“شهرت جهانی عباس کیارستمی بعد از عُمر خیام”/به بهانه زاد روز زنده یاد عباس کیارستمی: امروز اول تیر ماه ۱۴۰۰، اگر کیارستمی می بود ۸۱ سالگی اش را جشن می گرفتیم، این هنرمند سرشناس ، ۵ سال است که از دنیا رفته است و این روزها نمایشگاهی از آثارش در مرکز «ژرژ پمپیدو» پاریس […]
امروز اول تیر ماه ۱۴۰۰، اگر کیارستمی می بود ۸۱ سالگی اش را جشن می گرفتیم، این هنرمند سرشناس ، ۵ سال است که از دنیا رفته است و این روزها نمایشگاهی از آثارش در مرکز «ژرژ پمپیدو» پاریس برپا شده است.اول تیر ماه سالروز تولد عباس کیارستمی خالق «زیر درختان زیتون»، «طعم گیلاس»، «خانه دوست کجاست؟» است؛فیلمسازی که پس از درگذشتاش به دلیل حواشی پرونده پزشکی، کمتر به کارنامهی فیلمسازیاش پرداخته شد.
این فیلمساز سرشناس که متولد ۱۳۱۹ تهران است، میگفت: « شاید انتظار کنونی من از سینما این باشد که هنگامی شب به خواب میروم، بدانم یک تصویر جدید ایجاد کردهام همچون ماهیگیری که همیشه با پرتاب تور خود، امیدوار به گرفتن ماهی است. بدون هیچ توقعی همچنان کار میکنم، ماهیت فیلم تولید تصویر است و امکان ندارد در ماه یک فیلم کوتاه، یک ویدئوی کوچک درست نکنم و یا یک عکس نگیرم.»کیارستمی علاوه بر کارگردانی در سایر رشتههای هنری همچون عکاسی، نقاشی، فیلمنامهنویسی، تدوین، طراحی گرافیک، شعر، موسیقی و… فعالیت میکند و یکی از عکسهای کلکسیونش در حراج کریستی سال ۲۰۰۸ میلادی حدود ۱۳۰ هزار دلار فروخته شد.
فیلم «طعم گیلاس» که برنده نخل طلایی جشنواره کن سال ۱۹۹۷ میلادی شد و همچنین «خانه دوست کجاست» که موفق به دریافت پلنگ برنزجشنواره لوکارنو شده است، « باد ما را خواهد برد» برنده جایزه هیات ویژه داوران جشنواره ونیز در سال ۱۹۹۹ و … از جمله فیلمهای موفق این کارگردان در جشنوارههای بین المللی است.کیارستمی داور جشنوارههای بسیاری از جمله کن، جشنواره فیلم ونیز، لوکارنو، سنسباستین، فیلم سائو پائولو، کاپالبیو، کوستندورف صربستان و….. بوده است.
سیفالله صمدیان دوست و همکار سالهای دور و نزدیک عباس کیارستمی پس از درگذشت این فیلمساز، فیلمی با نام “۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با کیارستمی” به سفارش جشنوارهی ونیز ساخت که در جشنواره های مختلفی به نمایش درآمد.
فیلمی که نامش به تعداد روزها و سالهای عمر عباس کیارستمی است؛ البته یک روز اضافه شده است که صمدیان در توضیح اضافه شدن آن یک روز گفته است: «آقای کیارستمی از آن مظلومان فرهنگی کشور بودند که نمیدانم چرا این همه آدم قصد داشتند، یک جوری به ایشان ضربه بزنند؟! ضربه زدن از آن جهت که هزار تا انگ نامربوط و نامردانه زدند و فکر میکردند امثال کیارستمی غربزده هستند و وطنشان را قبول ندارند که البته برخی از آنها پس از مرگ کیارستمی خیلی شخصی به من گفتند که از عملکردشان پشیمان هستند.»
صمدیان با تاکید بر این که “هیچوقت انگ سیاهنمایی در مورد فیلمهای عباس کیارستمی صدق نکرد” میگوید:«همه میدانند فیلمهای ایشان حتی آنهایی که در روستا ساخته شده بودند، طوری تصویر نشده بود که فقر امکانات مشاهده شود و اتفاقا ایشان فضا را پُر میکرد از داشتههای انسانی و حتی آن جایی که احساس می کرد، فکر جای دیگری برود، تلاش میکرد، فضایی به وجود آورد که این اتفاق نیفتد؛ مثلا در فیلم “خانه دوست کجاست؟” آن جاده معروف را آگاهانه در کنارش گل کاشت تا ذهن تماشاچی ناخواسته به سمت دیگری نرود و زیبایی را ببیند.»
وی با اشاره به سوال مطرح شده دربارهی روزی که به تعداد روزهای عمر کیارستمی در اسم فیلمش اضافه کرده است، یادآور شده است:« با آقای میرکریمی و بهمن کیارستمی وقتی داشتیم پیکر آقای کیارستمی را از پاریس به تهران میآوردیم، احساس کردم آن یک روز لازم است، به پاس این همه نه گفتن برای مهاجرت و ماندن در ایران. آن یک روز اضافه، روزی است که در آسمان است و پیکر ایشان به ایران برمیگردد تا اینجا به خاک سپرده شود.»سیفالله صمدیان در زادروز تولد عباس کیارستمی در پردیس چارسو هم گفته بود: «زیباترین هدیهای که از طرف آقای کیارستمی میتواند به مردم ایران اهدا شود، معرفی گروهی از فیلمسازانی است که زمانی از شاگردان او بودند.»
این هنرمند عکاس میگفت: «تولد کیارستمی، تولد مهمی در فرهنگ و هنر ایران بوده است. زمانی آیدین آغداشلو در جایی میگفت که در حوزه فرهنگ؛ بعد از عمر خیام، نفر دومی که شهرت جهانی دارد، کیارستمی است. قصد تمجید از او را ندارم اما فقط میخواهم پیام اصلی زندگی او را که در دوستی نزدیکم با او دریافتم بیان کنم. کیارستمی به واژه کار، عشق و آبرو داده است و امیدوارم جوانان کشور در هر رشتهای که هستند عطش کار کردن را در وجود خود احساس کنند و به یک تولید خلاق در شان انسان معاصر برسند.»
عباس کیارستمی که از اسفند سال ۹۴ تا اوایل اردیبهشت ۹۵ به دلیل انجام چند عمل جراحی در ناحیه روده در بیمارستان بستری شده بود و در ماههای آخر عمرش هم چندین بار به بیمارستان مراجعه کرده بود، سرانجام ۸ تیر ماه برای تکمیل مراحل درمان به پاریس رفت و همان جا درگذشت و پیکرش به ایران منتقل شد.کیارستمی در کارنامهی فیلمسازیاش ساخت فیلمهای کوتاه «نان و کوچه»، «زنگ تفریح»، «تجربه»، «دو راه حل برای یک مساله» و .. و فیلمهای بلند «گزارش» ۱۳۵۶، «اولیها» ۱۳۶۲، «خانهی دوست کجاست؟» ۱۳۶۵، «مشق شب» ۱۳۶۶، «کلوزآپ، نمای نزدیک» ۱۳۶۸، «زندگی و دیگر هیچ» ۱۳۷۰، «زیر درختان زیتون» ۱۳۷۳، «طعم گیلاس» ۱۳۷۶، «باد ما را خواهد برد» ۱۳۷۷، «ABC آفریقا» ۱۳۷۹ را دارد.
عباس کیارستمی را اغلب به نگاه ساده، آرام و بدون تکلفش میشناسند؛ نگاهی که گاهی از پشت دوربین فیلمبرداری عینی میشد، گاهی به واسطه لنز دوربین عکاسی و گاهی هم روی تار و پود بوم نقاشی ماندگار میشد. هرچند خیلی هم فرقی نمیکند، تمام اینها فقط بستری برای نمایش آرامش، تنهایی و سادگی بودند.
شاید نمایش تصاویر و مناظر آرامی که انگار هیچ انسانی هیچگاه به آنها پا نگذاشته است، از هنرمندی که میگفت با صدای رشد علفها از خواب میپریده است، چندان هم دور از انتظار نباشد. هنرمندی که در ستایش حس تنهایی گفته بود «احساس تنهایی خیلی باشکوه است. تنهایی به تو امکان حضور در هر جایی را که میخواهی میدهد؛ با تخیل در تنهایی با هر آدمی میتوانی گفتوگو کنی؛ هر وقت دلت بخواهد. هر جوابی از جانب او میتوانی به خودت بدهی. میتوانی تنها به قاضی بروی و خوشحال برگردی. ولی چطور میتوانی با آدم دیگری چنین کاری بکنی؟ من در تنهایی آدم بهتری هستم. همانطور که درخت در تنهایی درختتر است، به نظرم آدم در تنهایی آدمتر است».
عباس کیارستمی یکم تیر ماه ۱۳۱۹ به دنیا آمد و ۱۴ تیر ۱۳۹۵ درگذشت. تحصیلات آکادمیکش را در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و با خواندن رشته نقاشی تکمیل کرد و روز به روز سربالایی زندگی حرفهای را با سرعت بیشتری طی کرد. اما فارغ از تجربههای فیلمسازی او که با بازخوردهای ملی و بینالمللی بسیاری همراه بود و اغلب نگاه منحصر بهفردش نسبت به جهان اطراف مورد ستایش قرار میگرفت، بُعد دیگر زندگی کیارستمی که به اندازه فیلمهایش ماندگار شد، نقاشیها و مهمتر از همه عکسهایش است.
کیارستمی در طول دوران زندگیاش بارها از مجموعه عکسهایش نمایشگاه برگزار کرد؛ نمایشگاههایی که هر بار بیشترین تعداد مخاطبان و علاقهمندان به هنر و عکاسی را در گالریها دور هم جمع میکرد؛ البته نمایشگاه عکسهای او فقط به ایران محدود نمیشد و نمیشود؛ او عکسهایش را در کشورهای دیگر نیز بهنمایش گذاشت. موزهی لوور پاریس در سال ۸۸ نمایشگاهی را با عنوان «عکس پاریس ۲۰۰۹» شامل عکسهای این هنرمند برگزار کرد. همچنین سال ۸۶ نمایشگاهی از عکسهای او در موزهی هنر «شهر امپراتوری» در پکن برگزار شد. در همان سال، مجموعه عکسهای «جادهها» و «سفید برفی» این هنرمند برای نمایشی ۴۲ روزه، به ترکیه فرستاده شد.کیارستمی با ثبت رکوردی بالای ۱۰۰ هزار دلار در حراجی کریستیز، توانست در سال ۲۰۰۸ رکورد گرانترین عکس خاورمیانه را بزند و همین اتفاق، او را به گرانقیمتترین عکاس خاورمیانه در آن دوره تبدیل کرد.
او درباره عکسهایش گفته بود که «برخی از عکسهایم را زمانی گرفتم که بهدنبال لوکیشن برای فیلمبرداری آثارم بودم. حتی هنگام فیلمبرداری نیز یک یا دو روز را به عکس گرفتن اختصاص میدادم. با این حال، وقتی فیلم میسازم، فقط یک کارگردانم و زمانی که عکس میگیرم، یک عکاس.»
کیارستمی با تاکید بر این که «عکس، عکس است. سینما، سینماست. هر کدام مخاطب خاص خود را دارند»، درباره این که آیا تمرکزش بر روی عکاسی امکان دارد سبب فاصله او از سینما شود؟ با صراحت پاسخ داده بود که: خوب بشوم! مگر چه اتفاقی میافتد! من تعهدی به انجام کار مشخصی ندارم. هر وقت شرایط کاری فراهم شود آن را انجام میدهم. وقتی مشغول کاری هستم بیشتر از هر زمان دیگری به آن علاقه دارم تا آن را تمام کنم و بعد ببینم شرایط برای انجام کاری دیگر چه زمان فراهم میشود.
اما همزمان با فیلمسازی و عکاسی، کیارستمی نیم نگاهی به نقاشی نیز داشت. گویا اواخر دهه ۶۰ بود که کیارستمی تصمیم میگیرد از دانستههای هنری خود در دوران دانشگاه بهره و قلمو به دست بگیرد و نقاشی کند. همانزمانهایی که برای عکاسی به دل طبیعت میزد، از روی آن تصاویر، نقاشی نیز میکرده است. اگرچه برخی از آن تصاویر را در همان دوره فروخت و برخی را هم نگه داشت.
این نقاشیها اما پس از گذشت حدود ۳۰ سال از آن روزها و بعد سه سال از سفر ابدیاش، برای اولین بار در گالری «گلستان» به نمایش گذاشته شدند؛ نقاشیهایی که به گفته لیلی گلستان زمانی برای گذران زندگی این هنرمند به فروش گذاشته شده بودند، اما حالا از روی دیوارهای خانههای مختلف جمعآوری شدند تا برای مدت دو هفته بُعد دیگری از عباس کیارستمیِ فیلمساز و عکاس را نشان بدهند.
لیلی گلستان که از دوستان قدیمی کیارستمی بوده و پیش از این نیز چهار نمایشگاه عکس از این هنرمند را در گالری خود برگزار کرده بود، بارها به عباس کیارستمی پیشنهاد برگزاری نمایشگاه نقاشی میدهد، اما او همیشه جواب میداده است: «خیلی دوست دارم این کار را بکنم، اما این کار مستلزم این است که دست کم شش ماه بنشینم و نقاشی کنم. یعنی هیچ کاری جز نقاشی نکنم و این غیرممکن است.»
در نهایت اما شاید بهتر است برای جست و جوی معنا در تمام آثار کیارستمی، از پشت عینک خودش به آثارش نگاه کنیم؛ هنرمندی که خیلی ساده در تحلیل آثار و نگاهش گفته بود: «تنها کاری که من میتوانم بکنم این است که یک آیینه جلوی تماشاگرها بگذارم تا کمی تامل کنند؛ قصد ارائه چیزی بیش از این را ندارم.»/ایسنا
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ