محسن اسلامزاده کارگردان مستند «آلوسان» بیان کرد که این مستند سختی کار نیروهای انتظامی و مرزبانی را در میان کوهستان به تصویر میکشد. محسن اسلامزاده کارگردان مستند «آلوسان» که در چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد در گفتگو با سینما خراسان درباره این اثر گفت: آلوسان نام منطقهای در مرز سرو است. ماجرا این است که […]
محسن اسلامزاده کارگردان مستند «آلوسان» بیان کرد که این مستند سختی کار نیروهای انتظامی و مرزبانی را در میان کوهستان به تصویر میکشد.
محسن اسلامزاده کارگردان مستند «آلوسان» که در چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد در گفتگو با سینما خراسان درباره این اثر گفت: آلوسان نام منطقهای در مرز سرو است. ماجرا این است که ناجا قرار بود چند مستند درباره نیروی انتظامی بسازد و پیشنهاد ساخت یکی از این مستندها به من داده شد. با توجه به اینکه پیش از این در مرزها به ویژه مرز سیستان و بلوچستان کار کرده بودم در مذاکراتی که با هم داشتیم، به آنها پیشنهاد دادم که مستندی را در مناطق مرزی بسازم. همان زمان گفتم دوست دارم برف و دریا را تجربه کنم چون پیش از این کوه و بیابان را در سیستان و بلوچستان تجربه کرده بودم به همین ترتیب دو نقطه را انتخاب کردیم که یکی از آنها در استان آذربایجان غربی بود، به این صورت که ابتدا قرار بود به ارتفاعات دالامپر برویم که یک نقطه بکر بود از همین رو درخواست کردم در شرایط سخت به ارتفاعات بروم به همین ترتیب میخواستم این اتفاق حتماً زمستان رخ دهد تا زمستان آنجا را درک کنم.
وی افزود: بعد از مدتی متوجه شدیم ارتفاعات دالامپر هیچ راه ارتباطی ندارد و اکثر مواقع سال زیر برف است یعنی باید با هلیکوپتر میرفتیم ضمن اینکه سال قبلش هم به دلیل باد شدید یک هلیکوپتر سقوط کرده بود به همین دلیل ما منصرف شدیم. پس از لغو این موضوع، تیم تحقیق ما در آذربایجان غربی به دنبال نقطهای رفتند که میتوانست هدف ما را تأمین کند، از سویی ما به ماجرای کرونا خوردیم اما درخواست کردم که علیرغم پروتکلهای بهداشتی، این سفر را انجام دهیم. چون یادم است در آن دوران اجازه نمیدادند کسی جا به جا شود این درخواست به این دلیل بود که اگر برف تمام میشد دیگر نمیتوانستیم کار کنیم و باید ساخت فیلم را به سال بعد موکول میکردیم که خدا را شکر از سوی ناجی هنر مساعدت شد و ما به منطقه رفتیم.
کارگردان «تنها میان طالبان» بیان کرد: آلوسان نام پاسگاهی در مرز سرو است؛ جایی که هم مرز با ترکیه است و شرایط بسیار ویژهای دارد. پاسگاه جاده درستی ندارد و چند ماه از سال ارتباط کلاً قطع میشود به طوری که برای افراد داخل پاسگاه آذوقه میبرند و آنجا انبار و برای استفاده از آب، برف آب میکنند. به همین دلیل در ساخت «آلوسان» تمام تلاشم این بود که یک تجربه کوتاه را کسب و به مخاطب ارائه کنم. البته باید عنوان کنم افراد آن پاسگاه مدام در داخل پاسگاه نیستند و یکسره مشغول گشت و کمین و… هستند.
وی ادامه داد: وقتی ما در آنجا بودیم اطلاع دادند یک کاروان مواد مخدر در شرایط بد جوی در حال جا به جا شدن است به همین ترتیب تیم ما به همراه نیروی انتظامی اعزام شد این در حالی بود که آنها میگفتند حضور شما ممنوع است و نباید بیایید. اما ما خودمان به محل حادثه عازم شدیم برای این امر باید ساعتها در برف و بوران پیادهروی میکردیم اما حضور ما ناموفق بود، هرچند پنج شش ساعت در کوهها در میان آن برفها پیاده رفتیم ولی در نهایت برگشتیم البته من خودم هم کم آورده بودم. آنها یک بار تا به پاسگاه رسیدند دوباره عازم آن کوهها شدند. این نشان میداد که شب و روز این نیروها در این کوهها سپری میشود.
کارگردان «زندگی میان پرچمهای جنگی» اظهار کرد: یادم است فرمانده پاسگاه با آنکه متولد ۷۱ بود ولی هر دو زانویش به دلیل همین گشتزنیها در کوهها به مشکل خورده بود و هر دو رو باید پروتز میگذاشت. باید بگویم برای یکی از گشتزنیها برخی از بچههای تیم ما نیامدند و من از سعید فرجی و میثم صبوحی که هر دو کارگردان هستند و در حدود ۱۵ کشور کار کردهاند خواهش کردم که به جمع ما بپیوندد و در این لحظه سرنوشتساز تجربه آنها به کمکمان آمد. آنها گفتند با اینکه محسن برای گشتزنی نمیآید ولی ما میرویم چون این تجربهای است که دوباره به دست نمیآید.
این کارگردان گفت: آنها به آن منطقه کوهستانی رفتند اما متأسفانه به برف و بوران و تاریکی شب خوردند ضمن اینکه برقهای منطقه هم قطع شده بود درواقع روایت اصلی و نقطه عطف داستان «آلوسان» این است که این دو نفر شب هنگام در کوهستان گیر کرده بودند آن زمان من در پاسگاه بودم و تمام مکالماتی را که آنها با بیسیم داشتند ضبط کرده بودم به همین ترتیب متوجه شدیم بچههای ما در راه برگشت کم آوردهاند چون در آنجا تعقیب و گریزی پیش آمده بود. با توجه به اینکه پیاده هم رفته بودند وقتی میخواستند برگردند در سربالاییهای وحشتناک آنجا و در میان کولاک شدید کم آورده بودند، هوا تاریک و برقها هم قطع شده بود اما بعد از ۶,۷ ساعت بالاخره بر اساس تجربه آن فرمانده پاسگاه که خودش سراکیپ گشت بود، بچهها به صورت معجزهآسایی به پاسگاه بازگشتند.
اسلامزاده توضیح داد: لحظه ورود این دو نفر لحظه طلایی فیلم من است که من با سه دوربین این لحظه را ثبت کردم صورتهای این بچهها یخ زده بود ولی خدا را شکر نجات پیدا کرده بودند؛ درواقع این یک تجربه کوچک از آدمهایی است که عمر خود را در آن پاسگاه و آن منطقه گذاشتهاند. در آن منطقه از شدت سرما دوربینهای ما از کار افتاد چون برف شدید به دوربین آسیب میزد ولی توصیهای که به بچهها کردم این بود که به هیچ عنوان دوربین را خاموش نکنند هرچند یکسره برف روی لنز میریخت اما گفتم حتی برای تمیز کردن لنزها هم آن را خاموش نکنند، حتی پذیرفته بودم که دوربینم ممکن است خراب شود اما سعی کردم دوربین بتواند خیلی روان مخاطب را درگیر کند البته «آلوسان» کم و کاستیهایی هم دارد چون به هر حال ما در منطقه نظامی حضور داشتیم و برقراری ارتباط با نظامیها سخت بود ضمن اینکه محدودیتهای مدت حضور هم داشتیم.
وی با اشاره به مشکلات پیش آمده در زمان حضور در پاسگاه آلوسان گفت: در آنجا به دلیل سرمای هوا دچار نارسایی کلیه شدم، ضمن اینکه ما جای نیروهای نظامی را تنگ کرده بودیم و… تمام اینها دلایلی بود که ترجیح دادیم زیاد در آنجا نمانیم و شاید فیلم از این نظر نقص دارد ولی چارهای نبود. به همین دلیل من سعی کردم محور فیلم را میثم صبوحی و سعید قرار بدهم البته فیلمساز همیشه دنبال نقطه دراماتیک است که بتواند درام را پرورش بدهد. ما معمولاً در این موقعیتها سعی میکنیم پرتره یکی از شخصیتهای حاضر در منطقه را بسازیم ولی آنجا دیدیم که گارد بچهها نسبت به ما مقداری بسته است، سعی میکردیم به فرمانده آنها نزدیک شویم ولی چندان اجازه نمیدادند از همین رو وقتی بچهها دچار این گرفتاری شدند موضوع فیلم را برگردانیم و نقطه دراماتیک را روی مواجه میثم صبوحی و سعید فرجی گذاشتیم.
اسلام زاده در پایان گفت: این مستند ۳۹ دقیقهای پیش تولیدی دو ماهه داشت و تولیدش در ۸ روز انجام شد اما تدوین آنکه قسمت سخت ماجرا بود، تقریباً چهار پنج ماه وقت ما را گرفت.
Δ