مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ضمن تأکید بر لزوم تکثرگرایی در حوزه فرهنگ از عدهای که در حوزه مستندسازی با نیت دفاع از نظام، در حال خیانت هستند، انتقاد کرد. سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: چند هفتهای بیشتر از اوجگیری شایعه جداییاش از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نمیگذرد و طبق […]
مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ضمن تأکید بر لزوم تکثرگرایی در حوزه فرهنگ از عدهای که در حوزه مستندسازی با نیت دفاع از نظام، در حال خیانت هستند، انتقاد کرد.
سینما خراسان- گروه هنر- محمد صابری: چند هفتهای بیشتر از اوجگیری شایعه جداییاش از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نمیگذرد و طبق آخرین توافقها میان سازمان سینمایی و صداوسیما، تا یک سال دیگر قرار است کماکان سکاندار بازوی اجرایی دولت در دو حوزه حساس مستند و انیمیشن باشد.
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هرچند در دورههای گذشته با تغییراتی در سرفصل مأموریتها مواجه بوده اما همواره گرانیگاه اصلی تحولات مرتبط با سینمای مستند و در سالهای اخیر انیمیشن بوده است و از این منظر یکی از زیرمجموعههای کلیدی سازمان سینمایی محسوب میشود. جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در سالهای اخیر به یکی از مهمترین ویترینهای ارزیابی عملکرد مرکز در حوزه سینمای مستند تبدیل شده است که دبیری این رویداد را هم همواره مدیرعامل مرکز برعهده داشته است.
سیدمحمد مهدی طباطبایینژاد که از شهریور ۹۲ و با حکم حجتالله ایوبی مدیرعاملی مرکز گسترش و همزمان دبیری جشنواره «سینماحقیقت» را برعهده گرفت، حالا در آستانه ششمین سال حضور در این مسند است و همین استمرار حضور که در قیاس با عمر غالبا کوتاه مدیران فرهنگی در کشور یک رکورد محسوب میشود، بهانهای شد تا گفتگو را با محاسن و معایب مدیریت بلندمدت در یک نهاد فرهنگی آغاز کنیم.
بخش نخست گفتگوی سینما خراسان با محمدمهدی طباطبایینژاد را در ادامه میخوانید.
* یکی از نکتههایی که در آسیبشناسی فرهنگی بسیار مورد تأکید قرار میگیرد نبود ثبات در مدیریتها است، حالا که شما این فرصت را داشتهاید در یک بازه زمانی نسبتاً طولانی مدیریت باثباتی را در یک مرکز تأثیرگذار تجربه کنید، از نگاه خودتان این استمرار حضور چه دستاوردهایی داشته است؟ آیا میتوان گفت آن آسیبهایی که بهواسطه نبود ثبات در حوزه فرهنگ برمیشماریم، با استمرار حضور شما مرتفع شده است؟
فارغ از قضاوتی که بخواهم درباره مرکز تحت مدیریت خودم داشته باشم، معتقدم اساساً حوزه مدیریت فرهنگی، متفاوت از دیگر حوزههای اجرایی دیگر است. اگر بخواهم تشبیه کنم، کار در حوزه فرهنگ مانند کار در کارگاه حریربافی است؛ بافت حریر بسیار زمانبر است. مدتها باید گره در گره بزنید تا رجی شکل بگیرد و بعد رجها بر یکدیگر بنشینند و نقشی ظاهر شود؛ اما کارگاه حصیربافی نیاز به این صبر و حوصله ندارد.
به همین دلیل معتقدم باید درباره مدیریت فرهنگی این تفاوت و تمایز را مدنظر داشته باشیم. اگر مدیری درست سر جای خود باشد و درست هم نقش خود را انتخاب کرده باشد، حتماً بعد از یک دوره زمانی معقول میتوانیم درباره حریری که بافته شده یا نشده، قضاوت کنیم. غرض این که فارغ از قضاوت درباره کارنامه خودم، دوام مدیریت در حوزه فرهنگ شرط توفیق یک مدیر است. در حوزه کاری ما زمان تولید یک فیلم حدود دو سال است و فراتر از آن اگر بخواهیم بهدنبال تولید یک فکر و یا اندیشه باشیم، حتماً زمان بلندتری را نیاز داریم. این اتفاق در یک بازه زمانی کوتاه ممکن نیست.
دوام مدیریت در حوزه فرهنگ شرط توفیق یک مدیر است. در حوزه کاری ما زمان تولید یک فیلم حدود دو سال است و فراتر از آن اگر بخواهیم بهدنبال تولید یک فکر و یا اندیشه باشیم، حتماً زمان بلندتری را نیاز داریمدر کنار این مسئله دوام حضور یک مدیر باعث تعامل و همکاری بهتر او با مجموعه مدیران زیرمجموعهاش میشود و طبیعتاً کارها با سرعت و کیفیت بهتری صورت میگیرد. در وجه ارتباط مدیر با مجموعههای بیرون از زیرمجموعه خود هم بهواسطه استمرار حضور با چنین بهبودی میتواند همراه باشد.
اینها همه مزایایی است که جز با گذشت زمان و استمرار فعالیت بهدست نمیآید. شاید با مطالعه و تحقیق بتوانیم در حوزهای آگاهی بهدست بیاوریم اما برای آن که این آگاهی درونی شود و بهنوعی با پوستواستخوانمان عجین شود، این مستلزم گذشت زمان و کسب تجربه است.
* اینها همه جزو مزایای استمرار حضور یک مدیر است؛ این استمرار چه مضرات و آسیبهایی میتواند به همراه داشته باشد؟
به هر ترتیب هر مدیر، یک شخص است. هر شخص هم صاحب یک سلیقه مشخص است و ممکن است این سلیقه با سلیقه طیفی از فعالان حوزه تحت مدیریت آن مدیر همخوانی نداشته باشد. حضور مستمر این مدیر، حتی اگر تلاش هم داشته باشد که این اتفاق رخ ندهد، میتواند منجر به تأثیرگذاری بر کیفیت فعالیت بخشی از فعالان آن حوزه شود که این یکی از معایب حضور بلندمدت یک مدیر است.
ممکن است منِ نوعی، جنس خاصی از سینمای مستند را نپسندم، طبیعی است که حمایتها از آن جنس خاص مستند کمرنگ میشود. البته ما با آگاهی بر این آسیب تلاش کردهایم در قالب شوراهای متنوع جلوی این آسیب را بگیریم. شوراهای مختلف مرکز در این سالها بهصورت گردشی اعضای تازهای داشتهاند تا این تغییرات موجب تنوع بیشتر سلیقهها شود…
* البته بازهم این انتصابها نسبتی با آن سلیقه حاکم بر مدیریت داشته است!
برای کمرنگ کردن آسیبی که به آن اشاره کردم، تلاش کردهایم در ترکیب این شوراها تنوع سلایق را بهطور جدی مدنظر داشته باشیم. تلاشمان این بوده که سلیقه شخص مدیر بهطور مطلق بر مرکز حاکم نباشد….
* اما حتماً قبول دارید که هستند طیفی از مستندسازان که احساس غریبی با مرکز گسترش میکنند و ارتباطی با سلیقه حاکم بر آن ندارند.
قطعاً همینطور است.
* این طیف را چقدر میشناسید و آیا تا امروز تلاشی برای برقراری دیالوگ و گفتگو با آنها داشتهاید؟
بله هم میشناسم و هم بهدنبال گفتگو هستیم. هیچوقت ما بهواسطه نوع سلیقه خود، با گروهی قطع ارتباط نکردهایم. غالباً اگر این عدم ارتباط رخ داده هم از سمت مقابل بوده است. ما با یک رفتار حرفهای با جامعه مستند طرف بوده و هستیم و قضاوتمان هم مبتنیبر یک نگاه تخصصی بوده است. نه نگاه چپ داشتهایم نه راست. توانایی، سابقه و اهمیت موضوعات مستندها برایمان در اولویت بوده است و به همین دلیل هم شاهد تنوع محصولات در ویترین تولیدات مرکز هستید؛ از موضوعات اجتماعی و زیستمحیطی گرفته تا انقلاب، دفاع مقدس و مدافعان حرم.
همه این موضوعات را در قالب همکاری با فیلمسازانی با نگاههای متنوع تبدیل به مستند کردهایم. در عین حال بازهم هستند طیفی از بچههای مستندساز که تمایلی به همکاری با برخی مراکز ندارند. مثل گروهی که ترجیح میدهند با حمایت فلان موسسه (که اسم نمیآورم) کار کنند و با دستمزدهای معقول و مقبولی که میگیرند مستند بسازند. طبیعتاً این گروه نیازی به ارتباط و حمایت مرکز گسترش ندارند…
* این به معنای آن است که در مقیاسی کلان، مرکز گسترش رقبایی در میدان سیاستگذاری در عرصه مستند دارد؟
خیر. مرکز تنها متولی و سیاستگذار اصلی مستند در کشور است؛ با این وجود فضای سینمای مستند اساساً در ذات خود، فضایی متنوع و متکثر است. بهطور رسمی در کشور یک مرکز بهعنوان متولی سینمای مستند و انیمیشن وجود دارد و آن مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است که از سوی وزارت ارشاد این مسئولیت را عهدهدار شده است…
* اما در میدان تولید رقبایی دارد!
بله، در عرصه اجرا پایگاههای متعددی در زمینه تولید فیلم مستند و انیمیشن داریم. در عرصه مستند مهمترین این پایگاهها تلویزیون است و در عرصه انیمیشن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
در کنار ما حامیان و همراهانی هم وجود دارند که شخصاً هیچگاه آنها را رقیب مرکز نمیدانم. مانند حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و موسسه رسانهای اوج که فعالیتهای موفقی هم در عرصه مستندسازی در سالهای اخیر داشتهانددر کنار ما حامیان و همراهانی هم وجود دارند که شخصاً هیچگاه آنها را رقیب مرکز نمیدانم. مانند حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و موسسه رسانهای اوج که فعالیتهای موفقی هم در عرصه مستندسازی در سالهای اخیر داشتهاند. بهعنوان فردی که در کنار سالها حضور در مرکز گسترش، پیشتر در تلویزیون هم حضور داشتهام بهجرئت و با قطعیت میگویم هیچگاه مثل امروز، رابطه برادرانه و صمیمی میان این مراکز متعدد وجود نداشته و امروز شرایط بهگونهای است که این مراکز همه خود را یکپارچه تلقی میکنند.
* بین تمام مراکزی که نام بردید؟
بله؛ بین تمام این مراکز. دوستی و همراهی امروز میان ما و خانه مستند انقلاب اسلامی از زیرمجموعههای موسسه اوج، بینظیر است. به همان میزان امروز با تلویزیون در ارتباط هستیم. سید سلیم غفوری مدیر شبکه مستند، حکم برادر من را دارد. فارغ از حوزه مدیریتی، مشاور و رفیق هم هستیم و درباره بسیاری کارها با هم مشورت میکنیم.
همین امسال در جشنواره حقیقت شاهد بودید که شبکه مستند، بهرغم آنکه خودش چند فیلم در جشنواره داشت، جایزه ویژه خود را به فیلمی از محصولات مرکز داد. اینها نشانههای یک رابطه عمیق و دوستانه است. کمااینکه همین ارتباط میان ما و حوزه هنری وجود دارد.
همین ارتباط را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حوزه انیمیشن داریم. رابطهای که امروز مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایندگی از دولت با تمامی فعالان حوزه مستند و انیمیشن دارد، یک رابطه بیبدیل در همه این سالها بوده است که بخش کوچکی از آن به بنده ارتباط دارد و بخش عمده آن به مدیران این مراکز بازمیگردد.
* همه این موارد درست اما اجازه دهید بهصورت صریح به یک مصداق اشاره کنم؛ یکی از رویدادهای خبرساز سینمایی که بخش عمدهای از ویترین آن به تولیدات مستند اختصاص پیدا میکند، جشنواره فیلم «عمار» است. خیلی از مستندسازان حاضر در این رویداد بهصورت مکرر در گفتهها و موضعگیریهای خود، احساس میکنند بهطور کامل در جزیرهای جدای از فضایی که شما با تأکید درباره آن صحبت میکنید، حضور دارند. این مستندسازان چه جایگاهی در نگاه مرکز گسترش در مقام متولی سینمای مستند کشور دارند؟
شاید در همه مجموعههایی که نام بردیم، ما رابطه کمتری با مجموعه «عمار» داشتهایم. هرچند جز امسال که مسافرتی داشتم، تقریباً هر سال به این جشنواره سر زدهام. اما از آنجا که این رویداد، یک مرکز مشخص تولید مستند، به معنای ساختاری که ما بتوانیم با آن وارد مذاکره مستقیم شویم ندارد، طبیعتاً سطح تعامل مستقیم ما با آنها کمرنگتر بوده است.
«عمار» در واقع جشنوارهای برای نمایش طیف خاصی از تولیدات است و خیلی نمیتوان بهعنوان یک مرکز مستندسازی به آن نگاه کرد. این ویترینی است که سالی یک بار با تمرکز بر مدل خاصی از «عرضه» اقدام به ارائه فیلمهای مستند هم میکند. بخشی از این جریان بسیار ارزشمند است و بخشی از آن هم ممکن است از جهات خاصی خیلی مورد توجه ما نباشد.
مثلاً یکی از شعارهای اصلی ما در مرکز گسترش اهمیت دادن به اقتصاد سینمای مستند است. جشنواره عمار با تمرکز بر موضع ایدئولوژیک و فرهنگی، یک مستند را بهصورت رایگان در چهارهزار نسخه تکثیر و یا حتی اکران میکند؛ طبیعتاً این موضع درستی برای یک جشنواره سینمایی نیست. ما هم بهدنبال این نگاه نیستیم. مستندی که فیلمساز برای ساخت آن تلاش کرده است باید در یک فرآیند اقتصادی به دست مخاطب برسد. توجه به چرخه اقتصادی فیلم مستند یکی از شعارهای اصلی ما است.
* اما راهاندازی سامانه «عماریار» برای فروش اینترنتی آثار حاضر در این جشنواره دقیقاً با همین نگاه صورت گرفته است.
اطلاع دارم اما بهتازگی به این سمت حرکت کردهاند و در سالهای ابتدایی داعیه اصلیشان بر عرضه رایگان بود. کمااینکه همین امروز هم برنامههای اکران مردمی فیلمهای این جشنواره بهصورت رایگان صورت میگیرد و این فرآیند با رویکرد اقتصادی در سینمای مستند چندان همخوانی ندارد. علیرغم این نقد اما این رویداد از جنبه مردمیبودن و حمایت از گفتمان انقلاب اسلامی حتماً رویداد مهمی است. همین که این رویداد جنس دیگری از سینمای مستند را نمایندگی میکند، حتماً موردحمایت ما هم هست.
* این حمایت در چه قالبی صورت میگیرد؟
منظور از حمایت الزاماً حمایت مادی نیست و بیشتر شامل حمایت معنوی میشود. طبیعتاً برای حمایت مادی، باید تفاهمنامهای در برنامهریزیهای بودجهای ما ثبت شود و اینگونه نیست که خودمان تصمیم بگیریم. دوستان باید با سازمان سینمایی وارد گفتگو شوند و در صورت توافق امکان حمایت مالی برای مرکز فراهم میشود. البته شاید نیازی هم به این حمایت وجود نداشته باشد.
* این حمایت معنوی چه مصادیقی دارد؟
این حمایتی است که ما از همه فعالان عرصه مستند داریم که جشنواره عمار هم یکی از محافل و رویدادهایی است که در این حوزه فعال است. همینکه در این راستا توانستهاند فضایی متفاوت را فراهم بیاورند و فیلم مستند را به میان مردم بیاورند اتفاق مبارکی است.
* تمرکزم روی «عمار» بیشتر از این زاویه است که حاضران در این رویداد را نماینده و شاخص یک جریان مستندسازی میدانم که سالبهسال فعالتر هم میشوند. این مستندسازان غالباً رویکرد انتقادی تند و صریحی نسبت به دولت دارند و احساس میکنند به دلیل همین رویکرد از سوی زیرمجموعه دولت یعنی مرکز گسترش هیچگاه مورد حمایت قرار نخواهند گرفت. از مراکز فعال دیگر در این حوزه مراکزی مانند سفیر فیلم و یا مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که در ماههای اخیر تولیدات پرسروصدایی هم داشتهاند.
خوشبختانه گروههای مستندسازی از این دست در سالهای اخیر بسیار زیاد شده است. این اتفاق بسیار خوبی است. در حوزه فرهنگ، تکثر شرط حیات است. این که بخواهیم همهچیز متمرکز در یک جا شود، خوب نیست، چراکه در این «یک جا» فقط یک سلیقه حاکم است و نگاههای دیگر فرصت ظهور و بروز پیدا نمیکنند. حتی در بخش خصوصی و مستقل شاهد فعالیت مستندسازانی هستیم که روی پای خود ایستادهاند و آثار درخوری را هم تولید میکنند. این شرایط نهایت آمال و آرزوی ما باید باشد.
* فکر نمیکنید شاید بخشی از وظایف مرکز گسترش بهعنوان متولی سینمای مستند روی زمین مانده و به همین دلیل این نهادها و مراکز که غالباً هم پشتوانه رسمی و حاکمیتی دارند، وارد میدان شدهاند؟
نه. شخصاً چنین احساسی ندارم و همانطور که گفتم ترجیح میدهم وجه مثبت ماجرا را ببینم. من این تنوع را مثبت میدانم. اینکه سپاه، بسیج، حوزه هنری و خیلی مراکز دیگر هر یک در بخشی به جریان مستندسازی کمک میکنند بسیار ارزشمند است. ممکن است همه این رویکردها موردپسند ما نباشد اما نفس این تنوع و تکثر را بسیار مثبت میدانم. این جذابیت در ذات مستندسازی وجود دارد.
* با این نگاه به نظر میرسد جایگاه مرکز گسترش را از یک «متولی» به یک «بازیگر» در کنار بازیگران دیگر تقلیل میدهید!
نه. مدیریت این فضا بهطور کامل در اختیار مرکز گسترش است. رویدادها و جریانهایی که به آن اشاره شد حتماً تأثیراتی در مختصات خود دارند اما هیچکدام قابل قیاس با جشنواره سینماحقیقت نیستند؛ فضای رقابتی اصلیای که سینمای مستند ایران در آن محک میخورد و بهمعنای واقعی کلمه یک مرجع است، جشنواره «سینماحقیقت» است.
جشنوارهای که مرکز گسترش متولی آن است. ضمن این که فیلمهای مستند جریانساز این سالها که حضور جدی در عرصههای بینالمللی هم داشتهاند، غالباً یا تولید مستقیم مرکز بودهاند یا مورد حمایت مرکز. همین امسال از ۵ فیلم مستند راه یافته به جشنواره فیلم فجر، ۳ فیلم تولید مرکز است…
* این اتفاق از نگاه نمایندگان جریانی که به آن اشاره کردم میتواند حکم «خودگویی و خودخندی» را داشته باشد! راهیابی تولیدات یک مرکز دولتی در ویترین یک جشنواره دولتی! اتفاقاً آنها نسبت به این انتخابها مدعی هستند و معترض که چرا نگاه ما نباید در این ویترینهای ملی نمایندهای داشته باشد؟
شاید آثارشان در سطح استانداردهای این ویترین نیست.
* یعنی کاملاً کیفی میبینید این اتفاق را…
صددرصد. از نظر محتوایی از همین فیلمهای امسال جشنواره فجر مثال میزنم؛ «نتهای مسی یک رؤیا» از محصولات یکی از مراکز مستندسازی زیرمجموعه سپاه است. یا مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» را سال قبل در جشنواره فجر داشتیم که تولید مشترک ما و همین مرکز بوده است. پس نگاه جهتدار محتوایی نداشته و نداریم.
اینکه به نام «عدالتخواهی»، کشورمان را کشوری فاسد، پُر از دروغ و پُر از دزدی تصویر کنیم، خیانت است. نمیگویم دزدی و فساد در کشور نیست، اما اینکه یک جماعت بخواهند با اتکا بر وابستگی به جشنواره فلان و گروه بیسار با عقبههای جاندار انقلابی، سوءاستفاده کنند، حکایت بر سر شاخ نشستن و بن بریدن را داردفیلمهای بسیاری از تولیدات مرکز گسترش هم بودهاند که در جشنوارهای مانند «عمار» جایزه گرفتهاند. متقابل هم فیلمهایی بودهاند که دیده نشدهاند. نگاه ما در این زمینه کاملاً کیفی است. البته ممکن است جاهایی من شخصاً نقدهایی به برخی رویکردها داشته باشم که اینجا و در این مصاحبه نتوانم بهصورت جزئی و مصداقی آنها را مطرح کنم.
بالاخره در مواردی شاید برخی احساس کنند که دارند خدمت میکنند و اتفاقاً انتصاب به گروههایی هم دارند که در ظاهر دلسوز نظام هم هستند، اما معتقدم با کارهایشان خیانت به نظام میکنند. در دیداری که مقام معظم رهبری با مستندسازان داشتند و حوزه هنری بعدها از دستخط رهبری در این دیدار بهعنوان «منشور مستندسازی» رونمایی کرد، یک نکته بسیار مهم وجود دارد و آن اینکه نباید کاری کنیم که «امید» از دل مردم برود. حالا منِ نوعی بهعنوان مستندساز انقلابی در قالب این که میخواهم حرف انقلابی بزنم میآیم همه جای کشور را سیاه و کثیف نشان میدهم و بعد هم آن را «عدالتخواهی» مینامم.
اینکه به نام «عدالتخواهی»، کشورمان را کشوری فاسد، پُر از دروغ و پُر از دزدی تصویر کنیم، خیانت است. نمیگویم دزدی و فساد در کشور نیست، قطعاً هست و مستندساز هم باید به آن بپردازد اما اینکه یک جماعت بخواهند با اتکا بر وابستگی به جشنواره فلان و گروه بیسار با عقبههای جاندار انقلابی، سوءاستفاده کنند و تیشه به ریشه بزنند، حکایت بر سر شاخ نشستن و بن بریدن را دارد. من قطعاً با این جریان مشکل دارم. میتوان این حرفها را بهگونهای مطرح کرد که مطابق با منشور مورد تأکید مقام معظم رهبری هم باشد.
* شما الان دارید یک «افراط» را نقد میکنید. در برابر این افراط برخی هم منتقد «تفریط» شما در مرکز گسترش هستند؛ اینکه هیچ فیلم انتقادی تندوتیز علیه دولت در ویترین «سینماحقیقت» نیست برای عدهای مصداق تفریط است.
ابداً اینگونه نبوده است. جشنواره سینماحقیقت همواره در زمینههای سیاسی و اجتماعی فیلمهای مستند منتقدانه هم داشته است. هم در موضع اصلاحطلبی آثاری داشتهایم و هم در موضع اصولگرایی…
* مشخصاً موضع شما درباره پرترههای سیاسی در نشست خبری جشنواره دوازدهم سینماحقیقت این بود که صرفاً مستندهای «سمپات» نسبت به چهرههای سیاسی امکان حضور در جشنواره را دارند. این بهنظرتان نشانه یک تفریط نیست؟
اصل آن حرف این بود که ما گفتیم طبیعتاً یک فیلم مستند نمیتواند خنثی باشد؛ یا نقد دارد یا سمپاتی. ما اعلام کردیم با فیلمی که با موضوع شخصیتهای سیاسی ساخته شده و یکی از این دو وجه را دارد مسئلهای نداریم، اما با فیلمی که یا پروپاگاندا دارد و یا تخریب حتماً مسئله داریم. واژه «سمپات» هم زمانی مطرح شد که میخواستیم اشاره کنیم فیلمهای «پروپاگاندا» جایی در جشنواره ندارد اما اگر کسی مستند پرترهای درباره یک شخصیت سیاسی ساخت که نسبت به آن سمپاتی داشت، مشکلی با آن نداریم. کمااینکه در جشنواره امسال مستندی درباره آیتالله مصباح یزدی داشتیم که نسبت به ایشان سمپاتی داشت اما اصلاً پروپاگاندا و تبلیغاتی نبود. معتقدیم مستندساز هم برای نقد و هم برای دفاع باید روایت منصفانه داشته باشد.
* مرکز گسترش مشخصاً هیچگاه عاملیتی برای جلوگیری از نمایش گسترده یک مستند خاص داشته است؟
اصلاً مرکز چنین جایگاهی از نظر قانونی ندارد. حوزه نظارت یک شأن کاملاً حاکمیتی است. شأن حاکمیتی در این زمینه برعهده معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی وزارت ارشاد است. مرکز گسترش یک شرکت غیردولتی است که با دولت همکاری دارد.
اخذ مجوز برای نمایش و یا جلوگیری از نمایش یک مستند ارتباطی با مرکز ندارد. البته بهواسطه ارتباطی که ما با اداره نظارت سازمان سینمایی داریم، ممکن است در مواردی از ما مشاوره بخواهند، اما هیچوقت عاملیت در این زمینه نداشتهایم.
ادامه دارد…
Δ