بلایی که «شکاف» بر سر سوریه آورد

علی صدری‌نیا کارگردان مستند «تهران-دمشق» می‌گوید هرچند در این مستند به «سیاست» هم پرداخته اما در ساخت آن نگاه «سیاسی» نداشته است. سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: جریان مستندسازی ایران در سال‌های اخیر شاهد رویش‌های متعددی بوده است؛ چه در راستای تولید مستندهای حرفه‌ای و جشنواره‌ای و چه در حوزه تولیدات محتوایی و چالشی. […]

علی صدری‌نیا کارگردان مستند «تهران-دمشق» می‌گوید هرچند در این مستند به «سیاست» هم پرداخته اما در ساخت آن نگاه «سیاسی» نداشته است.

سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: جریان مستندسازی ایران در سال‌های اخیر شاهد رویش‌های متعددی بوده است؛ چه در راستای تولید مستندهای حرفه‌ای و جشنواره‌ای و چه در حوزه تولیدات محتوایی و چالشی. گواه این قضاوت هم متن و حاشیه برگزاری دو رویداد مهم مستند سینمای ایران یعنی جشنواره‌های «سینماحقیقت» و «عمار» است.

هر چند «سینماحقیقت» نقش محوری در بالیدن حرفه‌ای سینمای مستند در سال‌های اخیر داشته اما «عمار» نیز به‌واسطه فراهم آوردن ویترینی برای دیده شدن بخش فراموش‌شده‌ای از ظرفیت‌های مستندسازی کشور، به بستری برای بروز و ظهور جنس خاصی از دغدغه‌ورزی سینمایی تبدیل شده است.

علی صدری‌نیا یکی از مستندسازان جوانی است که در ویترین «عمار» کشف شد و در عرصه مستندسازی تا جایی پیش رفت که سال گذشته توانست مستند بلند «قائم مقام» را در آوردگاه «سینماحقیقت» به محک قضاوت و داوری مخاطبان حرفه‌ای سینمای مستند بگذارد.

«تهران-دمشق» عنوان تازه‌ترین مستندی است که صدری‌نیا کارگردانی آن را برعهده داشته است. مستندی که از زاویه‌ای متفاوت دست به تحلیل تحولات سال‌های اخیر در کشور سوریه زده و تلاش داشته وجه تماس میان تجربه مردم سوریه و مردم ایران را به تصویر درآورد. این مستند در نهمین جشنواره فیلم «عمار» تجلیل شد و چند هفته‌ای است که اکران آن در محافل دانشگاهی کلید خورده است.

در آخرین روزهای سال ۹۷ و پس از اکران مستند «تهران-دمشق» در سینما خراسان، گفتگویی با علی صدری‌نیا داشتیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید.

* خاطرم هست در اختتامیه «عمار» و هنگام دریافت جایزه درباره مستند «تهران- دمشق» از همه دعوت کردید «بدون پیش‌فرض و قضاوت» به تماشای فیلم بنشینند. در آن لحظه چه احساسی درباره واکنش مخاطبان داشتید که احساس کردید باید چنین موردی را متذکر شوید؟

نکته‌ای که آنجا مدنظرم بود، این بود که هر آن کسی که هستیم، فارغ از آنکه سلیقه سیاسی، اجتماعی و یا فرهنگی‌مان چیست، اگر روی «دوست داشتن ایران» اتفاق‌نظر داریم، می‌توانیم به تماشای این مستند بنشینیم. هر کسی در این نکته با ما اشتراک‌نظر دارد به‌نظرم می‌تواند مخاطب مستند «تهران-دمشق» باشد.

دغدغه ذهنی ما از ابتدای مسیر تا امروز که فیلم در حال عرضه است، این بود که درباره موضوع سوریه مستندهای بسیاری تولید شده و غالباً هم روی جنگ در سوریه متمرکز بوده است. مردم در این سال‌ها درباره جنگ در سوریه، مستند کم ندیده‌اند اما مستند ما قرار بود از زاویه جدیدی به این موضوع بپردازد…

* یعنی به‌جای «جنگ» از «زندگی» در سوریه بگویید…

بله. می‌خواستیم از زاویه نگاه مردم سوریه به این اتفاقات نگاه کنیم. مضاف‌بر اینکه مسائل در فیلم با نیم‌نگاهی به داخل کشور خودمان روایت می‌شود. به همین دلیل هم درباره اولین تصویری که در ذهن مخاطب از یک مستند با موضوع سوریه شکل می‌گیرد هم نگرانی‌هایی هم داشتیم. نمی‌خواستیم تصور شود که فیلمی مانند فیلم‌های دیگر درباره سوریه ساخته شده است، می‌خواستیم تفاوت نگاه ما در این مستند دیده شود. این مستند حرف‌هایی را برای داخل کشور خودمان هم دارد و صرفاً روایتی از جنگ و عملیات در کشور دیگر نیست.

* ایده تشابه میان موقعیت سوریه با برخی اتفاقات داخل ایران چگونه متولد شد؟ واقعاً از ابتدا در ذهن شما این جرقه شکل گرفت یا در مسیر یک پروژه و پژوهش به این دریافت و تحلیل رسیدید؟

زمانی که بحث سفر ما به سوریه مطرح شد و دیدیم فرصت هست که در این سفر تصویربرداری هم داشته باشیم، بحث‌هایی داشتیم که از چه زاویه‌ای بهتر است که مشاهدات را ضبط کنیم. با افراد مختلفی هم مشورت کردیم، به‌خصوص افرادی که شناخت علمی، پژوهشی و تحلیلی روی تحولات سوریه داشتند. در مسیر همین مشورت‌ها و گپ‌وگفت‌ها احساس کردیم یکی از مهم‌ترین نکات و دغدغه‌ها بحث شکاف‌های شکل‌گرفته در جامعه سوریه است؛ اینکه دشمنان با دست گذاشتن روی شکاف‌های مذهبی چگونه توانستند اتفاقات منتهی به یک جنگ هفت‌ساله را رقم بزنند. خیلی از این افراد حتی کسانی که از نزدیک جامعه سوری و حوادث این دوران را دیده بودند، با نگرانی از این نکته می‌گفتند که توجه به این موضوع در جامعه خودمان مطرح نشده و خیلی از مردم ایران این نکات را نشنیده‌اند.

خیلی وقت‌ها ما در کشور خودمان حواسمان به شکاف‌ها نیست. لذا از جایی به بعد مسئله‌مان پرداختن به همین شکاف‌ها بود و روایت اینکه خود مردم سوریه نسبت به این اتفاق چگونه فکر می‌کنند. خیلی وقت‌ها ما در کشور خودمان حواسمان به این شکاف‌ها نیست. لذا از جایی به بعد مسئله‌مان پرداختن به همین شکاف‌ها بود و روایت اینکه خود مردم سوریه نسبت به این اتفاق چگونه فکر می‌کنند.

* پس به‌دنبال روایتی تازه از سوریه بودند و در طول کار بود که متوجه شباهت برخی شرایط میان دو کشور شدید؟

ابتدا می‌خواستیم «سوریه» را روایت کنیم اما از ابتدا این بحث را داشتیم که اگر آنچه «شکاف‌ها» چنین تأثیری داشته ما هم در داخل کشور خودمان با این شکاف‌ها مواجهیم و باید به جامعه هشدار بدهیم. به‌خصوص زمانی که در طول کار اتفاقات دی‌ماه و حوادث پس از آن رخ داد و به این نتیجه رسیدیم که کمی واضح‌تر باید این موضوع را مطرح کنیم. این مسئله‌ای است که خیلی‌ها در قالب مقاله و تحلیل و حتی توئیت در همان زمان برآن تأکید کردند.

* خارج از مسائل محتوایی و به جهت یک تجربه حرفه‌ای در حوزه مستندسازی، چه شد که با این تیم راهی سوریه شدید، چون اشاره کردید ابتدا موقعیت سفر پیش آمد و بعد به فکر سوژه افتادید. این آیا به معنای سفارش پروژه است؟

دلیل سفر ما ساخت این مستند نبود، ساخت یک گزارش از موقعیت سوریه بودیم. وقتی عازم این سفر می‌شدیم احساس کردیم حیف است از این موقعیت استفاده نکنیم و صرفاً به یک گزارش بسنده کنیم. در همین مرحله به این جمع‌بندی رسیدیم که می‌توان حرف بزرگ‌تری را به بهانه این سفر مطرح کرد.

* تا پیش از این کار چند تجربه مستندسازی داشتید؟

شش یا هفت مستند ساخته بودیم. پارسال مستند «قائم‌مقام» را با موضوع زندگی آیت‌الله منتظری ساختیم. قبل‌تر از آن «چشم در برابر چشم» را با موضوع اسیدپاشی‌های اصفهان کار کرده بودیم و مستندی هم درباره انرژی هسته‌ای داشتیم‌. مستند «زخم تازه» را هم با موضوع حوادث عاشورای ۸۸ کار کردیم.

* فکر نمی‌کنید بخشی از دغدغه‌ای که در اختتامیه «عمار» داشتید ناظر به همین کارنامه است؟ اینکه کارگردان مستندی درباره سوریه وقتی از یک خاستگاه سیاسی خاص برآمده لابد قرار است حرف مطبوع همان خاستگاه را هم طرح کند و خبری از نگاه ملی و آن وجه ایران‌دوستی که به آن اشاره کردید در آن نیست!

طبیعتاً کارهای قبلی هر فردی، روی ذهن مخاطبانش اثر می‌گذارد. البته در تمام کارهایی که تا به امروز ساخته‌ام، همواره تلاشم این بوده است تا حد امکان قضاوت و نگاه شخصی‌ام را از سوژه‌ام دور کنم هرچند به هر حال موضع و نگاهی داشته‌ام. کمااینکه درباره مستند «قائم‌مقام» که یک موضوع سیاسی حساس هم داشت، می‌دانستیم اگر به‌دنبال یک کار حرفه‌ای و اثرگذار هستیم باید قضاوتمان نسبت به سوژه را کنار بگذاریم و روایتی صادقانه برای مخاطب داشته باشیم. این تلاش در کارهای قبلی هم بود و مخاطبان باید بگویند تا چه اندازه موفق بوده‌ایم. در عین حال طبیعتاً این کارنامه در قضاوت درباره کار تازه هم تأثیرگذار است.

* خودتان مستند «تهران-دمشق» را یک اثر سیاسی می‌دانید؟

شاید گفتن این حرف کمی سخت باشد اما واقعیت این است که من این مستند را سیاسی نمی‌دانم.

* در عین اینکه مشخصاً درباره «سیاست» صحبت می‌کند؟

بله. درباره سیاست صحبت می‌کند اما هشداری که در فیلم مطرح می‌شود یک هشدار اجتماعی و فرهنگی است. یعنی اگر قرار بوده خطاب به سیاسیون درباره شکل‌گیری این شکاف‌ها هشدار بدهیم نگاه‌مان از منظر اجتماعی بوده است. البته جامعه‌ای که پیوندی عمیق با سیاست هم دارد. شخصاً هشداری که در فیلم مطرح می‌شود را فراتر از مسائل سیاسی می‌دانم شاید به این جهت که در مجادلات و دسته‌بندی‌های سیاسی این جنس هشدارها گاهی گم می‌شوند.

فقط کافی است انتخابات ریاست‌جمهوری در چند دوره اخیر را مرور کنید، خواهید دید خیلی از کاندیداها فارغ از خاستگاه و گروه سیاسی‌شان دقیقاً خودشان عامل برخی از شکاف‌های اجتماعی ما در این سال‌ها بوده‌اند. طرف می‌خواسته برای خودش رأی جمع کند، دست روی شکاف‌هایی گذاشته که مسائل دیگری را دامن زده است. از همین زاویه فکر می‌کردم نوع هشداری که مدنظرمان است میان مباحث سیاسی گم می‌شود و سعی کردیم فراتر از این مرزبندی‌ها هشدار اصلی را مطرح کنیم.

* نشانه‌هایی از این «سعی» در مستند مشهود است. به‌خصوص که در مواردی احساس می‌شود به سمت محافظه‌کاری رفته‌اید؛ محافظه‌کاری نه به معنای سیاسی که به معنای رعایت یک حدومرز. مانند نکته‌ای که درباره مناظره‌های انتخاباتی در فیلم مطرح می‌شود و ذهن را به سمت کاندیدای خاصی سوق می‌دهد اما فیلم اشاره‌ای مستقیم به فرد موردنظر نمی‌کند. این محافظه‌کاری چقدر تعمدی و آگاهانه بوده است؟

اسمش را محافظه‌کاری نمی‌گذارم. به نظرم دلیلش اهمیت حرف اصلی مستند است که احساس می‌کردم اگر آن را به مصادیق محدود کنم به آن لطمه وارد می‌شود. به‌محض ورود به هر مصداقی، کل مستند متهم به وابستگی به یک قطب سیاسی برای موضع‌گیری علیه قطب مقابل می‌شد. به همین دلیل وقتی سراغ مناظره رفتیم هم تعمداً از تصویر لانگ‌شات استفاده کردیم که همه کاندیداها را در بر بگیرد. نمی‌خواستیم ذهن مخاطب را درگیر مصادیق کنیم.

کافیست انتخابات ریاست‌جمهوری در چند دوره اخیر را مرور کنید، خواهید دید خیلی از کاندیداها فارغ از خاستگاه و گروه سیاسی‌شان دقیقاً خودشان عامل برخی از شکاف‌های اجتماعی ما در این سال‌ها بوده‌اند وقتی سراغ حوادث دی‌ماه هم رفتیم، به دغدغه اقتصادی معترضین اشاره کردیم اما بازهم سراغ عوامل محرک نرفتیم چون حرفمان چیز دیگری بود. اساساً مسئله شکاف‌ها را به نظرم نمی‌توان یک مسئله تک‌عاملی تحلیل کرد. معتقدم آنچه در حال برنامه‌ریزی برای فعال کردن شکاف‌ها در جامعه ما است از هر فرصت و بستری استفاده می‌کند. گاهی روی اقتصاد متمرکز می‌شود و گاهی سراغ فرهنگ می‌رود. گاهی یک گاف تلویزیون در مسئله‌ای قومیتی را پررنگ می‌کند و گاهی دست روی اختلافات اقلیمی در حوزه آب می‌گذارد.

به تعبیر دیگر آن طرف میدان کاری به عوامل محرک ندارد و فقط به‌دنبال زخم‌ها می‌گردند تا دست روی آن بگذارند. در این شرایط باید مراقب باشیم که در پرداختن به برخی زخم‌ها ناخواسته شکاف‌ها را تشدید نکنیم.

* این هراس را نداشتید که به نوعی پلورالیسم فرهنگی و یا سیاسی متهم بشوید؟

(بعد از اندکی مکث) نامش را هراس نمی‌توان گذاشت اما حتماً به این مسئله فکر کردیم که مخاطب چه برداشتی از روایت ما خواهد داشت. مستند به‌صورت مستقیم سراغ «تجویز» و ارائه راهکار نمی‌رود و صرفاً طرح مسئله می‌کند. طبیعتاً هم صحبتی از پلورالیسم فرهنگی و سیاسی به معنای مصطلح آن نداشتیم.

بحث ما در این مستند این است که در مواردی که مشخصاً یک طرف حق و طرف دیگری باطل است هم می‌توان مراقب شکاف‌ها بود. به‌عنوان مثال در مسئله حجاب، بخشی از جامعه ما معتقد به حجاب اجباری است و بخش دیگر آن را اختیاری می‌داند. این دو بخش حتماً با هم اختلاف‌نظر جدی دارند و ما هم در مستندمان سراغ تجویز ساده‌اندیشانه این راهکار که حالا همه از فردا بیایید با هم خوب باشیم و اختلافات را کنار بگذاریم، نمی‌رویم. ما معتقدیم در همین موضوع خاص هم یکی از دو طیف نظر درست را دارد اما می‌توان طوری در این زمینه بحث و تبادل نظر کرد که تبدیل به یک فضای دو قطبی و نفرت‌پراکنی علیه هم نشود.

دوقطبی کردن همان کاری است که مسیح علی‌نژاد در حال دنبال کردن آن است. شاید این کمپین در آغاز با تقابل جامعه غیرمذهبی با حاکمیت آغاز شد اما امروز به‌وضوح شاهدیم که در ویدئوهای منتشر شده در این جریان کمتر نشانی از نیروی انتظامی و نماینده حاکمیت است و ۹۰ درصد آن تقابل مردم با مردم است. این یعنی ایجاد دوقطبی جامعه مذهبی و غیرمذهبی و نفرت‌پراکنی میان این دو. حرف ما در این مستند دقیقاً همین است که ما دیدگاه‌های مختلفی داریم و شاید یکی از آن‌ها هم درست و به‌حق باشد اما خودمان درون جامعه خودمان و در فضایی منطقی باید آن را حل‌وفصل کنیم. نگاهمان هم این نبود که یکی از طرفین باید الزاماً بر نگاهش چشم بپوشد به جهت جلوگیری از ایجاد شکاف. حرف ما این است و دیگر سراغ تجویز و راهکار نرفتیم.

* این مستند را به جشنواره «سینما حقیقت» هم عرضه کرده بودید؟

از نظر فرآیند ساخت، زمان آماده شدن آن با برگزار جشنواره هم‌خوانی نداشت.

* به‌عنوان یکی از مستندسازانی که غالب آثارش در جشنواره عمار عرضه شده و هم‌زمان تجربه حضور در سینماحقیقت را هم داشته است، علاقه‌مندم درباره تفاوت‌ها و شباهت‌های این دو رویداد بگویید.

از میان مستندهایی که تا امروز ساخته‌ام سال گذشته مستند «قائم‌مقام» را به سینماحقیقت عرضه کردیم اما از آنجا که این جشنواره را هر ساله و از نزدیک دنبال نکرده‌ام شاید نتوانم قضاوت منصفانه‌ای نسبت به آن داشته باشم. اما آنچه از دیگران شنیده‌ام این است که «سینماحقیقت» نسبت به برخی آثار و نگاه‌ها با گارد مواجه می‌شود و ملاحظات سیاسی هم دارد. آنچه در دو یا سه سال اخیر از این جشنواره دیده‌ام این است که در پذیرش آثار و اکران‌ها با گارد بازتری مواجه می‌شوند اما نفس تفکیک بخشی از آثار در قالب بخش آوینی در مرحله داوری با انتقاداتی مواجه بوده است. گویی گروهی از آثار به‌صورت ایزوله مورد داوری در میان خودشان باید قرار بگیرند.

* درباره «عمار» چه نگاهی دارید؟ آیا اهدافی که باعث تولد این رویداد شد، محقق شده و مهم‌تر از آن توانسته به استانداردهای سینمای حرفه‌ای نزدیک شود؟

اگر بپذیریم برخی جشنواره‌هایی که نگاه تخصصی داشته‌اند با نوع نگاه و سلیقه موجب دیده نشدن بخشی از آثار شده‌اند، جشنواره «عمار» اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. به‌خصوص که در جنسی از تولیدات انقلابی و دغدغه‌مند، این جشنواره اجازه دیده شدن آثار را می‌دهد و مهم‌تر از آن هدف‌گذاری‌اش رشد مستندسازان فعال در این حوزه است. درطی ۹ دوره برگزاری این رویداد قطعاً شاهد رشد بوده‌ایم و نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت. هم در زمینه دیده شدن آثار و هم در زمینه ایجاد انگیزه این جشنواره بسیار تأثیرگذار بوده است اما حتماً پس از یک دهه برگزاری، این رویداد هم نیاز به بازنگری و تعیین اهداف و افق‌های تازه دارد.

* شما و مستندسازان شبیه شما موقعیت دوگانه‌ای دارید؛ از طرفی با برچسب «مستندساز حاکمیتی» متهم به برخورداری از امتیازات و رانت‌های ویژه می‌شوید و از طرف دیگر خودتان مدام از محدودیت‌ها و سنگ‌اندازی‌ها در مسیر تولید و عرضه آثارتان گلایه‌مند هستید. روایت خود شما از این موقعیت دوگانه چیست؟

به نظرم برخی سعی می‌کنند با این برچسب‌ها، یک طیف را به ساده‌ترین شکل ممکن تحلیل و محدود کنند. این گروه نمی‌خواهند با تحلیل سراغ پاسخ این سؤال بروند که چه شد طیفی از مستندسازان در طول کمتر از یک دهه تا این اندازه رشد کرده‌اند؟ چه شده است که از یک جریان جوان مستندساز، هر یک یا دو ماه مستندی متولد می‌شود که توجه‌ها را به سمت خود جلب می‌کند و سروصدا به راه می‌اندازد؟

اگر کسی باشد که مطلقاً بگوید من از منابع دولتی و حاکمیتی حمایتی دریافت نمی‌کنم و مستقل هستم و بعد بیاید منتقد باشد برایم قابل‌قبول است اما چگونه می‌شود کسی از همه مزایای دولتی بهره‌مند باشد و نوبت به اعتراض و انتقاد هم که می‌رسد، جلوی صف می‌ایستد؟ ساده‌ترین روش در پاسخ به این سؤال استفاده از برچسب «حاکمیتی» و نادیده گرفتن این جریان است. به نظرم این نگاه به‌نوعی توهین به رسانه و مخاطبان آن رسانه است. از طرف دیگر علاقه‌مندم بدانم این جنس از آزاداندیشی از کجا می‌آید که اگر فردی تحلیل و اندیشه‌ای نزدیک به بخشی از حاکمیت دارد، نباید حرف بزند و باید سکوت کند! این نگاه برخلاف ادعای آزاداندیشی است. به‌خصوص که در طیف همین دوستان، شاهد افرادی هستیم که به معنای واقعی کلمه فعالیت حاکمیتی دارند و از انواع منابع و حمایت‌ها برخوردارند! میلیاردی پول می‌گیرند، فیلمشان را هم می‌سازند اما تا صحبت از ۴۰ سالگی انقلاب می‌شود به جلد اپوزسیون فرو می‌روند.

اگر کسی باشد که مطلقاً بگوید من از منابع دولتی و حاکمیتی حمایتی دریافت نمی‌کنم و مستقل هستم و بعد بیاید منتقد باشد برایم قابل‌قبول است اما چگونه می‌شود کسی از همه مزایای دولتی بهره‌مند باشد و نوبت به اعتراض و انتقاد هم که می‌رسد، جلوی صف می‌ایستد؟ در این سوی میدان با طیفی از مستندسازان مواجهیم که صرفاً دغدغه طرح برخی مباحث را دارند اما اگر مثلاً اثرش در یک سایت اینترنتی فروش نداشته باشد نمی‌تواند کار بعدی را بسازد…

* مشخصاً درباره خود شما این مسئله مصداق دارد؟ یعنی کار بعدی شما منوط به شرایط اقتصادی عرصه مستند قبلی است؟

کارهایی که ساخته‌ام متفاوت است، اما عموماً تهیه‌کننده داشته یا با همکاری بعضی موسسه‌های رسانه‌ای مثل مرکز مستند «صور» ساخته شده‌اند، اما حتماً در مراحل ساخت تلاش کردیم که فیلم از منظر اقتصادی هم شرایط مساعدی برای عرضه داشته باشد. حتماً می‌خواستیم فیلم از محل اکران و عرضه اینترنتی درآمد مناسبی داشته باشد. اگر بی‌درد بودیم که چنین دغدغه‌هایی نداشتیم.

* در جریان مستندسازی مستندسازانی داریم که به حداقل‌هایی همچون اکران در گروه «هنر و تجربه» برای استمرار حیات اقتصادی خود امید بسته‌اند. فارغ از کارهایی که تا به امروز ساخته‌اید و از منظر صنفی یک مستندساز چقدر بحث «اقتصاد» را در فرآیند مستندسازی مهم می‌دانید؟

بسیار مسئله مهمی است. بالاخره با در نظر گرفتن مجموعه عوامل، بسیار مهم است که شما بتوانید کار را تولید کنید که هم دغدغه شما باشد، هم حرف روز باشد و هم مخاطب داشته باشد. از این منظر یک فیلم مستند حتماً باید بتواند هزینه‌های تولید خود را بازگرداند. اتفاقاً خیلی وقت‌ها از همان نقطه ابتدایی تولید یک پروژه روی این مسئله بحث می‌کنیم تا به فضا و ساختاری جذاب برای مخاطب برسیم. پروسه تولید مستند آنقدر زمان‌بر و تا حدود خسته‌کننده است که غالباً مستندسازان پس از اتمام تولید، همه‌چیز را رها می‌کنند اما به عقیده من مستندساز به همان اندازه که در فرآیند تولید انرژی و وقت گذاشته باید برای دیده شدن فیلمش هم وقت بگذارد.

* با این دغدغه نسبت به جذب مخاطب آیا مواردی در مستند «تهران-دمشق» بود که به نفع جذب مخاطب بیشتر آن را تعدیل و یا حذف کنید؟

به‌منظور درآمد بیشتر مدنظرتان است؟

* نه الزاماً. بحث راضی نگه داشتن مخاطبان بیشتر است. مثلاً استفاده از چهره‌هایی مانند دکتر ظریف و یا محمدرضا خاتمی برای تکمیل پیام فیلم، کمی غیرمنتظره به نظر می‌رسد آیا این انتخاب‌ها برای به‌دست آوردن دل مخاطبان بیشتر بوده است؟

طبیعتاً وقتی شما مستندی می‌سازید و به جامعه هدف آن فکر کرده‌اید، به همه اجزای آن فکر می‌کنید. ترکیب چهره‌ها و حرف‌ها هم در همین مرحله نهایی و قطعی می‌شود.

* و الزاماً باج دادن به مخاطب نیست و لازمه طرح دیدگاه مدنظرتان بوده است.

بله. مثلاً درباره مستند «قائم‌مقام» می‌توانستیم به یکی از طرفین طرفدار و مخالف آقای منتظری نزدیک شویم اما وقتی مخاطب هدف را از میان افرادی انتخاب کردیم که فراتر از حب و بغض‌ها به‌دنبال اطلاع از واقعیت‌ها هستند، طبیعتاً باید مقدمات آن را فراهم بیاورید؛ دیگر نمی‌توانید به بازخوانی صرف نامه امام و یا کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری بسنده کنید. باید سراغ افرادی از طیف‌های مختلف برویم و حرف‌های همه را برای قضاوت مخاطب در کنار هم ارائه دهیم. این یک رویکرد است و معنای آن این نیست که خواسته‌ایم دل طیفی از مخاطبان خود را به‌دست آوریم و یا به مخاطب خود باج بدهیم.