به گزارش سینما خراسان، مکتب دادائیسم مکتبی پوچ گرا بود که پس از جنگ جهانی اول و از دل هرج و مرج و ناامیدی حاصل جنگ پدید آمد. دادائیسم با همه چیز مخالف بود و اصول خود را بر پوچ گرایی، تصادف و بی هدفی استوار می دید.
به گزارش سینما خراسان، مارسل یانکوی نقاش، تریستان تزارای شاعر و ژان آرپ مجسمه ساز و نقاش بانیان اصلی این مکتب بودند. افکار نهیلیستی اکثر دادائیست ها از آن جا نشئت می گرفت که جنگ را نتیجه علم و هنر می دانستند در نتیجه تا جایی پیش رفتند که حتی برای نابودی هنر و ادبیات هم قسم شدند. آن ها معتقد بودند تمام ارزش های سنتی را باید دور ریخت و هرج و مرج را جایگزین آن کرد.
دادائیسم در شعر، تئاتر، نقاشی، مجسمه سازی و سینما نفوذ بسیاری کرد و هنرمندان زیادی را به سمت خود جذب کرد. تصادف را اصل اساسی هنر دادائیستی می دانند به طوری که روایت می شود که عده ای از شاعران دادائیستی که در کافه جمع می شدند، بریده روزنامه و جراید را داخل کیسه ای می ریختند و از آن به تصادف حروف الفبا را خارج می کردند و با پشت سر هم قرار دادن آن ها شعر تولید می کردند. یا مارسل دوشان مفهومی به نام هنر حاضر و آماده را ابداع کرد به این شکل که شی پیدا شده ای در موزه قرار می گیرد و به آن نام داده می شود.
یک بار او کوشید کاسه توالتی را داخل موزه قرار دهد و جنجال بزرگی به پا شد. آثار سینمایی دادائیستی ویژگی های مهمی دارند از جمله «منطق ستیزی، بی قاعدگی، بی محتوایی، بی داستانی، ریتم تند، استقاده از گونه ای موسیقی تصویری» و بسیاری ویژگی های دیگر که عمدتا بر پایه منطق ستیزی استوار شده اند. فیلمسازی دادا ابتدا با انیمیشن بر سر زبان ها افتاد. برای مثال افرادی مثل هانس ریشتر و وایکینگ اگلینگ با آثاری مثل ریتم و سمفونی مورب بحث دادائیسم را پیش کشیدند. آثار آن ها معمولا شامل نقاشی و تصاویر انتزاعی بود که پشت سر هم به نمایش در می آمدند.
نخستین فیلم دادائیستی به معنای واقعی بازگشت به عقل (۱۹۲۳) اثر من ری بود. تریستان تزارا ۲۴ ساعت به من ری فرصت داد تا این فیلم را بسازد و او نیز تعدادی سوزن و دکمه را روی فیلم خام قرار داد و نگاتیو ها را ظاهر کرد. در شب اکران این فیلم شورش عظیمی از سوی آندره برتون و سورئالیست ها به پا شد که بعدها سبب پایان کار دادائیسم و آغاز سورئالیسم گردید. فیلم بعدی مهم دادائیست ها باله مکانیکی (۱۹۲۴) اثر فرنان لژه نقاش فرانسوی بود.
از این فیلم معمولا به عنوان مهم ترین اثر دادائیستی نام می برند. باله مکانیکی از چند موتیف مهم تشکیل شده است که به صورت متوالی تکرار می شوند. موتیف هایی مثل رقص تعدادی پیچ و مهره و پیرزنی که بارها از پله ای بالا و پایین می رود. منتقدان اساس باله مکانیکی را بر پایه اصل ناآشناسازی می دانند و معتقدند در این فیلم اشیا مفهوم و ارزش اصلی خود را برای ما از دست می دهند. مثلا پیچ با ناآشناسازی تبدیل به شی دیگری می شود و در واقع با دیدن باله مکانیکی درک ما از مشاهده و فهم اشیا تغییر می کند. شکل انتزاعی از چاپلین و ادای دین به او نیز از جمله لحظات مهم این فیلم است.
فیلم بعدی این جنبش آنتراکت (۱۹۲۴) اثر رنه کلر فیلمساز معروف فرانسوی است. رنه کلر که بعدها تبدیل به فیلمساز قصه گو و بسیار محبوبی خصوصا در مکتب رئالیسم شاعرانه شد در این نخستین فیلم خود اثری دادائیستی آفرید. در آغاز فیلم ستون ها و سقف ها به شکل پراکنده ظاهر می شوند. سپس من ری و مارسل دوشان را میبینیم که در گوشه پشت بام مشغول بازی شطرنج هستند. پس از آن تصویر تشییع جنازه ای را میبینیم و شتری که روی سرش تاجی از ژامبون گذاشته اند.
خود رنه کلر درباره آنتراکت گفته است :” آنتراکت لکنت زبان تصویری است که با هم آهنگی تنظیم شده است.” سازنده موسیقی هر دو فیلم باله مکانیکی و آنتراکت اریک ساتی بود. در سال ۱۹۲۶ هنرمند دادائیست مارسل دوشان که در فیلم آنتراکت هم حضور داشت گریزی به سینما زد و فیلم سینمای آنمیک (۱۹۲۶) را ساخت. تمام لحظات این فیلم شکل انتزاعی مدور گردانی را نشان می دهد که ددر حال چرخش حروفی روی آن پدید می آیند. جنبش اروپایی دادائیسم در همین زمان ها بر اثر اختلافات داخلی شقه شقه شد و اکثر اعضای آن در جنبش دیگری شرکت کردند یعنی سورئالیسم.
سورئالیسم به طور مستقیم از دل دادائیسم پدید آمد و از این رو از بسیاری از جهات شباهت های بسیاری با آن دارد همانند دادائیسم به تحقیر سنتها و ارزشها میپردازد اما از سوی دیگر بر عکس دادائیسم اصل خود را بر پایه تصادف استوار نمیکند بلکه بر اساس ضمیر ناخودآگاه است.نگره های روانکاوی فروید و علی الخصوص بحثهای او درباره مباحثی مثل خواب و رویا تاثیر مستقیمی دارد. آندره برتون بنیانگذار اصلی این مکتب است و اولین کتاب این جنبش را با نام میدانهای مغناطیسی در سال ۱۹۲۱ منتشر کرد.
سالوادور دالی نقاش، لویی آراگون شاعر، رنه ماگریت نقاش و لوییس بونوئل فیلمساز از جمله هنرمندان مهم این مکتب بودند. سورئالیست ها بر این باور بودند که چیزی در پشت واقعیت وجود دارد و باید به آن دست یافت. آن ها می کوشیدند از دنیای واقع دور و به دنیای فراواقع نزدیک شوند. زیر سوال بردن مفاهیم اساسی اخلاق و هنر جزو فعالیتهای اصلی آنهاست. آثار معمولا پر از نماد است و سمبلیسم جزو لاینفک این مکتب است. سورئالیسم بیشتر از همه در نقاشی و سینما نمود دارد. یکی از مهم ترین نماد های سورئالیستی نقاشی تداوم حافظه دالیست.
اگر آثار دادائیستی پر از شلوغ بازی و تصاویر انتزاعی بی ارتباط به هم بود، آثار سورئال بر پایه رویا و سرکوب جنسی و نگره های فروید ساخته میشدند. ژرمن دولاک، ( امپرسیونیستی) یکی از نخستین فیلم های سورئال به نام صدف و مرد روحانی (۱۹۲۸) را بر اساس فیلمنامهای از آنتونن آرتود شاعر می سازد. من ری نیز که پیش از این آثار دادائیستی تولید می کرد با ساخت اماک باکیا (۱۹۲۷) و پس از آن ستاره دریایی (۱۹۲۹) بر اساس فیلمنامه شاعر سورئال رابرت دسنوس به این جنبش پیوست.
در پایان فیلم اماک باکیا من ری را می بینیم که روی پلکهای بستهاش دو کره چشم نقاشی شده است. سپس چشمانش را باز میکند و رو به دوربین لبخند میزند. اثار این دوره غیر روایی هستند. اما پس از پایان دوره سورئالیسم به معنای اولیه، آثار بسیار زیادی تولید شد که با وجود قصه گویی و روایت به دلیل تخیل بالا و نمادگرایی و استفاده از نگره های فروید راجع به خواب و سرکوب جنسی در دسته سورئال هستند،مثل آثار خودوروفسکی و لینچ که سالها پس از جنبش سورئالیسم کار خود را آغاز کردند و با سینمای سورئال اصیل تفاوت های زیادی دارند اما در این دسته بندی جای میگیرند.
لوییس بونوئلِ اسپانیایی را مهم ترین فیلمساز جنبش سورئال و یکی از مهم ترین سینماگران تاریخ می دانند. در مادرید به دانشگاه رفت و در آن جا با هنرمندان جوانی که بعدها به اندازه خود او مطرح شدند، مانند سالوادور دالی و لورکای شاعر، ارتباط دوستی برقرار کرد. او کار خود را با دستیاری برای ژان اپستاین آغاز کرد. نخستین فیلم بونوئل تبدیل به یکی از آثار مهم سورئال شد. سگ آندلسی (۱۹۲۹) از برخورد دو رویا و دو اندیشه پدید آمد.
شبی سالوادور دالی خواب می بیند که مورچه هایی کف دستش لانه کردند. بونوئل نیز خواب می بیند که تیغی ابری را میبُرد. بونوئل و دالی از همین دو رویای ساده سگ آندلسی را پدید می آورند. فیلم موفقیتی کامل از همه نظر بود و وجهه خوبی به بونوئل به عنوان یک سورئالیست بخشید و جزو معدود فیلمهای این نهضت بود که مورد تایید کامل آندره برتون قرار گرفت.
Δ