به گزارش روز یک شنبه سینما خراسان ، نجفزاده، در نشستی از سلسله برنامههای پاتوق فیلم کوتاه انجمن سینمای جوانان ایران که در پردیس مهر کوهسنگی مشهد برگزار شد به تحلیل و بررسی فیلم «ته لنجی» به کارگردانی «علی کیوان» پرداخت.
وی افزود: فیلمهای سیاهنما که اغلب شخصیتهای خودخواه دارند و پایان تلخ و تراژیک آنها مشخص است، دیدگاههای متفاوتی در جامعه دارند. برخی معتقدند ساخت این قبیل فیلمها موجب ناامیدی میشود و باید از آنها پرهیز کرد، در حالی که عدهای دیگر بر این باورند که این فیلمها بازتابی از واقعیتهای جامعه هستند و باید در سینما دیده شوند.
وی با انتقاد از ضعفهای فیلمنامه در بسیاری از این فیلمها، تصریح کرد: یکی از مسائل مهمی که در فیلم کوتاه «ته لنجی» مشاهده میکنیم، عدم باورپذیری پایان فیلم است. زمانی که ناخدا در سکانسهایی صحبت از نوه دختری و خانواده میکند، ولی در نهایت به راحتی خانواده را به دریا میاندازد، این موضوع به شدت باورپذیری فیلم را تحتتأثیر قرار میدهد.
نجفزاده همچنین در مورد عدم نمایش صحنههای خشونت و ضعف در شخصیتپردازی گفت: کارگردان در نشان دادن صحنه به دریا انداختن خانواده کوتاهی کرده و این کار نشاندهنده ضعف در فیلمنامه است. این شخصیتها باورپذیر نیستند و گویی کارگردان تلاش کرده است تا خشونت را پنهان کند و نتیجهگیری را بر عهده مخاطب بگذارد. اما این تصمیم نتیجهای جز کاهش تاثیرگذاری فیلم ندارد.
وی در پایان درباره اهمیت باورپذیری و ساخت فیلمهای معتبر افزود: در هر صورت، فیلمنامه باید انسجام داشته باشد تا مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
«ته لنجی» در تولید جذاب، اما در فیلمنامه و شخصیتپردازی با ضعف روبهرو است
آرمان رحیمینژاد، فیلمساز و کارگردان، ضمن تحسین تولید جذاب و لوکیشن خاص فیلم کوتاه «ته لنجی»، به ضعفهای فیلمنامه و شخصیتپردازی این اثر اشاره کرد و گفت: پتانسیل بالای فیلم در تولید، متاسفانه با استفاده کم از ظرفیتها هدر رفته است.
آرمان رحیمینژاد، در تحلیل خود از فیلم کوتاه «ته لنجی» با بیان اینکه این فیلم از نظر تولید بسیار جذاب بوده و از لوکیشنی خاص و بکر بهره برده است، افزود: من کار تولید این فیلم را دوست داشتم و استفاده از این لوکیشن جالب بود، اما به نظرم یکی از ضعفهای فیلم، همین تولید جذاب آن است. به این معنا که یک پتانسیل بسیار زیاد در تولید وجود داشته، اما از آن به نحو شایستهای استفاده نشده است.
وی با اشاره به اهمیت پلان اول در فیلم کوتاه، ادامه داد: در پلان اول فیلم دیدیم که دوربین با زاویه دید پایین (Low Angle) تصویربرداری میکند و تعدادی آدم به سمت پایین حرکت میکنند و یک نفر آنها را هدایت میکند تا در جای درست قرار بگیرند. ما متوجه میشویم که چند نفر قرار است قاچاق بشوند. فضایی خارج از قاب داریم که چیزی از آن متوجه نمیشویم، ولی میدانیم قرار است اتفاقاتی در این فضا رقم بخورد. در پلان اول یک قاعده توسط فیلمساز گذاشته میشود که باعث جذب مخاطب میگردد.
رحیمینژاد با انتقاد از نحوه روایت داستان در ادامه فیلم، تاکید کرد: کارگردان در ۳۰ ثانیه اول یک قاعده مشخص میکند و در ادامه خودش آن قاعده را له و از بین میبرد که کار بسیار اشتباهی است.
این فیلمساز، مشکل زمان را یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم دانست و گفت: در اجرا مشکل زمان وجود داشت. زمان در کار نامشخص بود و عوامل و کارگردان احتمالاً از روی عمد زمان برای خودشان مشخص نکرده بودند و این موضوع به مناسبات تولید برمیگردد. اگر کارگردان زمان را تعریف میکرد، مجبور میشدند که فیلمبرداری را در زمانهای مختلف روز بگیرند، ولی زمان را تعریف نکردند که بتوانند در هر زمانی از روز آن را فیلمبرداری کنند. با این حال مشخص نبودن زمان در این فیلم به چشم مخاطب میآید.»
وی همچنین در مورد فیلمنامه و شخصیتپردازی اظهار داشت: این حجم از قساوت برای ناخدا باورپذیر و منطقی نیست. اینکه ناخدا در مواجهه با مشکلی که در فیلم به وجود آمده، اولین راه حلش، آخرین راه حل باشد، غیر منطقی است و ناخدا باید به موارد دیگر نیز فکر میکرد. همچنین دلیل منطقی هم وجود ندارد که چرا دو فرزند ناخدا با پدر همنظر میشوند، ولی داماد خانواده نقطه مقابل قرار میگیرد و سعی در نجات آن خانواده دارد.
رحیمینژاد در پایان تصریح کرد: مشکل شخصیتپردازی در این فیلم کوتاه وجود دارد. نویسنده نسبت خودش را با مخاطب روشن نمیکند. نویسنده مواردی را که در ذهن خود است بیان کرده و بدون توجه به اینکه شاید این مسائل در ذهن مخاطب حل نشده باشد، به سرعت از روی آن میگذرد.
Δ