علی فتحاللهزاده مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال ضمن مرور خاطرات دوران مسئولیتش در حوزه تئاتر، از بیتوجهی مسئولان به امور فرهنگی در عرصههای مختلف انتقاد کرد. سینما خراسان- گروه هنر- فریبرز دارایی: وقتی وارد دفتر علی فتح اللهزاده مدیرعامل اسبق استقلال میشویم، لبخند به لب از ما استقبال میکند. این چهره برای بسیاری به عنوان یکی […]
علی فتحاللهزاده مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال ضمن مرور خاطرات دوران مسئولیتش در حوزه تئاتر، از بیتوجهی مسئولان به امور فرهنگی در عرصههای مختلف انتقاد کرد.
سینما خراسان- گروه هنر- فریبرز دارایی: وقتی وارد دفتر علی فتح اللهزاده مدیرعامل اسبق استقلال میشویم، لبخند به لب از ما استقبال میکند. این چهره برای بسیاری به عنوان یکی از مدیران شناخته شده تیم فوتبال استقلال تهران شناخته میشود ولی با دیدن او به یاد تئاتر هم میافتم؛ فتح الله زاده پیش از اینکه مدیرعامل باشگاه استقلال شود، در تئاتر ایران فعالیت داشت و خاطرات و تجربیات مختلفی از هنرهای نمایشی دارد.
او که همیشه با طنازی و لبخند صحبت میکرد، همچنان اینگونه است و در طول گفتگو لحن طنز خود را حفظ میکند و در پاسخ به بسیاری پرسشها میخندد و لبخند به لب دارد؛ بخصوص وقتی که بحث پرسپولیسی و استقلالی بودن پیش کشیده میشود!
شاید برای نسل جدید تئاتر ایران که در عرصههای مختلف آن فعالیت میکنند، خالی از لطف نباشد که بدانند مدیرعامل اسبق تیم فوتبال استقلال تهران، سابقهای جدی در حوزه مدیریت تئاتر دارد؛ او عضو هیأت مؤسس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران است، به فستیوال آوینیون سفر کرده و با پیتر بروک همزمان با اجرای نمایش «ماهاباراتا» گفتگو داشته است.
هنوز هم وقتی در دفتر کار علی فتح الله زاده حضور پیدا کنید، کارت عضویت او در کانون جهانی منتقدان تئاتر را در ویترین عناوین و فعالیتهای او میبینید.
این گفتگو شاید بهانهای باشد برای مرور بخشی از اتفاقات و فعالیتهای این چهره ورزشی، در تئاتر ایران طی نیمه دوم دهه ۶۰ تا نیمه اول دهه ۷۰؛ یعنی رویدادها و شرایطی که علی فتح الله زاده در زمان حضور خود در مرکز هنرهای نمایشی و همچنین جشنواره تئاتر فجر آنها را تجربه کرده و حالا پس از سالها آنها را روایت میکند.
* آقای فتحاللهزاده شما بیشتر بهعنوان مدیرعامل تیم فوتبال استقلال شناخته میشوید ولی پیش از اینکه به عنوان مدیرعامل یکی از پرطرفدارترین تیمهای فوتبال باشگاهی ایران فعالیت کنید، در عرصه تئاتر حضور داشتید و شاید کمتر کسی این را بداند که شما عضو هیأت مؤسس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران هم بودهاید. اگر مایل باشید درباره نحوه ورودتان به تئاتر صحبت کنید. آیا به عنوان یک روزنامهنگار وارد عرصه تئاتر شدید یا نه ورودتان به شکل دیگری بود؟
به اولین جرقهای که باعث شد وارد عرصه تئاتر شوم، اشاره میکنم؛ دوران دبیرستانم در سالهای پیش از انقلاب، مسابقاتی در کلیه استانها بین دانش آموزان برگزار میشد که یکی از این مسابقات، مسابقه نمایشنامهنویسی در سطح دبیرستانها بود. من در مسابقه نمایشنامهنویسی در شهرستان خوی اول شدم و به مرکز استان یعنی ارومیه اعزام شدم و در مسابقه استانی نیز مقام اول را در نمایشنامهنویسی به دست آوردم و بعد از آن به اردوی رامسر رسیدم.
* عنوان نمایشنامهتان چه بود؟
نام نمایشنامه را به خاطر ندارم ولی درباره «سپاه دانش» بود. نکته جالب برایم این بود که موضوع نمایشنامه من انتقادی بود و برایم عجیب بود که نمایشنامهام برگزیده شد. شاید کسی که ارزیابی آثار را انجام میداد از موافقان رژیم پهلوی نبوده که اثر انتقادی من را به عنوان اثر برگزیده انتخاب کرده بود. وقتی به اردوی رامسر رفتم این احساس به من دست داد که در عرصه نمایشنامه نویسی دارای تواناییهایی هستم و بعد از آن وارد تئاتر شدم.
اولین تئاترم نمایش «چشم در برابر چشم» بود که با آقای زینالزاده بازیگر فیلم «بایسیکل ران» در شهر خوی روی صحنه بردم، سپس در حدود ۷ تا ۸ تئاتر کار کردم. وقتی ما جوان بودیم و میدیدیم که بهروز وثوقی که همشهری ما بود در سینما میدرخشد، این باور در ذهنمان شکل گرفت که ژن خوییها برای بازیگری خوب است و به همین خاطر وارد عرصه تئاتر شدم (با خنده).
* پس یک «ژن خوب» از «خوی» دارید…!
هر طور میخواهید حساب کنید. از آنجا کار تئاتر ما شروع شد و تا سطحی از کار را یاد گرفتم. وقتی به تهران آمدم در مؤسسه اطلاعات، در مجلهای به مدیرمسئولی آقای علی منتظری فعالیت میکردم که آقای منتظری از چهرههای بنام تئاتر ایران بود. اگر بگویم که تئاتر ایران مدیون آقای منتظری است به گزاف نگفتهام؛ مردی بدون ادعا و کاربلد.
در آن مجله با هم درباره تئاتر صحبت میکردیم و آقای منتظری متوجه علاقه و فعالیت من در تئاتر شد. از آنجایی که هم در مطبوعات و هم در تئاتر فعالیت میکردم، آقای منتظری در ابتدا من را به عنوان مدیر انتشارات نمایش و سردبیر مجله «نمایش» دعوت کرد که قبل از من خانم توانمند و کاربلدی به نام خانم تقیان آنجا بود که گویا به بازنشستگی نزدیک شده بود.
پیشنهاد بین المللی شدن تئاتر را دادیم که با حضور آقای منتظری اتفاقات قابلتوجهی در تئاتر ایران رخ داد. یادم میآید که روزنامه کیهان تیتری زد با این عنوان که «جشنواره تئاتر فجر از جشنواره فیلم فجر جلو زد» * این اتفاق چه سالی بود؟
حدود سالهای ۶۵ یا ۶۶ بود.
* پس ورود شما به مرکز هنرهای نمایشی همزمان با برگزاری اولین دوره جشنواره تئاتر فجر بود؟
بله. با دعوت آقای منتظری، من به عنوان مدیر اجرایی جشنواره در اولین دوره تئاتر فجر حضور داشتم. در آن ایام کانون ملی منتقدان تئاتر ایران را هم طراحی کردیم.
* با چه کسانی کانون ملی منتقدان تئاتر ایران را طراحی کردید؟
خیلی هنرمندان بزرگی برای این کار حضور داشتند نظیر آقای حمید سمندریان، خانم لاله تقیان، دکتر عزیزی، دکتر قطبالدین صادقی، نصرالله قادری و آقای حسن فتحی. این افراد دوست داشتنی و علاقه مند به تئاتر از جمله چهرههایی بودند که طراحی کانون ملی منتقدان ایران را انجام دادند. ما کانون را راه اندازی کردیم و آن را به کانون جهانی منتقدان تئاتر متصل کردیم. در آن زمان ما ۲۰ کارت عضویت کانون جهانی منتقدان تئاتر را میگرفتیم که با آن کارتها میشد در اروپا با تخفیف به تماشای تئاتر نشست و حتی برای گرفتن هتل و بلیت هواپیما نیز تخفیف در نظر گرفته میشد.
بعد پیشنهاد بینالمللی شدن تئاتر را دادیم که با حضور آقای منتظری اتفاقات قابلتوجهی در تئاتر ایران رخ داد. یادم میآید که روزنامه کیهان تیتری زد با این عنوان که «جشنواره تئاتر فجر از جشنواره فیلم فجر جلو زد»، اگر به آرشیو روزنامه کیهان مراجعه کنید میتوانید آن مطلب را مشاهده کنید. در همان سالها از رئیس یونیمای جهانی، ژان کلود کریر و رئیس فستیوال آوینیون دعوت کردیم و به ایران آمدند که آمدن رئیس فستیوال آوینیون تحولی در تئاتر ایران ایجاد کرد. او در ابتدا میخواست چند نفر از گرایشهای مختلف تئاتر ایران را حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر برای حضور در آوینیون دعوت کند که در نهایت گروهی ۵۰۰ نفره انتخاب و به جشنواره آوینیون رفتیم که در آنجا نیز استقبال خوبی شد.
* خاطرتان هست که کدام هنرمندان در آن سفر حضور داشتند؟
اکثر هنرمندان مطرح در عرصههای تئاتر و موسیقی در آن سفر حضور داشتند نظیر آقای هاشم فیاض و سعدی افشار از هنرمندان تئاترهای سنتی تا مرحوم کیومرث صابری از طنزنویسان کشور نیز مهمان ما در آنجا بودند. استقبال از برنامههای گروه هنرمندان ایرانی در آوینیون فرانسه به گونهای بود که رئیس فستیوال به آقای منتظری پیشنهاد داد، یک هفته دیگر نیز حضور گروه ایرانی در آوینیون تمدید شود. وقتی تعزیه را در فستیوال آوینیون اجرا کردیم آقای پیتر بروک ۳ روز متوالی به تماشای اجرای تعزیه نشست.
* گپ و گفتی هم آن زمان با پیتر بروک داشتید؟
بله، یک روز از آقای ژان کلود کریر که دستیار آقای پیتر بروک بود پرسیدم تعزیه برای ما ایرانیان معنا و مفهومی معنوی و احساسی دارد، ولی برای آقای بروک چه جذابیتی دارد؟ به من گفت جواب این سؤال را بعد از اینکه تو را به تماشای یک اثر بردم، میدهم. ساعت ۱۲ شب من را سوار ماشین کرد و به حومه شهر پاریس رفتیم و دیدم که در یک فضای باز، خودروهای زیادی پارک شدهاند. حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه پیاده روی کردیم و به پای کوهی رسیدیم و دیدم که در آنجا تلفیقی از هنر و طبیعت طراحی شده بود و نمایش «ماهاباراتا» در حال اجرا بود. آقای حسین علیزاده موسیقیدان دوست داشتنی و نخبه ما هم در آن نمایش بودند.
آقای روغنی گفت چون پایان سال است، دست سازمان خالی است ولی میتواند مبلغ ۳ میلیون تومان به ما بدهد. آن زمان ۳ میلیون تومان را در قالب پولهای ۱۰ تومانی و ۲۰ تومانی به ما دادند که یک گونی شده بود! گونی را به مرکز هنرهای نمایشی آوردم و حقوق کارکنان و تئاتریها را دادیم نمایش از ۶ بعدازظهر شروع شده بود و بعد از رسیدن ما حدود ۲۰ دقیقه دیگر ادامه داشت و به پایان رسید. بروک بعد از اجرای «ماهاباراتا» گفت که رنگ و درگیریهای نمایشی که در تعزیه وجود دارد من را تحت تأثیر خود قرار داد. بروک گفت که رنگ در تعزیه بی نظیر است و بیداد میکند و به من گفت که تو نمیتوانی حسن کنی ولی من این حالت و وضعیت را کاملاً حس میکنم و از خود بیخود میشوم. برای من جالب بود که بروک با این احساس درباره تعزیه صحبت میکرد.
آقای منتظری به دلیل مشغله کاری مجبور شد به ایران بازگردد و من به همراه هنرمندان ماندم. آن زمان با برگزارکنندگان فستیوال آوینیون مذاکره کردیم و حدود ۲۵ هزار فرانک برای هنرمندان ایرانی حاضر در فستیوال تنخواه گرفتیم در حالی که کل بودجه تئاتر ایران چنین مبلغی نمیشد.
یک روز دیدم که آقای منتظری خیلی ناراحت است و وقتی درباره دلیل ناراحتی پرسیدم گفت برای حقوق دادن به تئاتریها پول نداریم. آقای منتظری با آقای روغنی رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه تماس گرفت و آقای روغنی در پاسخ گفت چون پایان سال است، دست سازمان خالی است ولی میتواند مبلغ ۳ میلیون تومان به ما بدهد. آقای منتظری به من گفت بروم پولها را تحویل بگیرم. آن زمان ۳ میلیون تومان را در قالب پولهای ۱۰ تومانی و ۲۰ تومانی به ما دادند که یک گونی شده بود! گونی را به مرکز هنرهای نمایشی آوردم و جمع و جور کردیم و حقوق کارکنان و تئاتریها را دادیم.
آن موقع من از این وضعیت خیلی ناراحت شدم و به آقای منتظری گفتم اگر اجازه میدهید چون مسئول پارلمانی جوانان در مجلس شورای اسلامی روزنامه اطلاعات هم بودم، با نمایندگان مجلس درباره بودجه تئاتر صحبت کنم. آقای منتظری نامهای نوشت و امضا کرد و به مجلس رفتم و با رفاقتی که با نمایندهها داشتم، ۷۵ امضا جمع کردم، یعنی همه هیأت رئیسه و نمایندگان مجلس امضا کردند. آخرین نفر که نامه را خدمتش بردم آقای هاشمی رفسنجانی بود. ایشان دید حدود ۷۰ تا ۸۰ امضا پای نامه است، از من پرسید ماجرا چیست و من توضیح دادم که برای افزایش بودجه تئاتر است. آقای هاشمی گفت رئیس انرژی اتمی برای کار مربوطه به انرژی اتمی تنها ۴۰ تا ۵۰ امضا جمع کرده و آنوقت ما برای تئاتر ۸۰ امضا گرفتهایم و دیگر نیازی به امضای خودش نیست.
ما با آن نامه توانستیم ۷۰ میلیون تومان به بودجه تئاتر اضافه کنیم، قبلاً بودجه تئاتر ۲۰ میلیون تومان بود. بعد از آن پیشنهاد کردیم که هنرمندانی چون داود رشیدی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، عزت الله انتظامی، خانم میهن و چهرههای دیگر را داریم و به وزیر ارشاد وقت پیشنهاد دادیم که دکترای افتخاری به این هنرمندان اهدا شود که این کار هم انجام شد. بعد از این اقدام به سراغ وضعیت بیمه اجتماعی هنرمندان تئاتر رفتیم که انجام شد.
* این کارها را در مقام مدیر انتشارات نمایش مرکز هنرهای نمایشی انجام میدادید؟
نه، من به عنوان مدیر اجرایی ۱۰ دوره جشنواره تئاتر فجر حضور داشتم و همه این کارها در همان ایام شکل گرفت و به سرانجام رسید. در آن ایام کانون ملی منتقدان ایران خیلی تأثیرگذار بود و برای هنرمندان تئاتر نیز خیلی اهمیت داشت زیرا در آن زمان اعضای کانون نگاههای شخصی خود را در کار دخالت نمیدادند و خیلی فنی و تخصصی آثار را بررسی میکردند.
* خود شما هم نقد مینوشتید؟
بله.
* برای کدام کارهای شاخص نقد نوشتید؟
از جمله آثاری که برایشان نقد نوشتم نمایش «معرکه در معرکه» داود میرباقری بود. یادم میآید مرحوم انوشیروان ارجمند که خیلی با هم دوست بودیم (استقلالی دو آتشه بود) با نمایش «خورشید کاروان» به عنوان برگزیده جشنواره فجر انتخاب شد ولی منتظر بود ببیند که کانون ملی منتقدان تئاتر ایران چه اثری را به عنوان برگزیده انتخاب میکند زیرا برای همه هنرمندان انتخاب کانون خیلی مهم بود. ما در آن سال «معرکه در معرکه» را به عنوان برگزیده انتخاب کردیم. این رقابتها و جذابیتها بود که سطح تئاتر را بالا برد. آقای منتظری دوست داشتند که مهمانان خارجی نیز در جشنواره حضور داشته باشند و شکل و شمایل جشنواره بینالمللی باشد.
شما فضای آن موقع را در نظر بگیرید و ببینید که چقدر سخت بود. چندین جلسه با دوستان وزارت اطلاعات داشتیم و آنها نگران وضعیت حضور مهمان خارجی به ویژه خانمها و حجاب شان و تأثیر منفی که به همراه خواهد داشت، بودند. در نهایت به ما گفتند که مسئولیت هر اتفاقی که رخ دهد بر عهده خود ما است و ما باید پاسخگو باشیم. ما پذیرفتیم و مهمانان خارجی آمدند و این سرآغاز حضور مهمانان خارجی در تئاتر ایران و جشنواره تئاتر فجر شد.
زمانی چند هنرمند تئاتر خانم را از کشورهای خارجی دعوت کردیم و من از خانم مرضیه برومند خواهش کردم که مسئولیت این مهمانان خانم را بر عهده بگیرد و برایشان مانتو و روسری تهیه کند. دست خانم برومند هم درد نکند، ماشاءالله در پول خرج کردن حرف ندارد! تصورم این بود که آن موقع نهایتاً روسری ۳۰۰ تومانی را هزار تومان و مانتونی ۸۰۰ تومانی را نهایتاً ۲ هزار تومان میخرد ولی دیدم خانم برومند روسری را به مبلغ ۵ هزار تومان و مانتو را ۱۵ هزار تومان خریده است. به او گفتم فاکتور این خریدها را فعلاً به آقای منتظری نشان ندهید چون در این وضعیت بی پولی تئاتر عذرمان را میخواهد. در آن زمان ملاقاتی با آقای لاریجانی رئیس سازمان صدا و سیما داشتیم که ایشان هم به حجاب خوب مهمانهای خانم خارجی اشاره کرد.
روزگار خوبی داشتیم و دوست داشتم که همان فضای تئاتر پیش برود. روزی که از تئاتر خارج شدم حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ دعوتنامه خارجی برای اجرای آثار ایرانی در کشورهای مختلف داشتیم.
* شما در مجموعه تئاتر شهر هم بودید.
به همه جا سر میزدم.
* ارتباط شخصیتهای سیاسی در آن سالها با تئاتر چگونه بود؟
مقام معظم رهبری خیلی به تئاتر علاقهمند بودند و تشویق میکردند. در دورانی که رئیسجمهور بودند، سعی میکردیم هر از گاهی در مکانی که در ریاستجمهوری درست کرده بودیم تئاترهایی را اجرا کنیم تا پیشرفتهای تئاتر را نشان دهیم. همچنین در برنامههایی که در تالار وحدت تشریف میآوردند، اجراهایی را در نظر میگرفتیم تا ایشان نظرات و تذکراتشان را بفرمایند. حضرت آقا برای هنر و مسائل هنری وقت میگذاشتند و شخصاً پیگیری میکردند و این روند خیلی در پیشرفت هنر تأثیرگذار بود.
آقایان بهشتی و انوار هضم در سینما شده بودند و هوای سینما را داشتند و معتقد بودند که تکنولوژی سینما خیلی بُرد بیشتری نسبت به تئاتر دارد و ما معتقد بودیم که تئاتر هنر بسیار تأثیرگذاری بر مخاطب است * شما در جریان اختلاف میان سینما با تئاتر که در دهه ۶۰ وجود داشت، قرار داشتید؟ مثلاً برخی مدیران سینمایی اجازه ندادند که آقای منتظری سازمان تئاتر را شکل دهد و آقای بهشتی و انوار در آن زمان در شکلگیری این وضعیت تأثیرگذار بودند.
بله، آقایان بهشتی و انوار هضم در سینما شده بودند و هوای سینما را داشتند و معتقد بودند که تکنولوژی سینما خیلی بُرد بیشتری نسبت به تئاتر دارد و ما معتقد بودیم که تئاتر هنر بسیار تأثیرگذاری بر مخاطب است.
وقتی به آوینیون رفته بودیم سری هم به تئاترهای پاریس زدیم. در آنجا شاهد بودیم که سالنهای تئاتر مملو از تماشاگر بودند با وجود اینکه سینمای فرانسه بسیار پیش رو بود ولی تئاتر همیشه در کشورهای پیشرفته نیز بسیار تأثیرگذار و مورد توجه بوده و هست. تئاتر تأثیرگذاری خود را دارد و هیچ وقت هم کمرنگ نمیشود. در آن زمان دستمزدهای تئاتریها خیلی کم بود ولی در تلویزیون و سینما دستمزدها خیلی بالاتر بود، ما با آقایان بهشتی و انوار جلساتی را برگزار میکردیم که این فاصله دستمزدها را کمتر کنیم و وقتی فاصلههای دستمزدی کمتر شد کارهای درخشانی در تئاتر شکل گرفت.
ما در آن زمان تئاتر محلات را راه انداختیم و معتقدم اگر در سطح محلات تئاتر را گسترش دهیم بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
* تا چه زمانی در تئاتر حضور داشتید؟
تا سال ۷۳ در تئاتر بودم و بعد به سمت فوتبال و باشگاه استقلال رفتم.
* این روند هم خیلی عجیب است که از فعالیت در تئاتر که یک عرصه هنری است به سمت فوتبال که یک عرصه ورزشی است رفتید. وقتی خود من شما را به عنوان مدیرعامل تیم فوتبال استقلال دیدم بسیار متعجب شدم.
بگذارید به گذشته برگردم و توضیحی در این خصوص بدهم. چون در مورد فوتبال در گذشته زیاد صحبت نمیکردم برخی تصور میکردند که من فوتبالی نیستم. در کنار نمایشنامهنویسی در دوران دبیرستان، در مسابقات آموزشگاههای کشوری و هم در سطح جوانان فوتبال بازی میکردم. مثلاً با ماشین سازی که قویتر از تراکتورسازی بود فوتبال بازی میکردم. من فوتبال بازی میکردم و به اردوی تیم ملی جوانان در شهر رشت دعوت شدم که آقای حشمت خان مهاجرانی من را انتخاب نکرد و آقایان باغ آبادی و احد شیخ لاری و دوستان دیگر انتخاب شدند.
بعد از آن انقلاب شد و جنگ تحمیلی آغاز شد و سن من بعد از پایان جنگ دیگر برای فوتبال بازی کردن بالا رفته بود. این سابقه بود و بعد در مجله «جوانان» که بودم با آقای آقامحمدی آشنا شدم. آنها در هیأت مدیره باشگاه استقلال میخواستند که یک مجله و روزنامه برای باشگاه استقلال درست کنند که آقای آقامحمدی برای این کار از من دعوت کرد و مجله «استقلال جوان» را درآوردیم. در یکسال و نیمی که در آنجا بودم با هیأت مدیره بحثهای فوتبالی میکردیم و اعضای هیأت مدیره از من خواستند که مدیرعاملی باشگاه استقلال را قبول کنم. آن زمان ما برای تئاتر سمیناری در قبرس داشتیم و سفر را بهانه کردم تا بروم و دوستان فرد دیگری را به عنوان مدیرعامل انتخاب کنند ولی وقتی از سفر بازگشتم دیدم انتخاب نداشتند و من را به عنوان مدیرعامل انتخاب کردند.
بعد از حضور در باشگاه استقلال دیگر فرصت تماشای فیلم و سینما را نداشتم.
* بازتاب فوتبال خیلی بیشتر از تئاتر است. آیا برای حضورتان در فوتبال این موضوع مهم بود؟
مسلماً بازتاب فوتبال از تئاتر خیلی بیشتر است زیرا تئاتر خیلی مظلوم است ولی برای من مهم کار درست انجام دادن است نه بازتابها. معتقدم تئاتر زیربنای یک جامعه را میسازد و شکل میدهد و نظام ما باید به این موضوع اهمیت دهد.
* چرا زمانی که در باشگاه فوتبال استقلال به عنوان مدیرعامل حضور داشتید و در عین حال در جریان حمایت نکردن نهادها و مراکز مختلف از تئاتر بودید، از تئاتر حمایت نکردید؟ این در حالی است که یک باشگاه فوتبال میتواند چنین کاری را انجام دهد و بسیار هم برای باشگاه و فرهنگسازی در سطح جامعه تأثیرگذار است.
ما استادیوم مستقل یا همان خانه را نداشتیم. من وقتی به آقای سعیدلو طرح ساخت یک استادیوم را دادم درون آن یک آمفی تئاتر در نظر گرفته بودم زیرا میخواستم بازیکنان به تماشای تئاتر بنشینند. با تئاتر و هنر میتوان تفکر بازیکنان فوتبال را تغییر داد و روحیه جوانمردی، مردانگی و انسان دوستی را به آنها منتقل کند.
* یعنی در مدتی که به عنوان مدیرعامل باشگاه فوتبال استقلال تهران بودید امکان ساخت یک بلک باکس کوچک تئاتر هم برایتان فراهم نشد؟
خیلی درگیر بودم. باری را روی دوش من گذاشته بودند که خیلی سنگینتر از وزن من بود. منظورم به لحاظ توانمندی کاری نیست بلکه سنگینی مسئولیت مدنظرم است. ما ۲۰ میلیارد تومان هزینه و ۳ میلیارد بودجه داشتیم، تمام انرژی من صرف این بود که پول تهیه کنم و به بازیکنان برسانم. اگر ۶۰ میلیارد بودجه حالا را در اختیار داشتیم مطمئناً استقلال چند ستاره آسیایی گرفته بود، رشد بهتری کرده بودیم و به تئاتر هم کمک میکردیم، زیرا کمک ما به تئاتر باعث میشود که تئاتر نیز به جامعه کمک کند.
رابطه ورزشکاران و هنرمندان بسیار گرم و صمیمانه است که متأسفانه این رابطه کمرنگتر از گذشته شده است زیرا به فرهنگ کم توجهی میکنیم و دغدغه فرهنگی نداریم. رهبر معظم انقلاب دغدغه فرهنگی دارند و از ۱۰ سال پیش بر این نکته تأکید فرمودهاند ولی متأسفانه مدیران و مسئولان دیگر فقط شعار میدهند.
Δ