امیر مهریزدان مدیر «سفیر فیلم» از مجموعههای فعال در حوزه مستندسازی جبهه فرهنگی انقلاب، ضمن تشریح اولویتهای این مجموعه، نسبت به اهم حواشی و ابهامات درباره این مرکز به ارائه توضیحاتی پرداخت. سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: حتی اگر جزو آن دسته از علاقمندان پیگیر و حرفهای سینمای مستند هم نیستید، حتماً در لابهلای […]
امیر مهریزدان مدیر «سفیر فیلم» از مجموعههای فعال در حوزه مستندسازی جبهه فرهنگی انقلاب، ضمن تشریح اولویتهای این مجموعه، نسبت به اهم حواشی و ابهامات درباره این مرکز به ارائه توضیحاتی پرداخت.
سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: حتی اگر جزو آن دسته از علاقمندان پیگیر و حرفهای سینمای مستند هم نیستید، حتماً در لابهلای تولیدات پرسروصدا در فضای مجازی و بهواسطه حواشی بهوجود آمده برای برخی مستندهای صریح و جسورانه از ابتدای دهه ۹۰ تا به امروز، با نام «سفیرفیلم» مواجه شدهاید. نامی که گاه در گوشه تصویر یک بریده مستند جنجالی، لوگوی آن درج شده یا در تیتراژ آغاز و پایان یک مستند رد و نشانش را دیدهاید.
«سفیر فیلم» عنوان مجموعهای شکلگرفته به همت جمعی از دانشجویان علاقمند مستندسازی در دانشگاه شریف است که آرامآرام از یک گعده دوستانه علاقمند به مستندسازی که سراغ سوژههای جسورانهای چون «میراث آلبرتا» میرفت، خود را بالا کشید و تبدیل به یک مجموعه جریانساز و موثر در حوزه مستندسازی سیاسی و اجتماعی با رویکرد توجه به مسائل روز شد. «سفیرفیلم» حالا بهعنوان یکی از بازوهای اجرای مجموعه بزرگتر «اطلس مدیا» بهنوعی از حمایتهای سازمان تبلیغات اسلامی بهرهمند است و همچنان یکی از مهمترین مراکز برای حمایت از استعدادهای جوان و هدایت جریان مستندسازی در جبهه فرهنگی انقلاب محسوب میشود.
امیر مهریزدان مدیر جوانی است که با سابقه مستندسازی این روزها هدایت مجموعه «سفیر فیلم» را برعهده دارد. آنچه در ادامه میخوانید گفتگویی صریح و بیپرده است با سکاندار یکی از مراکز مستندسازی که البته در مسیر حرکت خود تا به امروز مصون از حواشی و حرف و حدیثهای مختلف هم نبوده است.
در ادامه مشروح گفتگوی سینما خراسان با امیر مهریزدان مدیر مجموعه «سفیر فیلم» را میخوانید.
* میخواهم گفتگو را با یک کنجکاوی درباره خود شما آغاز کنم. شما زمانی مستندساز بودید و در میدان مشغول کار مستندسازی و امروز در جایگاه مدیریت یک مجموعه متولی ساماندهی و حمایت از مستندسازی تکیه زدهاید. این تغییر موقعیت چقدر در نگاه شما به عرصه مستندسای تأثیر داشته است؟
یکی از مربیان فوتبال زمانی میگفت، وقتی میخواهیم بازیکنان را نفرین کنیم، میگوییم ای کاش روزی مربی شوی! حالا این نفرین دامن ما را هم گرفته است! مایی که سالها در فضای تولید بودیم و مدام به دنبال مدیران بودیم تا شاید بتوانیم کارمان را پیش ببریم، حال موضعمان تغییر کرده و خودمان در جایگاه مدیریت نشستهایم و عزیزانی هستند که متأسفانه باید چشم به حمایتهای ما داشته باشند…
* یعنی الان دارید حق میدهید به مدیرانی که شاید زمانی در مقام مستندساز از آنها مطالبهای داشتید و نسبت به عملکردشان منتقد بودید؟
بله. بخشی از حرفم همین است که وقتی در این موضع قرار میگیری، متوجه میشوی فقط همان یک نقطهای که انتظار داشتی معضلش حل شود، نیست و هزار جور ملاحظه و درگیری و محدودیت هم در این میان میتواند وجود داشته باشد. از آن سمت هم باید این اطمینان را به هنرمند بدهیم که ما برای فهم هنری و شخصیت انسانی تو ارزش قائلیم اما گاهی اوقات ناگزیریم با هم چالش داشته باشیم تا بتوانیم به یک محصول موردتأیید هر دو طرف برسیم. در فضای مستند یکی از معضلات جدی که هر مدیری را میتواند دچار آفت بکند، این است که تو بالاخره باید میان «جشنواره» و «مردم» به یکی اصالت بدهی. نمیخواهم بگویم این دو با هم در تناقض هستند، کمااینکه فیلمهای مردمپسند و جشنوارهای هم تا به امروز داشتهایم، اما بعضاً بیلان کاری برخی رفقا به سمتی گرایش پیدا میکند که بگویند ما در چند جشنواره برتر شدهایم. شخصاً این نگاه را یک آفت میکنم. بیلان کاری من مدیر نباید میزان حضورم در جشنواره باشد، که البته در جای خود بسیار هم خوب است. هنر اصلی من زمانی است که وقتی کف خیابان از مستن «ایکسونامی» صحبت میشود، بگویند «عه کار شما بود؟» نه اینکه بگویند اصلاً چنین اسمی را نشنیدهام.
* به این دوقطبی برمیگردم اما با توجه به پاسخی به سوال قبلی دادید، فکر نمیکنید خودتان دچار آفت همه مدیران فرهنگی چهاردهه گذشته شدهاید و به محض تکیه بر کرسی مدیریت، لحنتان مصلحتگرا و محافظهکار شده است؟ انگار روحیه «انقلابی» که غالباً در میدان عمل داریم، وقتی ردای مدیریت میپوشیم جای خود را به حساب و کتاب «پارامترهای مختلف» میدهد!
(میخندد) واقعیت این است که سعی کردهام چنین اتفاقی رخ ندهد. همیشه هم به دوستان اطرافم میگویم باید بترسیم از روزی که دور و برمان پر شود از افراد بلهقربانگو! شخصاً در انتخاب همکاران و همراهان بسیار به این نکته توجه دارم که عزیزی پای کار بیاید که اهل دعوا و چالش باشد. حتی شده روی یک گزینه گیر کردهایم و به مشکل خوردهایم، بچهها گفتهاند، اینکه خیلی خوب و حرف گوش کن بود! پاسخم این بود که اتفاقاً گیر من با او همین است. اینجا که «بانک» نیست که کار روتین داشته باشد، من آدمی را میخواهم که وقتی میگویم فلان موضوع را تدبیل به مستند کن، با من درگیر شود که این موضوع اصلاً جذابیت ندارد…!
اگر احساس کنم در جایی خیانتی رخ داده است، باید به سمت حل آن بروم و همزمان حواسم به این باشد که نوع مواجهه من با ماجرا نباید از جنس مواجهه معاندانه، بیبیسی و دیگر شبکهها بشود. اما نباید خودم را هم کنار بکشم و بگویم چون بودجه از فلان نهاد دولتی میگیرم، باید مراقب باشم! * پس کلاً این حوزه را حوزه ابلاغ از بالا و دستور نمیدانید؟
هم جنس کارهای ابلاغی نیست، هم نباید به سمت آن برویم. شاید زمانی صداوسیما بگوید من آنتنی دارم که باید آن را پر کنم. در این موقعیت مدیر با محدودیت آنتن مواجه است و وقتی میگوید این مستند را بسازید باید ساخته شود تا کار عقب نماند. ولی من در موسسه مستندسازی که این محدودیت را ندارم!
بخشی از آن ملاحظهکاری که به آن اشاره کردی، محصول همین محدودیتها است که شخصاً هیچ ملاحظهای در این زمینه ندارم. اگر احساس کنم در جایی خیانتی رخ داده است، باید به سمت حل آن بروم و همزمان حواسم به این باشد که نوع مواجهه من با ماجرا نباید از جنس مواجهه معاندانه، بیبیسی و دیگر شبکهها بشود. اما نباید خودم را هم کنار بکشم و بگویم چون بودجه از فلان نهاد دولتی میگیرم، باید مراقب باشم! تاجایی که جان و پولمان اجازه دهد، جلو میرویم و اگر جواب هم نگرفتیم، الزامی ندارد فضا را اشغال کنیم. من هم قبول دارد این محتاط شدن، تا حدودی دامن همه مدیران ما را میگیرد…
* اما حواستان هست که شما دچارش نشوید!
دقیقاً و فکر میکنم یکی از راهکارهایش همین است که با آدمهایی باید کار کنی که جسور باشد و مدام تو را به چالش بکشد. آدمی که میتواند مدیر خودش را به چالش بکشد، بیتردید دیگر را به طریق اولی با چالش مواجه میکند.
* بسیار هم خوب، هرچند باید یادمان باشد که این اتفاق خیلی نامحسوس برای یک مدیر رخ میدهد و مراقبت در برابر آن دشوار است.
بله.
* در یک نمای کلی، برند «سفیرفیلم» در آغاز به یک گروه دانشجویی مستقل و علاقهمند به مستندسازی تعلق داشت که با کارهای جسورانهاش شناخته میشد، امروز اما مجموعهای تعریف شده، ذیل حمایت یک نهاد حاکمیتی فعالیت میکند، بودجه به آن تعلق میگیرد و حداقل از منظر اقتصادی نمیتوان آن را مجموعهای مستقل دانست. خیلی صریح میخواهم بپرسم این تغییر موقعیت را برای مجموعهای که اساس کارش مستندسازی و مطالبهگری است، مثبت ارزیابی میکنید، یا منفی؟
این وابستگی مالی که به آن اشاره میکنید، به آن معنایی که بخواهد ما را محدود کند، رخ نداده است. یعنی مشخصاً مجموعه سازمان تبلیغات اسلامی که ما کارهایمان را با آنها پیش میبریم و هیأت مدیره ما منصوب از طرف مسئول آنجا است، اساساً چنین فضایی ندارند که بخواهند بگویند به فلان موضوع ورود نکنید چرا که ممکن است روی بودجه دریافتی ما تأثیر منفی بگذارد. واقعاً چنین محدودیت و انتظارات در زمینه محتوای آثار نبوده است.
نمیخواهم بگویم امروز تمام بودجهمان را از فروش محصولات تأمین میکنیم، کمااینکه به تعبیر یکی از دوستان، هیچ جای دنیا چنین چیزی برای حوزه مستند، وجود ندارد. درصد حمایت کم و زیاد دارد، اما حتماً وجود دارد. با این رویکرد اما بسیار مقید هستیم که آثار و تولیداتمان بودجه خودشان را بازگردانند * چون قرار است صریح باشیم میپرسم؛ اینکه یک مجموعه حاکمیتی بودجهای را به یک موسسه اختصاص دهد و ما به ازای آن انتظاری نداشته باشد، قابل پذیرش است؟ بهخصوص که درباره یک مجموعه رسانهای صحبت میکنیم و حتماً میتوان از آن مطالباتی هم داشت.
بله این مطالبات وجود دارد اما مطالبات «مصلحتمحور» نیست. اتفاقاً مطالباتی «پیگیرانه» است. دوستانی که سابق بر این در مجموعه سفیر بودهاند و امروز برخی در سازمان تبلیغات هستند، هیچگاه که از آرمانهایشان دست برنمیدارند. این تغییر موقعیت هم واقعاً روی ما تأثیر منفی نداشته است که بخواهیم به دلیل ملاحظات، سراغ سوژهای نرویم و مستندی را نسازیم. چنین آلارمی تا به امروز نداشتهایم. در بحث مالی هم از آنجایی که شخصاً در فضای جشنواره «عمار» در کنار جناب آقای وحید جلیلی فعالیت داشتهام و اعضای هیأت مدیره هم چنین نگاهی دارند، تلاشمان این است که به سمت خودکفایی بودجه برویم.
نمیخواهم بگویم امروز تمام بودجهمان را از فروش محصولات تأمین میکنیم، کمااینکه به تعبیر یکی از دوستان، هیچ جای دنیا چنین چیزی برای حوزه مستند، وجود ندارد. درصد حمایت کم و زیاد دارد، اما حتماً وجود دارد. با این رویکرد اما بسیار مقید هستیم که آثار و تولیداتمان بودجه خودشان را بازگردانند. برهمین اساس هم امروز این ادعا را داریم که هیچ کاری را بهٌصورت رایگان عرضه نکردهایم و حتماً همه تولیداتمان فرآیند فروش رو طی میکنند. حتی برای پخش از صداوسیما هم قرارداد منعقد میشود…
* الان که با هم صحبت میکنیم، تراز مالی سالانه مجموعه «سفیر» مثبت است و سوددهی دارید؟
نه. حتماً سودده نیست. این ادعای بزرگی است که بگوییم ما میتوانیم سودده باشیم. همین سرانگشتی هم حساب کنید، بودجههای جاری مثل آب و برق و مواردی از این دست، اگر روی هزینه تولید یک پروژه برود، قیمت تمامشدهاش بسیار بیشتر از عددی میشود که برای یک محصول در نظر گرفته میشود. البته که فروشهای خوب هم داشتهایم. مشخصاً از فروش و عرضه مستند «ایکسونامی» ما بیش از ۱۰۰ میلیون تومان درآمد داشتیم…
* و چقدر هزینه تولید آن شده بود؟
تولیدش هم همین اندازه هزینه داشت.
* یعنی پول خودش را بازگرداند.
تا حدودی چون اگر هزینههای پنهان را هم در نظر بگیریم، حتماً هزینه و فایده آن به لحاظ اقتصادی مثبت نیست.
* حتی درباره «ایکسونامی» که مشخصاً، پرفروشترین و اقتصادیترین محصول «سفیر فیلم» در یکی دو سال اخیر بوده است…
بله. البته ما مستندهای دیگری مانند «شبنامه» را هم داشتهایم که توانست بودجه خود را بازگرداند. منتها هزینههای پنهان را هم باید در نظر گرفت، مانند حقوق پرسنلی. مثلاً اگر همزمان شش پروژه در حال تولید در مجموعه سفیر باشد، حقوق دریافتی من را تقسیم بر شش باید کرد و بهعنوان هزینه پنهان این پروژهها مدنظر داشت. این ارقام معمولاً در هزینه تمامشد یک فیلم لحاظ نمیشود و به همین دلیل نمیتوانیم ادعا کنیم که ترازمان مثبت شده است، اما میتوانیم ادعا کنیم که بخش قابل توجهی از هزینههای خود را توانستهایم بازگردانیم. هم از فروش تک نسخه، هم از قرارداد با ویاودیها و فروش حق رایت. یکی از آرمانهای ما هم ورود به بازار بینالمللی است. خیلی از کارهای ما این قابلیت را دارند.
ما هم همان فشارها و گیروگرفتها را داریم. تا امروز نشده است که فشار و دستاندازی داشته باشیم و با یک تلفن آن را حل کنیم. همین کار آخرمان «داغ قرهباغ» با یک مشکل مواجه شد و نتوانستیم کاری هم برایش بکنیم. مستندی که زحمات بسیاری برای آن کشیده شده و چندبار هم با اصلاحیه مواجه شد، اما دقیقه نود و با وجود تبلیغات قبلی، پخش تلویزیونی آن منتفی شد همین مستند «ایکسونامی» الان نسخه بینالمللیاش آماده عرضه شده است. دنبال انتشار جهانی آن هستیم و اگر بتوانیم به بازار هدف خود برسیم، درآمدها در عرصه بینالملل حتماً معادلات متفاوتی خواهد داشت. این بازار هدف هم میتوان جهان عرب و کشورهای منطقه را شامل شود و هم وسعت جهانیتری داشته باشد. اگر بتوانیم این فرآیند را طی کنیم حتماً سازوکار اقتصادی بهتری خواهیم داشت. مثلاً درباره عرضه مستند در «یوتیوب» به دلیل تحریمها نمیتوانیم درآمد کسب کنیم، اما به این سمت حرکت میکنیم تا ظرفیتهای جهانی را هم فعالتر کنیم.
* فارغ از این مباحث اقتصادی، درباره مجموعههایی مانند «سفیر فیلم» و یا «خانه مستند» این ابهام در ذهن برخی فعالان حوزه مستند وجود دارد که به دلیل حمایت و پشتگرمی این مجموعهها، همکاران شما دستهای بازتری برای پرداختن به سوژههای ملتهب و حساس دارند. چه پاسخی به این همصنفان خود دارید؟
واقعاً اینگونه نیست. ما هم همان فشارها و گیروگرفتها را داریم. تا امروز نشده است که فشار و دستاندازی داشته باشیم و با یک تلفن آن را حل کنیم. همین کار آخرمان «داغ قرهباغ» با یک مشکل مواجه شد و نتوانستیم کاری هم برایش بکنیم. مستندی که زحمات بسیاری برای آن کشیده شده و چندبار هم با اصلاحیه مواجه شد، اما دقیقه نود و با وجود تبلیغات قبلی، پخش تلویزیونی آن منتفی شد….
* یعنی «سفیر» هم مستندی ساخته که جلو پخش تلویزیونی آن گرفته شده و این چیزی شبیه همان تجربه توقیف برای مستندسازان دیگر است…
دقیقاً. ما هم باید همان فرآیند را طی کنیم. تن به اصلاحات بدهیم تا شاید کار قابل پخش شود. اینگونه نیست که فردی باشد که با یک تماس ما مشکل را حل کند. این مستند هم تقریباً تایم طلایی پخش را از دست داد، چراکه مسئله قرهباغ فعلاً تمام شده است. همه طرفها هم به لحاظ رسانهای برداشتهای خود را کردند….
* و بازهم فقط ما بودیم که در سکوت رسانهای تنها نظاره کردیم!
بله. خلاصه کلام اینکه واقعاً اینگونه نیست که دستهای قدرتمندی پشت سفیر باشد و به ن پشتگرم باشیم. بارها با ما هم تماس میگیرند که فلان بخشها از فلان مستند باعث آزار فلان گروه شده است و حذفش کنید. این قبیل فشارها را ما هم داریم…
* اجازه دهید درباره تغییر موقعیت «سفیر فیلم» و عدم استقلال مالی آن، از منظری دیگر هم سوالم را مطرح کنم؛ اساساً آیا الزامی وجود داشت که «سفیر فیلم» تن به این تغییر بدهد؟ خلائی در فرآیند فعالیتهای خود احساس میکرد؟ امکان ادامه حیات در همان قالب مستقل دانشجویی در فضای امروز سینمای مستند وجود نداشت؟
این تغییر، تصمیم «سفیر فیلم» نبوده است. این مجموعه، فعالیتهای خود را دنبال میکرده است و از آنجا که موفق عمل کرده، چنین رغبتی شکل گرفته که زیرمجموعه یک نهاد حاکمیتی شود. بهخصوص که مشخصاً در سازمان تبلیغات هم عزیزانی مستقر هستند که بعضاً ریشه در سفیر فیلم داشتهاند، به دنبال جهتدهی به این مجموعه نیستند. از این جهت خیلی اتفاق عجیب و غریبی در ماهیت این مجموعه رخ نداده و ما تنها نوع تأمین بودجهمان تغییر کرده است. در این موقعیت همچنان خودمان را مستقل میدانیم.
* نسبت به قبل، جسورتر شدهاید یا محافظهکارتر؟
میتوانم بگویم حتماً محافظهکار نشدهایم. اگر هم احساس محافظهکاری میشود، بعضاً بابت خود فیلمسازانی است که در برههای روحیههای جسورانه داشتند و شاید امروز آن تعداد فیلمساز با روحیه جسورانه در سفیر نداشته باشیم. اما مسئله، یک مسئله سیاستگذارانه نیست، بلکه مربوط به نیروی انسانی است. کمااینکه ما همچنان از ورود نیروها جسور برای ساخت مستندهای جسورانه استقبال میکنیم.
در همین جریان عدالتخواهی به برخی دوستان گفتم، باید تکلیف جبهه فرهنگی انقلاب را مشخص کنیم. ما با یک چند صدایی مواجهیم که هر کدام هم مسیر خود را برحق میدانید. این اتفاق بدی است. این تشتت تبدیل به یک سردرگمی شده است. جالبتر اینکه برخی نظرات در این حوزه ریشههای شخصی دارد و براساس یک فکت تاریخی میخواهد نتیجهای را اثبات کند. واقعاً نمیتوان با یک فکت صرف تاریخی، آینده یک کشور را پیشبینی کرد * یعنی بهدلیل این تغییر ساختار اجرایی، اقبال از سوی مستندسازان جسور برای همکاری با شما کمتر شده است؟
به هر حال زمانی تنها مجموعه «سفیر» وجود داشت و اگر فیلمسازی میخواست کار جسورانهای بسازد، تنها همین گزینه را پیش رو داشت، امروز اما شرایط تغییر کرده و مجموعههای فعال بیشتری در میدان هستند. ما براساس همین احساس به سمتی رفتهایم که در بخش آموزش، استعدادها را به سمتی هدایت کنیم که خروجی آن مستندسازان دغدغهمند و در عین حال جسوری باشد. حتی در مقطعی یک دوره آیتمسازی با عنوان «مطالبهگری» برگزار کردیم که آیتم «تراژدی حوزه» که خیلی هم سروصدا کرد، محصول همین دوره بود.
این جسارت در هنرجویان وجود داشته، سفیر هم از آن حمایت کرده است. این اتفاقاً از همان سوژههایی است که شاید برخی بگویند وقتی شما بودجه از سازمان تبلیغات میگیرد، چرا درباره ضعفهای حوزه علمیه طرح بحث میکنید! اگر قرار بود ملاحظات روی ما تأثیر بگذارد، طبیعا رئیس سازمان تبلیغات میتوانست حساسیت نشان دهد و با یک تماس جلوی تولید این کار را بگیرد. تا به امروز چنین چیزی نداشتهایم. بهشدت هم مراقبت داریم که چنین فضایی برای «سفیر» رخ ندهد.
*امروز مهمترین سرفصلهای موضوعی که در اولویت «سفیرفیلم» قرار دارد چیست؟
یک خطی آن میشود «حراست آرمانهای انقلاب»؛ این حراست گاهی ایجابی است و با نمایش الگوهای خوب میسر میشود و گاه سلبی و انتقادی…
* البته الان درباره اولویت داشتن همین آرمانها هم دعوا است؛ عدالت را باید دنبال کنیم یا آرمانهای دیگر را!؟
(میخندد) بله این بحث، جزو مباحث جاری در جبهه فرهنگی انقلاب است. من در همین جریان عدالتخواهی به برخی دوستان گفتم، باید تکلیف جبهه فرهنگی انقلاب را مشخص کنیم. ما با یک چند صدایی مواجهیم که هر کدام هم مسیر خود را برحق میدانید. این اتفاق بدی است. این تشتت تبدیل به یک سردرگمی شده است. جالبتر اینکه برخی نظرات در این حوزه ریشههای شخصی دارد و براساس یک فکت تاریخی میخواهد نتیجهای را اثبات کند. واقعاً نمیتوان با یک فکت صرف تاریخی، آینده یک کشور را پیشبینی کرد. آیا میتوان این را تبدیل به معیار کرد؟ این تشتت در جبهه فرهنگی انقلاب وجود دارد. ما در کنار بحث آرمانهای انقلاب، تلاش میکنیم روی پایبندی به حقیقت حساس باشیم. شاید این حقیقت گاهی به مذاق برخی خوش نیاید، اما اگر احراز کنیم که حرفی حق است، پای طرح آن میایستیم.
* در آستانه جشنواره چهاردهم «سینماحقیقت» و بعد از آن جشنواره «عمار»، بهصورت مصداقی مجموعه «سفیرفیلم» چه کارهایی را برای عرضه و رونمایی دارد؟
از میان آثاری که داریم، یکی از مستند درباره سند تحول «آموزش و پرورش» است. خواستهای که رهبر انقلاب در اوایل دوران ریاستجمهوری خود آن را مطرح کرده و بالغ بر سی و شش سال ازآن گذشته و به هیچ نتیجهای نرسیده است! مستند ما از منظر تاریخنگاری سراغ این سوژه رفته است. حتی یک کالبدشکافی کردیم که در مقطع سند ۲۰۳۰، با دستور معاون رئیس جمهور چند وزارتخانه به صف شدند تا سند اجرایی شود، اما سر سند تحول، هیچکدام پای کار نیامدند و حتی هیچ تکلیفی هم به آنها نشد. حتماً این مستند از کارهای چالشی ما خواهد بود و اگر منتشر شود، صدای برخی افراد در میآید. در راستای همین مباحث تاریخی، مروری هم بر سابقه مذاکره با خارج داشتهایم که یکی از قدیمیترین مصادیق آن قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله است. جالب اینکه ادبیات در آن مقطع بسیار شبیه به برجام است. این موارد تاریخی بسیار قابل تطبیق با شرایط امروز است که روی آن کار کردهایم.
* بازهم میخواهم یک سوال صریح بپرسم؛ الان دو برگ برنده شما برای ماههای پیش رو یکی مستندی در نقد «آموزش و پروش» است و دیگری در نقد «وزارت خارجه». آیا نمیتوان گفت زاویهای که سفیرفیلم به لحاظ سیاسی با دولت مستقر دارد، در اولویت پیدا کردن چنین سوژههای تأثیر داشته است؟ اگر کسی بپرسد غیر از زیرمجموعههای دولت آیا هیچ سوژه جنجالی دیگری نبود که بتوانید به آن بپردازد چه جوابی دارد؟
هدف ما واقعاً «جنجال» نیست. از آنجایی موضع ما قرار است موضع «حقیقت» باشد، دنبال جنجالسازی نیستیم. هدف ما اثرگذاری است. ما اثر دیگری هم در سبد محصولات خود داریم که درباره پرونده «بیجه» است. پروندهای که کوتاهیهایی از سوی نیروی انتظامی و قوهقضاییه هم وجود داشته است و میخواهیم در قالب اکران خصوصی آن را برای مسئولان مربوطه هم به نمایش بگذاریم. این قبیل سوژهها هم در دستور کار ما قرار دارد.
* مثلاً فسادی که شخص رئیس قوه قضاییه درباره آن صحبت کرده و مجموعهای مانند «اوج» در قالب سریال «آقازاده» به بخشی از آن پرداخته هم ممکن است در آینده جزو اولویتهای شما قرار بگیرد؟
بله. اساساً فرقی نمیکند. حتی حرکتهایی هم کردیم و به دلیل کامل نشدن پژوهشها کارها به خروجی نرسید. اتفاقاً یکی از آنها مربوط به یکی از فسادهای بزرگ بود و نیاز به گفتگوها و اسناد اختصاصی داشت که نتیجهگیریاش غلط نباشد. این اتفاق رخ نداد و هنوز در این زمینهها به نتیجه نرسیدهایم.
* دایره فعالیتهای سفیر در آینده تغییری خواهد داشت یا همچنان در حوزه مستندسازی متمرکز خواهید بود؟
حتماً همین فضا را حفظ میکنیم. البته رویکردمان این است که نگاه بینالمللیتری داشته باشیم و این بخش کارها را هم تقویت کنیم. اولویت با فضای مستندسازی است و شاید در آینده در حوزه تولیدات فضای مجازی هم ورود داشته باشیم، اما حتماً سراغ سینمای داستانی نخواهیم رفت.
* در زمینه عرضه محصولات خود طرح و ایدهای در دست اجرا ندارید؟
فعلاً برنامهمان این است که انرژی خود را روی تبلیغ آثار بگذاریم و عرضه را به پلتفرمهای موجود واگذار کنیم. فعلاً برنامهای برای راهاندازی پلتفرم اختصاصی نداریم اما شخصاً فکر میکنم ناگزیر در آینده باید به این سمت هم حرکت کنیم.
Δ