اکبر زنجانپور بازیگر باسابقه تئاتر و سینما در فراق پرویز پورحسینی دوست و همکار ۵۰ ساله خود، اشک ریخت و افسوس روزها و تجربیاتی را خورد که در کنار هم و در عرصه تئاتر سپری کردند. به گزارش سینما خراسان، اکبر زنجانپور چهرهای شناخته شده در عرصه کارگردانی و بازیگری تئاتر ایران است؛ هنرمندی که […]
اکبر زنجانپور بازیگر باسابقه تئاتر و سینما در فراق پرویز پورحسینی دوست و همکار ۵۰ ساله خود، اشک ریخت و افسوس روزها و تجربیاتی را خورد که در کنار هم و در عرصه تئاتر سپری کردند.
به گزارش سینما خراسان، اکبر زنجانپور چهرهای شناخته شده در عرصه کارگردانی و بازیگری تئاتر ایران است؛ هنرمندی که نقشآفرینیهایش روی صحنه تئاتر از خاطر هنرمندان و علاقه مندان به تئاتر پاک نمیشود.
زنجانپور از ۷ آذر غمگین است و تنها با مرور خاطرات گذشته خود را آرام میکند؛ خاطراتی که مرور آنها تنها برای لحظاتی کوتاه شیرین است چون دوست و همکار قدیمیاش تنها در این خاطرات زیست میکند و با صحنه زندگی وداع کرده است.
اکبر زنجانپور و پرویز پورحسینی رفاقتی دیرینه داشتند؛ «دوستیمان از سال ۱۳۴۸ شروع شد یعنی زمانی که پرویز وارد دانشگاه شد. در خیلی با هم صمیمی بودیم و روزهای درخشانی بود.»
این دوستی ۵۱ ساله در هفتم آذر ۱۳۹۹ با درگذشت پرویز پورحسینی به پایان رسید اما این رفاقت در قلب و یاد زنجانپور همچنان ادامه دارد.
وقتی میخواهد از پرویز پورحسینی یاد کند صدایش میلرزد و میگوید: روزهای خیلی خوبی با هم داشتیم. تمرینهای متعددی میکردیم که اصلاً برای اجرا یا کلاسهای دانشگاهی نبود بلکه برای شناخت بیشتر خودمان بر صحنه تئاتر بود. در همان تمرینها بود که یاد گرفتیم عشق به تئاتر چه رنگی است. اولین بار در همان تمرینها با پرویز بود که چخوف را شناختم و شروع به خواند آثارش کردیم.
«به همراه پرویز و رضا بابک روزگار خیلی خیلی خوبی بود و ما امیدواری را تمرین میکردیم چون میدانستیم که حرفهمان سخت و به لحاظ مالی شرایط خوبی هم ندارد ولی سعی میکردیم خودمان را صیقل دهیم.»؛ این جملات را که میگوید دیگر مانع سرازیر شدن اشکها و شکستن بغضش برای فقدان پرویز پورحسینی نمیشود.
همچنان که دلتنگ پورحسینی شده تأکید میکند: پرویز فرد سلامت و ورزشکاری بود و هنوز برای رفتنش زود بود.
زنجانپور با اندوه میگوید که در اوج ناامیدی است و تنها امیدی که برایش مانده و آن هم دور است، پایان بیماری کرونا در جامعه است تا بتواند بار دیگر به تئاتر شهر سری بزند و در آنجا چهره دوستان تئاتریاش را ببیند.
همبازی بودن با پرویز پورحسینی در نمایش «شهر کوچک ما» و همچنین تله تئاتر «جان گابریل بورگمن» به همراه زنده یاد هما روستا از خاطرات خوبی است که زنجانپور به آنها اشاره میکند.
«پرویز ساکت مینشست و تمرین میکرد، حضورش عین نور بود و درخشان.»؛ زنجانپور این جملات کوتاه را با افسوس بیان میکند.
وی از دوستان و همکار دیرینه خود به عنوان فردی متین و بازیگری کاربلد یاد میکند که از دیدگاه زنجانپور تنها او بازیگری بود که تسلط کامل بر بدن و بیان خود داشت.
زنجانپور از شرایط موجود در تئاتر و سینما گله میکند و معتقد است آنگونه که در شأن پرویز پورحسینی بود به او توجه نشد زیرا که متأسفانه همه به آدمهایی توجه میکنند که اهل هیاهو هستند.
وی از اینکه شرایط به گونهای فراهم نشد تا پرویز پورحسینی در کارهایی که لایقش بود به ایفای نقش بپردازد، انتقاد میکند.
زنجانپور در حالی که غم فقدان پرویز پورحسینی روی ذهن و قلبش سنگینی میکند، جملات پایانی خود را این چنین به زبان میآورد: الان همه باید مراقب رضا بابک و سعید پورصمیمی بزرگ باشیم زیرا نسلهای مختلف تئاتر میتوانند از این بازیگران و هنرمندان بزرگ چیزهای بسیاری بیاموزند.»
Δ