کارگردان و بازیگران نمایش «فرانکنشتاین» ضمن اشاره به ویژگیهای این نمایش، درباره فراگیر شدن پدیده دستمزدهای نجومی و «بازیگرسالاری» در حوزه تئاتر هشدار دادند. به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، نمایش «فرانکنشتاین» نوشته و کارگرانی ایمان افشاریان این روزها در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر میزبان علاقه مندان به تئاتر است. […]
کارگردان و بازیگران نمایش «فرانکنشتاین» ضمن اشاره به ویژگیهای این نمایش، درباره فراگیر شدن پدیده دستمزدهای نجومی و «بازیگرسالاری» در حوزه تئاتر هشدار دادند.
به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، نمایش «فرانکنشتاین» نوشته و کارگرانی ایمان افشاریان این روزها در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر میزبان علاقه مندان به تئاتر است. این اثر نمایشی اقتباسی از رمان «فرانکنشتاین» نوشته مری شلی است که افشاریان تلاش کرده در این اقتباس همچنان که به خط اصلی قصه رمان وفادار است نگاه شخصی خود را نیز وارد اثر کند و از زاویه دید شخصی مصائب دکتر فرانکنشتاین جاهطلب و در عین حال شرارتها و تلاش هیولا برای جلب محبت و رسیدن به آرامش را مطرح کند.
پژمان جمشیدی، بانیپال شومون، آناهیتا افشار، سوده شرحی، محمد پویا، سیاوش میری، حسین آیرمی، حامد ابریشمی، مبین تقوی، محمد حقیقیپور، امین رجائی، امید رضائی، مهدی روحانی، سعید زینلی، فرید کیامرثی، توحید لواسانی، مجتبی نصرت، پویا نجفی بازیگران این نمایش هستند که پژمان جمشیدی در نقش دکتر فرانکنشتاین و بانیپال شومون در نقش هیولای فرانکنشتاین به ایفای نقش می پردازند.
به بهانه اجرای این نمایش در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر و اقتباسی که افشاریان از این رمان شناخته شده و جذاب کرده است و همچنین پرداختن به مباحثی چون وضعیت تئاتر در سالهای اخیر، متوسل شدن به ترفندهای مختلف برای کشاندن مخاطب به سالنهای تئاتر و رشد پدیدهای به نام بازیگرسالاری در تئاتر که مناسبات این عرصه از هنر را تحتالشعاع خود قرار داده است از ایمان افشاریان کارگردان، آناهیتا افشار و محمد پویا بازیگران و سوده شرحی بازیگر و طراح لباس این اثر نمایشی دعوت کردیم تا با حضور در سینما خراسان درباره ویژگیهای «فرانکنشتاین» و اتفاقاتی که در چند سال اخیر روند متعارف اجرای تئاتر را تغییر داده است، صحبت کنند.
در این نشست همچنین محدثه واعظیپور منتقد و فعال رسانهای به عنوان کارشناس مهمان حضور داشت.
بخش اول این نشست را در ادامه میخوانید؛
* برای شروع بحث درباره اقتباس صحبت کنیم که به نظر میرسد جزو علایق شماست. در نمایش «جنایت و مکافات» هم با اقتباس روبرو بودیم اما در هر ۲ اقتباس، نویسنده و کارگردان نمایش، دیدگاه و سلیقه خود را وارد ماجرا کرده است. این اقتباس چقدر برگرفته از رمان است و چقدر متأثر از فیلمهایی که از روی این رمان ساخته شدهاند؟
ایمان افشاریان: من بعد از «جنایت و مکافات»، حس کردم نتیجه خوبی گرفتهام، به فکر کار بعدی بودم. برای شروع همیشه به متنی فکر میکنم که تازه باشد یا دست کم، کمتر سراغش رفته باشند. اقتباس به من کمک میکند نمایشنامه را بر اساس و شالوده یک قصه محکم و معتبر بنویسم در عین حال برداشتهای شخصی خودم را هم داشته باشم. زمان اجرای «جنایت و مکافات» مهدی پاکدل به من گفت رمان «فرانکنشتاین» را بخوان، به نظرم موضوع و فضای آن مناسب امروز است و میشود برای کار بعدی به آن فکر کرد.
رمان را خواندم، چند بار. مدام روی آن فکر و کار کردم. برایم مهم بود دغدغه شخصی و نگاهی که امروز این اثر را برای مخاطب جذاب میکند، پیدا کنم. فکر میکنم این اتفاق افتاد. این روند دو سال طول کشید اما سعی کردم در عین حال که به رمان وفادار ماندم و خط اصلی قصه را حفظ کردم، مضامینی که میخواستم برجسته کنم. در نهایت فکر میکنم به روح و جان اثر مری شلی هم در روند قصه و هم شخصیتها وفادار ماندم.
* فیلم «فرانکنشتاین» را که کنت برانا ساخته دیدهاید؟ چقدر از آن فیلم ایده گرفتید؟
افشاریان: در رمان، قصه از جایی شروع میشود که دکتر فرانکنشتاین میرسد به ناخدایی که کشتیاش با یخ برخورد کرده و برای او خاطراتش را روایت میکند. این رمان متعلق به دویست سال قبل است و روایت مدرنی دارد، این شکل روایت حتی الان هم تازه است. قصه در رمان، از جایی زاویه دیدش را از دکتر به سمت هیولا میبرد. نسخهای که شما اشاره میکنید و رابرت دنیرو نقش هیولا را بازی کرده، نزدیکترین نسخه به رمان است. البته فیلم، تغییرهایی هالیوودی هم دارد اما به هر حال وفادارترین اقتباس سینمایی است که من دیدهام.
فکر میکنم از هر نمایشی، معمولا تصویرهاست که میماند. شاید سالها بعد آدمها اصلا این نمایش و بازیگرهایش را به خاطر نیاورند اما بعضی تصویرها در ذهن تماشاگران مانده باشد مثل تصویرهایی که من از نمایشهای دکتر علی رفیعی در ذهنم دارم* در روایت شما هم، ما رفت و برگشت زمانی را میبینیم. به نظر میرسد دکتر در یک فضای برزخی قرار دارد؛ چیزی شبیه کابوس.
افشاریان: خط اصلی قصه در نمایشنامه حفظ شده اما روایت خطی نیست. رفت و برگشت زمانی را در رمان نداریم. در رمان والتن (سیاوش میری) برای خواهرش نامه مینویسد و ماجراها را میگوید و در نهایت میفهمیم که ابتدا و پایان قصه، شخصیتها در کشتی هستند و رفت و برگشت زمانی را از طریق والتن متوجه میشویم. اما تقدم و تاخر ماجراها در نمایشنامه نظم ندارد، من با ذهن مالیخولیایی ویکتور (پژمان جمشیدی) پیش رفتم. چیزی که او میبیند و فکر میکند پراکنده است. سعی کردم این جذابیت را برای تماشاگر باقی بگذارم که این پازل را بچیند و قصه را متوجه شود.
* به همین دلیل صحنهها در هم تنیده میشوند.
افشاریان: بله، احوالات ویکتور روایت را پیش میبرد، همان طور که ذهن روانپریش او حرکت میکند و ماجراها و شخصیتها را پیدا میکند صحنهها در هم دیزالو میشوند.
* ایده اجرایی فرانکنشتاین، جالب است. ما با صحنهای مواجهیم که خالی است و کمترین آکسسوار را دارد اما تعدادی بازیگر داریم که فضاسازی میکنند. این دیزالوها و حرکت تماشاگر در ذهن فرانکنشتاین خوب است اما به نظر میرسد صحنه شلوغ است، گویا نظم و یکدستی در اجرای این ایده نیست و ممکن است تماشاگر، گاهی ارتباط صحنهها و ماجراها را گم کند.
افشاریان: اگر میدانستم این ایدهها ممکن است ذهن تماشاگر را به هم بزند، این کار را به این شکل پیش نمیبردم. من آدم یک دندهای نیستم و در روند تبدیل شدن متن به اجرا، بارها با افراد مختلف صحبت میکنم و سعی دارم نواقص کار را بر طرف کنم. ملوانها که به گرگ تبدیل میشوند، به آدمهای دادگاه و حتی به درختان جنگل، کمک میکنند تا من در این نمایش تصویرسازی کنم. فکر میکنم از هر نمایشی، معمولا تصویرهاست که میماند. شاید سالها بعد آدمها اصلا این نمایش و بازیگرهایش را به خاطر نیاورند اما بعضی تصویرها در ذهن تماشاگران مانده باشد مثل تصویرهایی که من از نمایشهای دکتر علی رفیعی در ذهنم دارم.
به لحاظ روند داستان من همه این مقدمهها را به وجود میآورم تا برسم به صحنه درگیری ویکتور و هیولا (با بازی بانیپال شومون). جایی که دیگر صحنه خالی میشود. سعی کردم با این شلوغی، با این رفت و آمد و با این ذهن درهم ریخته، برسیم به این فصل و تمرکز و توجه تماشاگر را متوجه این لحظه کنیم.
* تماشاگری که داستان «فرانکنشتاین» را میداند شاید راحتتر با این قصه و این ویژگیها همراه شود. اما گروهی هم هستند که برای نخستینبار با این نمایش، به این قصه ورود کردهاند. ممکن است آنها متوجه بخشهایی از ماجرا نشوند. بعضی حتی متوجه خلقت هیولا توسط فرانکنشتاین نشدهاند. داستان از جایی شروع میشود که هیولا خلق شده و ما ویکتور را در بحران میبینیم.
افشاریان: من ۲ بار در نمایش، به این موضوع اشاره میکنم. ما در شروع نمایش این روند را نشان میدهیم، جایی دیگر هم که ویکتور میخواهد هیولای دوم را خلق کند باز به این موضوع اشاره میشود. این جزو مواردی است که اتفاقاً با پژمان جمشیدی و زمان تمرین خیلی به آن فکر میکردیم.
پژمان یک بار گفت به نظرم، زیاد در این باره حرف زدیم و تماشاگر متوجه شده که دکتر هیولا را خلق کرده (میخندد)! ما سه بار این ماجرا را برای تماشاگر میگوییم. یک بار در شروع و با تصویر، یک بار در میانه داستان و وقتی ویکتور ماجرا را برای والتن تعریف میکند، سومین بار هیولا را با جسدها خلق میکند و در نهایت آن را خراب میکند. فکر میکنم تماشاگر با این تاکیدها متوجه همه چیز میشود.
آناهیتا افشار: به نظر من البته این ویژگی جالبی است. این که تماشاگر به سادگی متوجه نشود و برای درک قصه کمی فکر کند، بد نیست. شاید تماشاگر این روزها، دیگر حوصله ندارد و ترجیح میدهد در مواجهه با هر اثر هنری، همه چیز حاضر و آماده به او تحویل داده شود.
افشاریان: همه ما اغلب سریال خارجی میبینیم. در بعضی از آنها من میبینم یک اتفاق مهم را طوری روایت میکنند که اگر سرت را پایین بیندازی و یک لحظه غفلت کنی ماجرا را از دست دادهای، این تجربهها باعث میشود، مخاطب تئاتر هم متوجه ظرایف و نکات شود، حواسش هست و لذت میبرد، پس مخاطب میتواند ماجراهای پیچیده و حتی روایتهایی را که ظرافتهایی دارد ببیند و درک کند. همان طور که فیلم «نولان» را میبینند. فکر میکنم مردم این سلیقه و هوش را دارند.
الان دخل و خرج نمایشها با هم نمیخواند، شما نمیتوانید سالن را بدون چهرهها پر کنید، نمیتوانید چهرهای بیاورید و به او برای هر شب رقمی بالا دستمزد ندهید. این دستمزد ممکن است از کل مبلغی که عایدتان میشود بیشتر باشد با این شرایط میبینیم که چرخه اقتصادی تئاتر بیمار است و با این روش نمیشود پیش رفت* اشاره کردید که این نمایش محصول ۲ سال کار است، در این ۲ سال احتمالا به بازیگرهای مختلف فکر کردهاید که همه آنها در ترکیب نهایی حضور ندارند؛ از انتخابها و این ترکیب که پیش روی مخاطب است بگویید.
افشاریان: کارگردانها معمولا وقتی روی متنی کار میکنند به بازیگرها در همان مرحله میاندیشند، با بعضی وارد گفتگو هم میشوند اما تا مرحله اجرا ممکن است اتفاقهایی بیفتد که ترکیب اولیه مدام دستخوش تغییر شود. من قبلا برای بازی در نقش ویکتور با ۲ بازیگر صحبت کرده بودم یکی از آنها مهدی پاکدل بود.
قرار بود خردادماه اجرا برویم، اما زمان عوض شد و رسیدیم به نیمه مردادماه. گروه را تا آن زمان حفظ کردم. بعد رسیدیم به اول مهر، ۲۵ مهر ، ۲۵ آبان و رسیدیم به آذرماه. طبیعی است در این مقطع طولانی بازیگرها پیشنهادهایی برای کار دارند یا تعهداتی از قبل داشتهاند که باید به آن بپردازند و شما نمیتوانید مانع آنها باشید. با توجه به این که دستمزدی که در تئاتر میگیرند با درآمدی که از کار تصویر به دست میآید، یکی نیست.
تمرینها البته از تیرماه شروع شده بود. با گروه گرگها، محمد پویا و سوده شرحی که از اول در جریان کار بودند، تمرینها را آغاز کردیم. والتن را قرار بود عطا عمرانی بازی کند، اما او هم گرفتار کار شد و سیاوش به ما پیوست. خانم افشار، پژمان جمشیدی و بانیپال شومون یک ماه آخر به این پروژه ملحق شدند اما به جرأت میتوانم بگویم دغدغه و علاقهای داشتند که باعث شد در یک ماه به ما برسند. کار سختی بود، هنوز هم فکر میکنم هر شب که اجرا داریم همه به پختگی میرسیم و روند کار هر اجرا نسبت به شب قبل، بهتر شده است.
* مناسبات تئاتر این روزها بهشدت به هم خورده است. بازیگرسالاری مهمترین بخش تئاتر شده و گروهی از تماشاگران نه برای نویسنده و کارگردان بلکه فقط برای دیدن بازیگرها و ستارههای محبوبشان به تئاتر میروند. دستمزدهایی هم که بعضی از این چهرهها درخواست میکنند با ارقام و آماری که در تئاتر وجود دارد همخوانی ندارد اما متاسفانه دستمزد و پول بخش مهمی از مناسبات امروز تئاتر را تعیین میکند.
افشاریان: متاسفانه اتفاقی که در سینما افتاد در تئاتر هم تکرار شده است. زمانی بعضی نهادها دستمزدهای کلانی به بازیگرها دادند، فروش فیلمها را مهندسی و هدایت کردند و در نتیجه ماجرا این طور شد که فیلمی که فلان میلیارد تومان میفروشد بهتر است از فیلمی که هنریتر است اما رقم فروشش قابل مقایسه با آن فیلم نیست.
شما در تئاتر، با یک سالن روبرو هستید، با یک رقم بلیت و تعداد صندلیها و زمان اجرا. محاسبه فروشتان از نمایش در صورتی که هر شب هم سالن پر شود، مشخص است. در شرایطی که اداره کل هنرهای نمایشی حمایتش را از سالنها برداشته و شما باید به این فروش متکی باشید.
الان دخل و خرج نمایشها با هم نمیخواند، شما نمیتوانید سالن را بدون چهرهها پر کنید، نمیتوانید چهرهای بیاورید و به او برای هر شب رقمی بالا دستمزد ندهید. این دستمزد ممکن است از کل مبلغی که عایدتان میشود بیشتر باشد با این شرایط میبینیم که چرخه اقتصادی تئاتر بیمار است و با این روش نمیشود پیش رفت. من باید بگردم دنبال اسپانسر و او به من بگوید اگر فلان بازیگر روی صحنه باشد، من این مبلغ را به او خواهم داد. همان بازیگر در نمایشی دیگر میگوید من فلان مقدار دستمزد گرفتم و دیگر کمتر از شبی ۱۵ میلیون تومان حاضر نیست برای کار شما بیاید. متاسفانه حتی بچههایی که از تئاتر شروع کرده اند هم این رقمها را میخواهند.
* بازیگرهایی که گیشه را تضمین میکنند این قدر تعیینکننده شدهاند که علاوهبر رقم دستمزد میتوانند همه چیز را تحتالشعاع قرار بدهند. درباره انتخاب سالن، ترکیب بازیگرها و حتی سانسهای نمایش نظر بدهند.
افشاریان: تئاتر ما مرده است. اداره کل هنرهای نمایشی نقشه کشیده که حمایتش را از تئاتر بردارد. در تئاتر خصوصی مگر سالنی ساخته شده است؛ عمارتها و انبارهای قدیمی شدهاند سالن. در همین فضاها شما باید از اول بگویید این میزان مبلغ را میپردازم به ازای این تعداد اجرا. این اسمش خصوصیسازی است؟
افشاریان: مقصر این وضع سلبریتیها یا بازیگرها نیستند. مقصر ما تئاتریها هستیم که به این مناسبات تن میدهیم. مقصر اداره کل هنرهای نمایشی است که تمام توان خود را به خرج داده که به تئاتر کمک نکند مبادا ترکیبی بسته شود که به نام بچههای تئاتر تمام شود* اداره کل هنرهای نمایشی به جای حمایت از هنر تئاتر، در حال درآمدزایی از طریق آن است. روند معکوس شده است.
افشاریان: مقصر این وضع سلبریتیها یا بازیگرها نیستند. مقصر ما تئاتریها هستیم که به این مناسبات تن میدهیم. مقصر اداره کل هنرهای نمایشی است که تمام توان خود را به خرج داده که به تئاتر کمک نکند مبادا ترکیبی بسته شود که به نام بچههای تئاتر تمام شود. این گونه نمایشها را مخاطبی نمیبیند، تماشاگر دیگر برای بازیگر تئاتر بلیت نمیخرد.
افشار: در بعضی سالنهای کوچک، بازیگرهایی کمتر شناخته شده تماشاگر را حیرتزده میکنند. این کارها را هم عدهای دوست دارند و میبینند. من شنیدهام و دیدهام بعضی کارهایی که چهره معروف دارند را خیلیها نمیروند ببینند. به نظرم تضمینی وجود ندارد که اگر من نوعی در این نمایش بازی میکنم حتما کار پرمخاطب و پرفروش باشد.
* ولی روی کاغذ و قبل از اجرا، حضور چهرهها به فروش کمک میکند.
افشار: فقط روی کاغذ بله.
سوده شرحی: کسی قدمی برنمیدارد که بازیگرهای حتی با تجربه تئاتری را در یک ترکیب بگذارد و ببیند که مخاطب استقبال میکند یا نه. چون تجربههای اخیر نشان داده بیشتر گرایش به سمت چهرههاست. در هر ترکیبی حداقل یک چهره داریم.
افشار: بخشی از ماجرا هم به نظرم به هر یک از ما برمیگردد. اگر من کمی سماجت و جسارت کنم و بایستم و بگویم فلانی را نمیخواهم چون به درد این نقش نمیخورد کم کم این رویه عوض میشود. تبعاتش را میدانم، خودم با آن درگیر بودهام. کم کار میشوی، ممکن است کمتر دیده شوی اما در نهایت نتیجه، تغییر مثبت است.
* وقتی ماجرای پول مطرح میشود خود تئاتریها هم تمایل دارند درآمد بیشتری داشته باشند. پول اغواکننده است. نکته دیگر این که در تاریخ تئاتر معاصر ایران پدیدهای به نام آتراکسیون داشتیم، الان هم با این ماجرا روبروییم و مخاطب برای آن پرورش پیدا کرده است. تماشاگر فقط برای نمایشی بلیت میخرد که ستاره در آن بازی کند. یا معدود نمایشهایی که خیلی گل کرده، دربارهاش صحبت شده و یا رسانهها حمایت کردهاند.
شرحی: البته این نوع مخاطب چند سال اخیر به وجود آمده است. قبلا در تئاتر ما شاهد چنین اتفاقهایی نبودیم.
* این یک جریان چند ساله است که حالا نتیجه داده و به بحران تبدیل شده است. نظام عرضه و تقاضا در تئاتر، مثل سینما و شبکه نمایش خانگی از شکل عادی و طبیعی خارج شده است.
افشاریان: البته من در این نمایش خیلی مقاومت کردم و مقابل این جریان ایستادم و اگر حمایت و تدبیر ماهان حیدری تهیهکننده نمایش نبود، قطعا به اجرا نمیرسیدیم.
ادامه دارد…
Δ