به گزارش سینما خراسان ، جشنواره فیلم کودک و نوجوان هر سال با ایجاد بستری برای نمایش و گفتوگو درباره فیلمهای گونه کودک و نوجوان، هم سال سینمایی را برای بچهها نو میکند و هم بستری برای رشد و کشف استعدادهای کودکان و نوجوانانی است که در فهم و برداشت از فیلم و سینما قدم گذاشتهاند و این جشنواره حامی آنها در بروز و ظهور خود و تلاش برای هویتیابی در سن حساس نوجوانی است.
در همین راستا و همزمان با برگزاری این جشنواره در شهر اصفهان، به سراغ نوجوانانی رفتیم که در قامت خبرنگار، هر روز پای اکران فیلمها در جشنواره مینشینند و همزمان با نوشتن روایت شخصی خود از فیلمها، طعم شیرین خبرنگاربودن و آگاهیبخشی را برای نخستین بار در خانه جشنواره کودک و نوجوان تجربه میکنند.
«شهر آرزوها»؛ جادوی خیال برای حل مشکلات واقعی
فیلم «شهر آرزوها» به کارگردانی محمد متین اوجانی و تهیهکنندگی بهروز مفید، داستان دو خواهر و برادر را روایت میکند که با عروسکی به نام «بامبوک» پا به دنیایی فانتزی میگذارند. این اثر با پیامهای اخلاقی عمیق برای والدین و کودکان ساخته شده است؛ از جمله اینکه اداره دنیای درونی قدرتمندترین ابزار ما برای غلبه بر پیچوخمهای دنیای بیرونی است.
شخصیت اصلی فیلم، در مواجهه با بحران، به جای فرار به موهبت تخیل خود تکیه میکند و با همراهی شخصیتهایی چون «بامبولک» راهحل عبور از مشکلات را پیدا کرده و از دل چالشها به دنیای خلاقیت قدم میگذارد.
از نظر بصری، «شهر آرزوها» گامی رو به جلو در سینمای کودک ایران محسوب میشود؛ کارگردان با خلق جهانی فانتزی و رنگارنگ که در تضاد با فضای واقعگرایانه قصه قرار دارد، توانسته توجه مخاطب کودک را به خوبی جلب کند.
طراحی صحنه، استفاده خلاقانه از رنگها و جلوههای ویژه همگی نشان از حرفهایگری تیم سازنده دارد. یکی از نکات قابل توجه در این اثر، استفاده از موسیقی آثار دهه ۵۰ است که فضایی متفاوت به فیلم بخشیده است.
با این حال، در برخی بخشها ریتم داستان کند شده و ممکن است مخاطب نوجوان را خسته کند. کیفیت صداها نیز در بعضی پلانها ضعیف بوده و همذاتپنداری با شخصیتها را دشوار کرده است. همچنین گفتوگوهای بازیگران در برخی صحنهها حالت مصنوعی داشته که تا حدی از کیفیت کلی اثر کاسته است.
روایتی که خواندید نوشته شکیبا جمالزاده؛ خبرنگار نوجوان سیوهفتمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان است.
شیطنتهای نوجوانی یا پردهبرداری از مسئلههای بزرگترها در «سفید برفی»
فیلم سینمایی «سفید برفی» به کارگردانی جواد نوریان و محصول کشور ایران، روایتگر ماجراهای چند نوجوان در تابستان است که تصمیم دارند به اسطبل پدر یکی از بچهها بروند و سوارکاری کنند. مخالفت پدر، آنها را به رفتوآمد مخفیانه سوق میدهد. پس از مدتی، یکی از اسبها گم میشود و بچهها سرنخی پیدا میکنند، اما بزرگترها ماجرا را باور نمیکنند و همین باعث میشود نوجوانان در چالشهای تازهای قرار گیرند.
فیلم تلاش کرده فضایی محلی ایجاد کند، اما مکان مشخص یا جغرافیای واقعی ندارد. گویش اصفهانی نیز به درستی اجرا نشده و عملاً در داستان تأثیری نداشته است. کارگردان کوشیده طنز را وارد فیلم کند، اما طنز سطحی و ضعیف بوده و نتوانسته جذابیت لازم را ایجاد کند. حتی نامگذاریهایی مانند «رخش» و «رستم» هیچ ارتباطی با داستان و شاهنامه نداشت و مخاطب انتظار داشت این انتخاب معنا و پیوندی با اثر داشته باشد.
نام خود فیلم نیز با محور داستان همخوانی نداشت، چرا که «الاغ سفید برفی» نه محور اصلی روایت بود و نه دلیل نامگذاری قابل توجیهی داشت.
در زمینه شخصیتپردازی، هیچ کاراکتر عمیق و چندوجهی شکل نگرفته بود و نمیتوان چند ویژگی مشخص را برای آنها بیان کرد، همین باعث مصنوعی و غیرقابل باور بودن شخصیتها شد. داستان مسیر مشخصی ندارد و هدف آن نیز دیر و بدون جذابیت آشکار میشود، در نتیجه جذب مخاطب اتفاق نمیافتد.
تدوین ریتم کندی دارد و موجب کسالت تماشاگر میشود. طراحی لباس و صحنه نیز حس و حال یک فیلم ماجراجویانه نوجوانمحور را منتقل نمیکند. موسیقی در برخی صحنهها با موضوع هماهنگ نیست و فضای احساسی لازم را ایجاد نمینماید.
شخصیتها طی روایت رشدی ندارند، پیام خلاقی شکل نمیگیرد و بچهها چیز تازهای نمیآموزند. نورپردازی قابل قبول است، اما کار دوربین در خدمت داستان قرار نگرفته و در صحنههایی که نیازمند انتقال حس نگرانی یا هیجان بوده، از حرکات و زاویههای مناسب استفاده نشده است. دیالوگها و بازی بازیگران نیز مصنوعی و غیرقابل باور هستند، به گونهای که حتی مخاطب کودک متوجه این ضعف میشود.
روایتی که خواندید نوشته طناز نعمتی؛ خبرنگار نوجوان سیوهفتمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان است.
«سفید برفی»؛ روایتی دلنشین از صداقت و دوستی در دل روستا
روایت سینمایی «سفید برفی» در یکی از روستاهای اطراف اصفهان شکل میگیرد؛ جایی که پسر نوجوانی به نام «امیر» در جستوجوی اسب گمشده پدرش با چالشهای گوناگونی روبهرو میشود.
فضای اثر سرشار از رنگ و نور طبیعی است. اسطبلها و کوچههای خاکی، در کنار لباسهای محلی بازیگران نوجوان، فضایی صمیمی و گرم را به تصویر کشیدهاند. از نقاط قوت فیلم، کار با بازیگران نوجوان و تازهکار است که با انرژی و صداقت نقشآفرینی کردهاند.
با این حال، استفاده مکرر از لوکیشنهای مشابه باعث کاهش جذابیت بصری شده و در برخی بخشها، تدوین با گذر سریع و ناگهانی از یک موقعیت به موقعیت دیگر، ریتم داستان را نامتعادل کرده است.
در مجموع، «سفید برفی» اثری آموزنده برای کودکان و نوجوانان است که میکوشد از دنیای ساده و پاک کودکی و ارزشهای انسانی سخن بگوید.
روایتی که خواندید نوشته پرهام صادقی؛ خبرنگار نوجوان سیوهفتمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان است.
Δ