محمدحسین توتونچیان که مدیریت یکی از سامانههای فروش بلیت کنسرتها را برعهده دارد به برخی ابهامات و شایعات درباره نحوه تنظیم قراردادهایش با خوانندگان مطرح پاسخ داد. سینما خراسان-گروه هنر-علیرضا سعیدی: توجه به مباحث تکنیکی موسیقی طبیعتاً از ضرورتها و اولویتهایی است که میتواند در توسعه و گسترش دامنه مخاطبان موسیقی، نقش مؤثری ایفا کند. […]
محمدحسین توتونچیان که مدیریت یکی از سامانههای فروش بلیت کنسرتها را برعهده دارد به برخی ابهامات و شایعات درباره نحوه تنظیم قراردادهایش با خوانندگان مطرح پاسخ داد.
سینما خراسان-گروه هنر-علیرضا سعیدی: توجه به مباحث تکنیکی موسیقی طبیعتاً از ضرورتها و اولویتهایی است که میتواند در توسعه و گسترش دامنه مخاطبان موسیقی، نقش مؤثری ایفا کند. به هر حال باید پذیرفت که توجه به این حوزه قطعاً موجب بهرهوری اثر هم برای تولیدکننده و هم برای مخاطب خواهد شد. در چنین شرایطی توجه به مسائل اقتصادی آن هم در شرایط فعلی بازار موسقی، فرآیندی ضروری در مسیر تولید آثار است.
در این مسیر این تهیهکننده است که میتواند با ارائه راهکارهای علمی و عملی متناسب با قوانین کشورمان راه برای مخاطب سنجی، افزایش مخاطب و معرفی هرچه بهتر اثر به تماشاگران چه در قالب اجرای زنده و چه اثر تولیدی نقش ایفا کند. موضوعی که در نظام اقتصادی تولید محصولات موسیقایی بعضاً در مسیر پرفراز و نشیبی قرار گرفته و موجب شده که بسیاری از هنرمندان در برخی موارد یک شبه ره صد ساله را پیموده و به عالیترین جایگاه مواجهه با مخاطب برسند و برخی هم آنچنان با شکست مواجه شوند که دیگر رمقی برای حضور دوباره در این فرآیند نداشته باشند.
بخش نخست گفتگو با محمدحسین توتونچیان از تهیهکنندگان مطرح عرصه موسیقی با محوریت نحوه ورودش به این حوزه و نیز پاسخ به طرح برخی ابهامات درباره نقش مافیایی او در بازار موسیقی پیشتر منتشر شد.
مواجهه تهیهکننده با هنرمند و نحوه انعقاد قرارداد، توجه به مباحث اقتصادی و سیاسی در حوزه تهیهکنندگی، چگونگی حضور در نظام اقتصادی موسیقی ایران، نحوه هماهنگی یک تهیهکننده با مدیران دولتی در برگزاری یک کنسرت یا تولید یک آلبوم، نحوه حمایت یک تهیهکننده حرفهای از خوانندگان و هنرمندان جوانی که فضایی برای ارائه کارهای خود ندارند، نحوه همکاری با خوانندگان شناخته شده و ستاره دنیای موسیقی و انتشار برخی از اظهارنظرها در محافل رسمی و غیررسمی مبنی بر انحصارطلبی برخی از سامانههای فروش اینترنتی بلیت کنسرت از جمله مطالبی بود که در بخش دوم گفتگوی سینما خراسان با محمد حسین توتونچیان تهیهکننده و مدیر مؤسسه فرهنگی هنری «ققنوس» به آن پرداخته شد.
* طبیعتاً نخستین اتفاقاتی که میتواند ضامن موفقیت اقتصادی و شنیده شدن یک پروژه موسیقایی در بازار باشد، بهرهگیری هنرمند از تجربیات افرادی است که در مقام تهیهکننده مشغول به فعالیت هستند، اما حضور در این کسوت حاشیهساز، الزامات و شرایطی لازم دارد که بهتر است خودتان درباره آن توضیحاتی ارائه دهید.
من بر این باورم یک تهیه کننده در همه جای دنیا باید علمِ شغل خود را داشته باشد و علاوه بر آن به علوم مهمی چون اقتصاد و جامعه شناسی آگاهی پیدا کند. من تهیهکنندهای را سراغ دارم که واقعاً از علم اقتصاد آگاهی کافی ندارد و به همین جهت مبالغ سنگینی را به خواننده خود پرداخت میکند که اگر با هر فرمولی حساب کنید، میبینید که این شرایط نه تنها سودی برای آن تهیه کننده ندارد، بلکه وی را دائم با ضرر و زیان مواجه میکند.
من واقعاً نمیدانم چرا باید یک خواننده پول بیشتری را دریافت کند. اگر تهیه کننده با چنین خوانندهای کار نکند، آن خواننده میداند اعدادی که باید در قرارداد رد و بدل شود قطعاً مبالغ هنگفتی نیست. نظر من نه تنها نان آن خواننده بیبرکت میشود، بلکه حرام است چرا که وقتی یک سفره باز میشود، همه از جمله خواننده، آرتیست، نوازنده، سالن، مسئول صدا و نور باید از آن نان بخورند و بهره ببرند. البته تهیهکنندهای هم وجود دارد که به خواننده خود به لحاظ مالی پول کمتری پرداخت میکند.
من تهیهکنندهای را سراغ دارم که واقعاً از علم اقتصاد آگاهی کافی ندارد و به همین جهت مبالغ سنگینی را به خواننده خود پرداخت میکند که اگر با هر فرمولی حساب کنید، میبینید که این شرایط نه تنها سودی برای آن تهیه کننده ندارد، بلکه وی را دائم با ضرر و زیان مواجه میکند. من سرم را پایین انداختهام و بر طبق اصول، عقاید کاری، مذهبی، اعتقادی و علمی خود رفتار میکنم و به دیگران هم کاری ندارم. من هرگز نشده که با خوانندهای رقابت کنم. من در نحوه عقد قراردادها استاندارد خودم را دارم و میگویم من طبق چه شرایطی میتوانم با افراد قرارداد بنویسم، خودتان ببینید چه مبلغی از قرارداد قبلی بالاتر و پایینتر است، اگر با مبلغ من کنار میآیید، با هم همکاری میکنیم و اگر هم نخواستید فکر کنید و برگردید.
من برای خودم چارچوب دارم و در حالیکه میدانم دیگران با یکدیگر به رقابت میپردازند اما من وارد رقابت دیگران نمیشوم. به عنوان نمونه همایون شجریان قبل از اینکه برای من یک خواننده باشد، دوست صمیمی من است. اصلاً در شخصیت همایون شجریان هم این فضای ذهنی وجود ندارد که اول پیش پرداخت بگیرد اما شش ماه دیگر کنسرت بدهد. وی هرگز یک ریال هم از کسی پول پیش دریافت نکرده است. من همه اینها را گفتم که به این نکته تاکید کنم که استانداردهای خود را دارم که در هر خوانندهای متفاوت است.
بنده یک اقتصاددان هستم بنابراین پیشنهاداتم را در قالب یک فرمول اقتصادی به هنرمندان طرف قراردادم ارائه میدهم. به عبارتی هر خوانندهای در فرمول من قرار بگیرد، ضرایب و اعداد تغییر پیدا میکند ولی چون تابه حال وارد بازی رقابتی هیچ خوانندهای نشدهام، این اتفاق افتاده که خوانندهای به من بگوید فلان شخص به من فلان مبلغ را میدهد، اگر شما مبلغی بالاتر از آن پرداخت میکنید، من با شما قرارداد ببندم و بنده در پاسخ به این خواننده گفتم که بهتر است با همان تهیهکننده قرارداد امضا کنید چرا که من یک ریال هم بیشتر از آن مبلغ در نظر گرفته شده، پرداخت نمیکنم.
یا به آن خواننده گفتم «آن تهیهکننده پول خوبی میدهد حتماً با وی قرارداد بنویسید». کسی که من را وارد بازی رقابتی کند که فلان شخص چه شرایطی را پرداخت میکند و پیشنهاد شما چیست، به وی میگویم پیشنهاد آن تهیهکننده عالی است، حتماً قرارداد بنویسید. مشابه این مسئله اتفاق افتاده که با گذشت دو سال، امروز با من تماس گرفتند و گفتند میخواهند با من همکاری کنند. علت را که از آنها پرسیدم گفتند «شما دو سال پیش به ما صادقانه گفتید که با تهیهکنندهای که پیشنهاد بالاتری میدهد، همکاری کنید.»
* اگر بخواهیم خیلی بلندپروازانه به همین دیدگاههای شما در حوزه تهیهکنندگی نگاه کنیم، آیا میتوان اینطور ماجرا را قضاوت کرد که محمد حسین توتونچیان با تمام فراز و نشیبهای مدیریتی که میتوانیم برای او متصور باشیم، در حوزه مدیریت پروژه، منابع مالی و اساساً سازماندهی یک مجموعه موسیقایی به دنبال ایدههای دانشگاهی در حوزه مدیریت است؟ یا نه آنچه از فعالیتهای شما دیده میشود نشأت گرفته از یک ایده شخصی مبتنی بر مناسبات و تجربیات است؟
در پاسخ به سوال شما فقط به صورت سربسته یک نکته کوتاه را توضیح میدهم. اگر جامعهشناسی بدانید و روی مخاطب شناخت داشته باشید، میتوانید پیشبینیهای بهتر و دقیقتری داشته باشید. اگر از اقتصاد سردر بیاورید، میتوانید محاسبه کنید. اگر سیاست را بدانید، میتوانید شرایط اقتصادی آتی مملکت را پیشبینی کنید. یعنی اگر حدس بزنید که شرایط مملکت در ۶ ماه آینده چه خواهد بود و به لحاظ اقتصادی چه تأثیری روی صنف و خواننده خواهد گذاشت، قطعاً در کاری که برای انجام آن پیش بینی کردهاید، موفق خواهید بود. بر این باورم نشانههایی چون سیاست، اقتصاد و جامعهشناسی منجر به ضریب خطای کمتری در کار شده و قطعاً احترام متقابل را به همراه دارد.
* اما بهنظر میرسد چنین فرایندی پایان بلندپروازیهای محمد حسین توتونچیان نیست و او در شرایط عجیب و غریب تهیهکنندگی موسیقی، در حوزه فروش اینترنتی بلیت کنسرتها هم وارد عمل میشود و تا آنجا پیش میرود که اتهاماتی چون «انحصار طلبی»، «قدرت»، «مافیا» و برخی کلید واژههای دیگر را به او نسبت میدهند. شما حتی در حوزه تئاتر هم ورود پیدا کردهاید.
ببینید من بر این باورم در این حوزه نه قدرتی در میان است و نه انحصار. به هر حال هم اکنون ۱۱ سایت در تهران وجود دارد که هرکدام کار فروش بلیت کنسرتها را انجام میدهند. بنابراین چیزی به اسم انحصار وجود ندارد. اگر انحصار بود، ۱۱ سایت فعالیت نداشتند.
ممکن است فردا این ۱۱ سایت تبدیل به ۱۲ سایت و سال دیگر به ۲۰ سایت تغییر پیدا کند. من به جای واژه «قدرت» میخواهم واژه «خدماترسانی با کمترین قیمت» را استفاده کنم. ببینید اینجا مسئله انحصار نیست زیرا سامانه ما و ۱۱ سامانه دیگر برای خدمات خود پنج درصد دریافت میکنند. اگر آنها از این خدمات دو درصد هم سود دریافت کنند، سود هر بلیت صد هزار تومانی، چند هزار تومان میشود که مشاهده میکنید دو هزار تومان اهمیت این را ندارد که مقدار زیادی از هزینه تبلیغات کم شود و بلیتها به فروش برود.
پس وقتی قیمت همه یکسان است شما با مجموعهای کار میکنید که اطلاعرسانی، کیفیت، خدمات و ساعت کاری آن بیشتر است. در این فضا ارباب رجوع به مجموعههایی مراجعه میکند که پاسخگوتر هستند و شما به عنوان یک مراجعه کننده میتوانید به صورت ۲۴ ساعته با آن سامانه ارتباط برقرار کنید، سامانهای که پس از بروز هر مشکل کنار مشتری است و فضای مجازی خود را نیز به روز میکند.
سامانه ما از ساعت ۸:۳۰ صبح تا ۲۰:۳۰ شب حتی پنجشنبهها نیز پاسخگوی مخاطبان بوده و خدمات مؤثری را برای تماشاگران ارائه میدهد. مرکز ما برای مخاطبان بیش از ۵۰۰ هزار ایمیل ارسال میکند اما برای آن پولی دریافت نمیکند. ما در فضای مجازی چند صد هزار عضو داریم که برای آنها تیزرهای مربوط به آثار را پخش میکنیم کما اینکه از گروه پول پخش تیزر و حتی هزینه ارسال پیامک را هم دریافت نمیکنیم.
شما اگر به سایتهای مرجع آماری سر بزنید خواهید دید که سامانه ما حتی یک بار هم از دسترس خارج نشده است در حالی که من تصویر سامانههایی را دارم که به محض تراکم کاربران از دسترس خارج شده است. به هر حال ما در این بخش خدمات قابل توجهی داریم که فکر میکنم دلیل محکمی برای نرفتن به سمت انحصار طلبی باشد زیرا خدمات ما به قدری مؤثر است که دنبال این کارها نباشیم.
* اگرچه معتقدم درباره ماجرای بلیت فروشی کنسرتها و نقش تهیهکنندگان در این حوزه فرصت مبسوطتری برای نقد و بررسی داشته باشیم، اما برای عبور از این ماجرا که امیدوارم روزی شرایط بهتر و علمیتری برای طرح آن فراهم شود، به بحث حمایت یک تهیهکننده از هنرمندان جوان موسیقی میپردازم، آن هم در کارزاری که مسابقههای استعدادیابی تلویزیون و نهادهای دیگر فراهم کردهاند. آیا فردی مانند حسین توتونچیان که تا این حد علاقهمند حرکت در مسیر اقتصاد موسیقی است به جنبههای حمایتی از هنرمندان نیز توجهی دارد؟ آیا در این حوزه کارهایی را انجام دادهاید که بتواند برای مخاطبان هم شکل بیرونی داشته باشد؟
شاید شما مطلع نباشید اما من در فضای مجازی این کار را انجام میدهم و تلاش میکنم با استفاده از تجربیات خودم و اطلاعات دوستان، همکاران و حتی خبرنگاران و منتقدانی که با آنها در ارتباط هستم هنرمندان مستعد را جستجو کرده و از آنها نمونه کار بخواهم. اتفاقاً مدتی پیش بود که نیما رمضان (نوازنده) با من تماس گرفت و آثاری از یک هنرمند جوان را برای من ارسال کرد که در صورت امکان بتوانیم از او حمایتهایی را انجام دهیم.
حتی چندی پیش یک پسر جوان گمنام که میدانم پشتوانهای ندارد به مرکز ما آمد و شروع به خواندن کرد. من واقعاً از شنیدن صدای او لذت بردم و به وی پیشنهاد همکاری و انعقاد قرارداد دادم. حالا شما نام رضا بهرام را در صفحات مجازی جستجو کنید. میبینید که دنبال کنندههای چند هزار نفری او امروز به بیش از ۵۰ هزار نفر رسیده و البته در مدت کوتاهی خواهید دید که او چه خواننده موفقی در جامعه موسیقی خواهد شد. این یک نمونه کارهایی بود که انجام دادم در حالی که بر روی هفت تا هشت نفر دیگر هم سرمایهگذاری میکنم.
* آقای توتونچیان قطعاً حضور شما در پروسه تولید، بازاریابی و مارکتینگ موسیقی ایران حضور پررنگی است که خیلیها از آن به عنوان «مافیا» و خیلیها هم از آن به عنوان یک «بازوی اجرایی کمککننده» یاد میکنند. در بخش پایانی گفتگو ناگفته تلخ و شیرینی از فعالیت در این حوزه دارید که تا به امروز اشارهای به آن نکرده باشید؟
طبیعتاً حرفه ما سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است اما برخی از اتفاقات وجود دارد که با شکل و شمایل پررنگتری در ذهن باقی میماند. یکی از این اتفاقات مربوط به کنسرت گروه کامکارها در سنندج است. به خاطر دارم در شبی که کنسرت برگزار میشد، یکی از مأموران برقراری نظم و امنیت سالن پیش من آمد و گفت: «شام ما چه میشود؟» من در پاسخ او گفتم: «من میتوانم هزینه تهیه شام را پرداخت کنم تا شما توسط یکی از کارکنانت آن را تهیه کنید». آن فرد هم یکی از کارمندان خود را فرستاد تا شام را تهیه کنند.
به آقای میرزمانی گفتم: «اگر مرتضی پاشایی فالش خوانده و من نمیشنوم، برگه پروانه فعالیت من را پاره کنید تا من در لبنیاتی مشغول به کار شوم. اگر ایشان فالش نخوانده و گوش من و شما اشتباه شنیده، چرا به وی مجوز ندادهاید؟». سیدی را گوش دادیم و آقای میرزمانی گفت فالش نمیخواند. در نهایت مجوز مرتضی پاشایی را گرفتم اما بعد از گذشت دقایقی آن فرد دوباره با من تماس گرفت و گفت: میتوانم توانم اجازه بگیرم که سهمیه شام را به خانه ببرم؟» من هم در پاسخ گفتم: «نوش جانتان ۱۰ سهمیه غذا ببرید. چون سهم شام شما بوده و میتوانید با آن هر کاری را انجام دهید.». این فرد در واکنش به صحبتهای من هم گفت: «من میخواهم این غذا را با خود به خانه ببرم و با همسرم بخورم، شما این شام را به من دادهاید و به همسر من ندادهاید، آیا راضی هستید؟» و باز من در جواب این مأمور گفتم هرچه قدر میخواهید میتوانید برای منزل غذا ببرید. مدتی از این کنسرت گذشت تا اینکه ما در سنندج دوباره کنسرتی را برگزار کردیم در همان زمان سراغ آن مأمور را گرفتم که متأسفانه به من اطلاع دادند این فرد که دارای فرزندی شش ماهه بود، فردای همان شبی که ما سنندج را ترک کردیم به دلیل حادثهای کشته شده. این موضوع به قدری برای من تکاندهنده بود که تا مدتها آن را در ذهن خودم مرور میکردم.
من از مرحوم مرتضی پاشایی هم یک خاطره خوب و یک خاطره سخت هم دارم. روزی او به من گفت مجوز کارم به مشکل برخورده است، آیا ممکن است شما برای حل مشکل پا درمیانی کنید؟ به او گفتم: «یک روز برویم و ببینیم برای چه به شما مجوز ندادهاند؟» در آن زمان آقای میرزمانی مدیرکل وقت دفتر موسیقی وزارت ارشاد بود و وقتی برای این کار به او مراجعه کردم مانند همیشه برخورد خوبی داشت. به وی گفتم: «من و شما هردو ویولن میزنیم و اگر یک میلیمتری انگشتان خود را کم و زیاد بگیریم، صدای خروجی فالش میشود. من حتم دارم گوش من و شما فالش را به درستی تشخیص میدهد. مرتضی پاشایی فالش نخوانده، پس چرا به جرم اینکه موسیقی وی فالش بوده، پروندهاش را رد کردهاید؟»
من به آقای میرزمانی گفتم: «اگر مرتضی پاشایی فالش خوانده و من نمیشنوم، برگه پروانه فعالیت من را پاره کنید تا من در لبنیاتی مشغول به کار شوم. اگر ایشان فالش نخوانده و گوش من و شما اشتباه شنیده، چرا به وی مجوز ندادهاید و گفتید که وی فالش میخواند؟». پس از رد و بدل شدن این گفتگوها بود که سیدی را گوش دادیم و آقای میرزمانی گفت که وی فالش نمیخواند. در نهایت مجوز مرتضی پاشایی را گرفتم که هنوز هم لوگوی بنده پشت آلبومی که مرتضی پاشایی اجرا کرده، قرار دارد.
من آن زمان حس خوبی داشتم از اینکه مجوز آلبوم مرتضی پاشایی را گرفتم، از اینکه گوشهایم این قدرت کارشناسی را به من داد که بتوانم با مدیرکل دفتر موسیقی که خودش آهنگساز، رهبر ارکستر، تنظیمکننده و نوازنده ویولن است و به عنوان موزیسین فرد کوچکی نیست، صحبت کنم و مجوز بگیرم. حس خوبی بود که کار فردی را راه انداختم که الان در خاطرهها وجود دارد. خاطره دیگری که از مرتضی پاشایی دارم، مربوط به مراسم ترحیم این هنرمند است که به نوعی صفر تا صد برگزاری مراسم از جمله نحوه برگزاری مراسم در تالار وحدت، نحوه برگزاری مراسم خاکسپاری در قطعه هنرمندان بهشت زهرا، هماهنگی مسجد، مدیریت بخش تشریفات مراسم، هماهنگی با نهادهای دولتی و امنیتی و مواردی از این دست به عهده من بود. به هر حال در این پروسه زمانی که من به شدت درگیر کارهای مختلف بودم اتفاقاتی برایم افتاد که واقعاً برایم سخت و دشوار بود و تبدیل به خاطراتی شد که هیچ گاه آنها را فراموش نمیکنم.
در پایان از صمیم قلب آرزو میکنم که وطنم به همین یکپارچگی که هست، باقی بماند و یک وجب از خاک وطنم جدا نشود. امیدوارم شرایط اقتصادی در وطن درست شود و فشار را روی هموطنان خود نبینم. چارچوب ثبات سیاسی، ثبات اقتصادی را به دنبال دارد و چارچوب ثبات اقتصادی، رونق را به دنبال دارد و سبد کالای خانوادههای ایرانی از فرهنگ و هنر پر میشود.
حتی اگر قیمتها پایینتر نیاید، توان مالی مردم بالاتر میرود که فشاری بر روی آنها برای پرداخت اینگونه هزینهها نباشد. من آرزو میکنم و قول میدهم برای آنکه هنر موسیقی برای همه اقشار جامعه و نه فقط برای قشر خاص باشد و همه بتوانند از آن استفاده کنند و بهره ببرند، کوتاهی نکنم. ما ۸۰ میلیون نفر جمعیت هستیم. این ثبات اقتصادی باعث شکوفایی هنر میشود. اگر همت مدیران دولتی باشد، میتوانیم این اتفاق را رقم بزنیم که صنعت هنر موسیقی جایگاه خودش را در کشور پیدا کند. آرزو میکنم من هم گوشهای از این هدف بزرگ باشم.
Δ