بازیگر سریالهای تلویزیون اعتقاد دارد سریالی در ذهن مخاطب میماند که کارگردان آن درام را به خوبی بشناسد و بداند چطور باید شخصیتپردازی اتفاق بیفتد. همانطور که مردم بابا پنجعلی قصه “پایتخت” را دوست داشتند با مه لقا خانمِ “نونخ” هم ارتباط عجیب و غریبی پیدا کردند؛ تا جایی که خود سعید آقاخانی کارگردان سریال […]
بازیگر سریالهای تلویزیون اعتقاد دارد سریالی در ذهن مخاطب میماند که کارگردان آن درام را به خوبی بشناسد و بداند چطور باید شخصیتپردازی اتفاق بیفتد.
همانطور که مردم بابا پنجعلی قصه “پایتخت” را دوست داشتند با مه لقا خانمِ “نونخ” هم ارتباط عجیب و غریبی پیدا کردند؛ تا جایی که خود سعید آقاخانی کارگردان سریال حتی از نام مهلقا خانم به عنوان عنصری تأثیرگذار در ادامه سریال استفاده کرد و در فضاهایی که نیاز به حضورش بود همه اهالی روستا یک صدا با هم میگفتند: چه کسی اگر بود چنین کاری را به انجام می رساند؟ و همه یک صدا پاسخ میدادند: مهلقا خانم! البته فریده سپاه منصور را برخی به نامِ “مش مریم” فیلم سینمایی “مهمان مامان” داریوش مهرجویی میشناسند. اما او این روزها ترجیح میدهد بیشتر در خانه بماند و کمتر جلوی دوربین حاضر شود.
سپاه منصور رنگین کمانی از بازیهای خاطرهانگیز را در کارنامه کاری خود دارد؛ در سریالهایی همچون مدرس، گرگها، امام علی، نیمه پنهان ماه، معصومیت از دست رفته، خانهای در تاریکی و دردسرهای عظیم۲٫
سپاه منصور بد بازی کردن را خیانت به مردم میداند و به همین دلیل در انتخاب نقشها بسیار سختگیر و دارای وسواس است. او به تسنیم میگوید: بدانیم این جمعشدنها، به ضرر اکثریت مردم و جامعه تمام میشود؛ به هم آسیب نزنیم و برای هم باشیم. این ویروس شناخته شده نیست و مثل سیل و زمین لرزه نیست. باور کنیم که هست و وجود دارد. بیاییم در این شرایط کرونایی، مهربانی را تمرین کنیم. ما ایرانیایم و این مهربانی و محبت را باید به تمام دنیا بیاموزیم. ما خیلی شعار مهربانی میدهیم. واقعاً تا زمانی که کرونا باشد من هم نیستم و بسیاری از پیشنهادهایم را به این خاطر رد کردهام.
شاید کاراکتر مادر زن نورالدین خانزاده- نون.خ، نقش محوری داستان نبود اما آنقدر عیار بازیگری فریده سپاهمنصور به رخ کشیده شد که شاید در کنار سعید آقاخانی یکی از بهترینهای این سریال تلویزیونی به شمار بیاید. بسیاری از او سؤال میکنند چرا در ادامه “نونخ” حضور نداشت و سپاه منصور چنین پاسخ میدهد: بسیاری از من میپرسند در “نون.خ”۲ حضور دارم؟ من از آنجایی که به شهرستان نمیروم و سری دوم همه را در کرمانشاه فیلمبرداری میکنند نتوانستم در خدمت این گروه باشم. شاید رمز موفقیت “نون.خ” در شوخی بدون دردسر با اقوام، این نکته باشد که عمده هنرمندان این مجموعه تلویزیونی، یا کُرد کرمانشاه، سنندج یا بیجاری بودند به غیر از بنده که همشهریشان نبودم. آنها آداب و رسوم خودشان را میدانستند و هیچکس ادای کسی را درنمیآورد.
بگذارید با نکتهای شروع کنیم که شاید برای شما جالب باشد، مردم با تماشای هر فصل “نونخ” نام کاراکتر مهلقا خانم را از یاد نمیبرند. چرا با توجه به عدم حضور شما در سریال، هنوز این کاراکتر توسط نویسنده و کارگردان و حتی در بازتابِ مردمی، کارکردهای خودش را دارد؟
پیامهایی که برای من ارسال میکنند همه مهلقاییاند. واقعاً شگفتزدهام کردهاند؛ البته باید بگویم همه این اتفاقات هم به من برنمیگردد. نویسنده، کارگردان و همه عواملی که این فضا را فراهم کردهاند تا آن بازیگر بتواند شخصیتپردازی کند و موقعیتهایی را به نمایش بگذارد که مخاطب با آن همذاتپنداری کند بیشتر مؤثرند. من فکر میکنم باید بگوییم یک مجموعه است که یک شخصیت را میسازد و خوشبختانه این اتفاق در سریالهایی مثل “پایتخت” و “نونخ” افتاده است.
چرا این کاراکتر “مهلقا خانم” در سریال ادامه پیدا نکرد؟
من را دعوت نکردند اما به این دلیل نیست که نخواستند. من گفته بودم اگر بخواهند برای فیلمبرداری به شهرستان بروند نمیتوانم در خدمتشان باشم. چون پیشنهاد میدادند و میخواستند به شهرستان بروند میگفتم نمیپذیرم. حدس من این است به خاطر اینکه تصویربرداری در کرمانشاه اتفاق افتاد و از قبل گفته بودم، طبیعتاً سری دوم دعوت نشدم. همهچیز دست به دست هم داد تا مهلقا در این دنیا نباشد. شانس آوردم که مردم مهلقا را دوست داشتند و وقتی این کاراکتر حذف شد مخاطبین ناراحت شدند. مثل “پایتخت” وقتی بابا پنجعلی از داستان حذف شد انگار یک چیزی از “پایتخت” کم شده است.
علیرضا خمسه باعث شده این خلأ را مردم احساس کنند یا خود کاراکتر خوب خلق شده است؟
من احساسم این بود آقای خمسه در واقع از هیچی شخصیت ساخت و از روزهای اول و قسمتهای اول پنجعلی هویت داشت و میتوان این کاراکتر را جدایِ از خود سریال “پایتخت” مورد بررسی قرار داد. این اتفاق خوشبختانه با کاراکتر مهلقا و بقیه شخصیتهای سریال “نونخ” هم افتاده است. متأسفانه آنقدر از شخصیتپردازی درست و سریالسازی منطقی فاصله گرفتهایم که جای آن را سریالهای ماهوارهای گرفتهاند که هیچ سرمنزل محتوایی ندارند. سریال ما فراز و فرود و شاخص درست میخواهد؛ وقتی مخاطب پای تماشای این سریالها مینشیند هم همذاتپنداری کند و هم زندگی.
ما از آن روزهایی فاصله گرفتیم که کارگردانها و نویسندگان بهتر رگِ مخاطب را میشناختند. جای تأسف دارد که گاهی در کارهایی که دنباله پیدا کرد شخصیتها ۱۸۰ درجه تغییر کردند. در حالی که اتفاقاً باید صاحبِ ماهیت و هویت بهتری میشدند. وقتی میگویم مهلقا را مردم میبینند من به خودم نمیگیرم؛ اگر در سریال، مهلقا خانم دیده شده، به خاطر هوشمندی نویسنده و کارگردان بوده و کسانی که کمک کردند این فضا فراهم شود.
شما همیشه انتقاد داشتید که بیشتر بازیگران در تلویزیون، نقششان را زندگی نمیکنند؛ واقعاً چرا این همه مصنوعی و بیروح؟
برخی انگار فقط دیالوگ میگویند به جای اینکه نقش بازی کنند. یکسری از سریالهای تلویزیون را اصلاً نمیبینم. اعصاب من را خُرد میکند که میبینم برخی از کارگردانهای ما آن سواد دراماتیک را ندارند. درام را نمیشناسند و نمیدانند رابطه آدمها با آدمها چگونه بوده است. به همین خاطر نمیتوانند مخاطب را جذب خودشان کنند؛ چون این عده در وهله اول مخاطب را نمیشناسند. زندگی در میانِ این همه ساخت سریال جایی ندارد؛ حالا اینکه میگویند سفارشی میآیند من اعتقاد دارم سفارشی هم میآیند حداقل نقششان را زندگی کنند. میگویم کارگردان مقصر است، چون میتواند جلوی اشتباهات بازیگری را بگیرد.
متأسفانه آن دورهای که انبوهسازی در تلویزیون اتفاق افتاد دستیار کارگردانهایی آمدند دوره ندیده که درام و نمایش را نمیشناختند، سریال و فیلم ساختند. کارگردانی فقط تکنیک فنی نیست بلکه باید در وهله اول درام و زندگی و ارتباط با جامعه را به خوبی بشناسد. کسانی که به این نکات توجه میکنند کارهایشان ماندگار میشود. اکثر کارگردانهای ما درام را نمیشناسند و از طرفی هم چند سالی است میگویم بحث ممیزی را در تلویزیون منطقیتر کنید تا دست و پای کارگردان و نویسنده بسته نشود.
شما حتماً بیننده سریالها و برنامههای تلویزیون هستید؛ دیدنِ چه اتفاقاتی، آزارتان میدهد؟
تلویزیون را روشن میکنم وقتی میبینم عدهای فقط دیالوگ میگویند و کارشان بیروح و بیزندگی است تحمل ندارم و تلویزیون را خاموش میکنم. من بازیگرم، نه حسّ و حالی میبینم و نه همذاتپنداری؛ اعصابم خُرد میشود.
پس دلیلِ عدم ماندگاری بیشتر سریالهای تلویزیون همین است؟
بله. بزن و برویی کار میکنیم و آن کیفیت و وسواس گذشته را نداریم. انگار یادمان رفته که رقیب خطرناکی به نام ماهواره را در مقابلمان داریم. میتوانیم نامش را نیاوریم اما نمیتوانیم حضورش را نفی کنیم. ماهواره هست و تماشاچی تلویزیون را نگهداشتن کار سختی است. در سینما مخاطب بلیت میخرد و بهای آن را میپردازد؛ به خاطر پولی که خرج کرده تا انتها آن فیلم را دنبال میکند. اما به محض مطلوب نبودن سریالی یک کانال دیگری را انتخاب میکند و یا به سراغ شبکههای ماهوارهای میرود. اتفاقی که در سالهای اخیر بسیار پررنگ شده است.
تلویزیون در ۱۴۰۰ باید چه نکاتی را در دستور کار خودش قرار دهد تا مخاطبش را از دست ندهد؟
تلویزیون باید در سال جدید مسائل روز را بیشتر مطرح کند و دست از رفتار تکراری و پرداختن به سوژههای کلیشهای بردارد. فکر میکنم یکی از دلایل موفقیت و به چشم آمدن سریالهایی امثال “نونخ” موضوع جدید و غیرتکراریاش باشد. معمولاً محور سریالهای امروز ما یک دختر و پسریاند که حول محور آنها موضوع طرح میشود. باید تنوع ایجاد شود و برخی از نویسندگان ما دست از سریدوزی بردارند. تلاش و کوشش اهمیت دارد و تنبلی هیچ سودی برای آن سریال موردنظر، تلویزیون و مخاطب نخواهد داشت. قدری دلمان برای مخاطبین بسوزد آنگاه حتماً کارهای بهتری روی آنتن خواهند رفت.
در هیچ کدام از برنامههای معروفِ تلویزیون حضور پیدا نکردید؛ دلیل خاصی داشت؟
احساس میکنم هرچه باید هنرنمایی کنم در فیلم و سریال و تئاتر است و دیگر نیازی نیست بیایم وقت مخاطب را بگیرم و خودم را عرضه کنم. البته که به جز، “خندوانه” بقیه برنامهها از جمله برنامه آقای مدیری«دور همی» و آقای شهاب حسینی«همرفیق» از بنده دعوت کردند اما گفتم نمیآیم. چون آمدنِ من دردی دوا نمیکند و آنقدر خلاق نیستم اتفاقی بیفتد برای مخاطب جدید و بِکر به نظر بیاید.
اگر برای کار دیگری به شما نقشی شبیه به “مه لقا خانم” پیشنهاد شود، بازی میکنید؟
من نقش تکراری بازی نمیکنم؛ سال ۱۳۶۷ نقش زن تهرانی را در سریال “عقیق” بازی کردم که سال ۱۳۷۰ پخش شد و یک بار هم سال ۱۳۹۸ تکرار آن را در تلویزیون دیدیم. بعد از آن، زن روستایی کاراکتری بود که سالها به من پیشنهاد میشد و من قبول نکردم. یک بار مهلقا را زندگی کردم و به نظرمن برای بارِ بعدی حتماً کلیشهای میشود و نمیتواند تأثیرگذار باشد.
چه آرزویی دارید؟
اول از همه پیدا شدن واکسن؛ منتظرم واکسن ایرانی بیاید و به هیچ جای دنیا اعتماد ندارم. در وهله بعدی به طور کل دنیا واکسینه نشوند فایدهای ندارد. یک مقداری بیشتر یکدل باشیم و همدیگر را دوست داشته باشیم و به همدیگر اعتماد کنیم.
Δ