بعد برای تحصیل از ایران رفتم و آموزش آواز را در قالب صداسازی ادامه دادم. پروفسور والترز در اُتاوا به من صداسازی درس داد. با پدرام پهلوان که فارغالتحصیل دانشگاه برلین است هم صداسازی را کار کردم. مدتی هم نزد آقای کابکا در اوکراین صداسازی کار کردم. این استادان به من یاد دادند که چگونه از صدایم استفاده کنم. این همان چیزی است که در ایران کسی به شما یاد نمیدهد.
موسیقی ما در چهار دهه اخیر بیش از اندازه شجریان زده شده و همه صداها یک شکل شده است.وی با اشاره به دورانی که در کشور کانادا مشغول به تحصیل بود، اظهار کرد: وقتی به کانادا رفتم دغدغه اصلیام کار کردن در حوزه فلسفه با محوریت مدرنیته ایرانی بود. اما خیلی زود متوجه شدم که فضای آنجا برای دنبال کردن چنین موضوعی مناسب نیست و به ناچار به سمت نقد لیبرالیسم از منظر چارلز تیلر یکی از فیلسوفهای کانادایی رفتم. در این میان موسیقی همچنان در ذهنم بود و به اجراهای موسیقی به طور جدیتری فکر کردم و در فستیوالهای مختلفی در کانادا به اجرا پرداختم. بعد از برگشتنم به ایران، در اصفهان ارکستری با عنوان «ارکستر نقش جهان» تشکیل دادیم که جناب حسام الدین سراج و بنده به عنوان خواننده در آن حضور داشتیم. فضایی که به نوعی اولین اجرای رسمی من به حساب میآمد. پس از این اجرا بود که به تهران آمدم و با استاد جواد لشگری آشنا شدم. در نخستین دیداری که با استاد لشگری داشتم، چند آهنگ به من داد که این آثار الان ضبط و آماده انتشار هستند. البته سال گذشته با آقای بهزاد عبدی آشنا شدم و در سفری به اوکراین قطعه «به نگاهم بنگر» را در آنجا ضبط کردیم. در ادامه آقای عبدی از من خواست که در جشنواره فجرِ سال گذشته با گروهش به صحنه بروم. بعدها هم تصنیف «رسوای دل» را با گروه «خنیاگران مهر» به سرپرستی بهزاد عبدی ضبط و منتشر کردیم. همچنین در تصنیف «پربسته» با تنظیم آقای مقدسیزاده نیز به عنوان خواننده حضور داشتم. خواندم.
نوروزی با روایتی از دیگر تجربههای موسیقایی و تئاتری خود بیان کرد: برخی معتقدند که موسیقی ایرانی مخاطبش کمتر شده که من دلیل عمده این اتفاق را در چند فاکتور میبینم که بخشی از آن به خودِ موزیسینها برمیگردد. با تفکر حفظ و اشاعه موسیقی مشکل دارم. در دهه پنجاه برخی از استادان موسیقی ایران تعریف بنیادیشان از موسقی این شد که به موسیقی قاجار برگردند. ارکسترها از بین رفت و به اینگونه پیش رفت که این استادان کنار هم بنشینند و تولید موسیقی کنند و به بازخوانی موسیقیِ قاجاریه بپردازند. ما به آثار عارف و شیدا محدود شدیم. دیگر تجویدی نبود که تصنیفی درجه یکی بسازد و شعرش را بیژن ترقی بسراید. یاحقی، بدیعی و بسیاری از خوانندگان خانه نشین شدند و جامعه به مونولوگی خاص دچار شد. در این شرایط دولت حمایتش از موسیقی را برداشته و موسیقی جنبه تجاری و بازاری گرفت. قطعا فرهنگ به عنوان یک عنصر که نیاز به پشتوانه دولتی دارد، اما این پشتوانهها از بین رفت. اتفاقا به واسطه همین مشکلات است که در جریان مرور زمان، آواز کمتر تولید میشود. ضمن اینکه جامعه امروز تغییرات بسیاری داشته و بنا به این تغییرات، موسیقی و آواز هم باید تغییر کند. موسیقی باید حرفش را در زمان خودش بیان کند. اگر آواز روایت خودش از زمانه را داشته باشد، میتواند همچنان حیات و مخاطبان بسیاری هم داشته باشد.
Δ