سهم مدیران در «بحران مخاطب»/ به داد «سینما» برسید

سینمای ایران روزهای سختی را پشت سر گذاشته و همین حالا هم فاصله بعیدی با ساحل آرامش دارد اما آن چه نیاز مبرم سینمای ایران در روزهای آتی است، رسیدن به آرامش حرفه‌ای و ایده‌های تازه است. به گزارش سینما خراسان، جعفر گودرزی منتقد سینما و عضو هیأت مدیره انجمن منتقدان سینمایی، در یادداشتی به […]


سینمای ایران روزهای سختی را پشت سر گذاشته و همین حالا هم فاصله بعیدی با ساحل آرامش دارد اما آن چه نیاز مبرم سینمای ایران در روزهای آتی است، رسیدن به آرامش حرفه‌ای و ایده‌های تازه است.

به گزارش سینما خراسان، جعفر گودرزی منتقد سینما و عضو هیأت مدیره انجمن منتقدان سینمایی، در یادداشتی به آسیب‌شناسی شرایط اکران فیلم در سینمای ایران و سابقه تاریخی «بحران مخاطب» در دوره‌های مختلف پرداخت.

متن این یادداشت که با عنوان «به داد سینما برسید» در اختیار سینما خراسان قرار گرفته به شرح زیر است؛

سینمای ایران در دهه شصت و تا نیمه‌های دهه هفتاد، سینمایی مخاطب‌محور بود. انبوهی از فیلم‌های داستان‌گو و خانوادگی تولید می‌شد، سینمای کودک رونقی چشمگیر داشت و فیلم‌های حادثه‌ای و پرهیاهو مخاطبان جوان و پیگیر سینما را را به سالن‌های تاریک می‌کشاند. در کنار آثار متوسط و ضعیف، سالی چند فیلم خوب هم اکران می‌شد تا مخاطب خاص‌تر و جدی‌تر سینما هم بی‌نصیب نماند و خوراک فرهنگی مناسبی برای خود پیدا کند. سینمای ایران روندی مناسب داشت و میانگین آثار نوعی تعادل را نشان می‌داد. فیلمهای اکشن و کمدی و درام و ملودرام و… و به مفهوم بهتر تنوع ژانرها در کنار هم و به نوبت اکران می‌شدند، و بدون ریزش و کاسته شدن از مخاطبان نمایش عمومی خود را ادامه می‌دادند تا نوبت به اثر بعدی برسد. از سوی دیگر، وضعیت فنی و تکنیکی سینمای ایران هم به تدریج پیشرفت می‌کرد، امکانات تازه به کمک فن‌سالارهای سینما ما می‌آمد تا شرایط روز به روز بهتر شود.

از نیمه‌های دهه هفتاد و با موفقیت برخی آثار خاص در جشنواره‌های خارجی، موجی از آثار تقلیدی کم‌ارزش از سینمای کیارستمی و پناهی راه افتاد. فیلم‌هایی مقلد با جذابیتی ناکافی و قصه‌هایی لاغر. در کنار شیوع این نوع فیلمسازی (که به آثار جشنواره‌ای معروف شدند)، سینمای کمدی و سینمای کودک نیز به حاشیه رانده شدند. چنان که فیلمسازان برگزیده سینمای کودک یا فیلم نساختند یا سراغ حوزه‌های دیگر فیلمسازی رفتند. همزمانی این وقایع به تدریج افت چشمگیر میانگین مخاطب را به همراه داشت، سینما کم کم از سبد خرید کالای خانواده‌ها حذف شد، و نهایتا در میانه‌های دهه هشتاد سینمای ملی با بحران جدی مخاطب روبرو شد.

هر مدیری که آمده، زخمی به پیکره نیمه جان و در حال احتضار سینمای ایران زده و با بروز مشکلاتی نهایتاً دوره خود را تمام شده دیده و با خیال راحت سراغ مسند و پست تازه‌اش رفته است. سینمای ما مانده و روزهای سختی که می‌گذراند!ظهور پدیده‌ای به نام اصغر فرهادی که به سرعت بدل به یکی از برترین فیلمسازان دنیا شد، بسیاری از هنرمندان ایرانی را تشویق کرد تا سراغ ساخت آثاری با دنیایی شبیه دنیای آثار او بروند. این موج تازه، بقایای امید در سینمای ایران را مورد حمله قرار داد و در نهایت افت چشمگیر مخاطب، گرانی بلیت سینما و تعطیلی بسیاری از سالن‌ها، نوعی رکود و رخوت را به سینمای ما حاکم کرد.

سهم مدیریت سینمای ایران در این وقایع اما بسیار موثر بوده است. دوره‌های مختلف مدیریتی که در سال‌های گذشته در سینمای ما حاکم شده و بعد تمام شده، هریک نقشی موثر در این روند ناخوشایند و مرگبار اضمحلال داشته‌اند. از سینمای دستوری و آیین‌نامه‌ای اواخر دهه شصت و حذف قهرمان‌ها در دهه هفتاد گرفته تا روند هولناک حذف بودجه‌های دولتی و سخت شدن تامین هزینه‌های تولید فیلم در دوران فعلی.

هر مدیری که آمده، زخمی به پیکره نیمه جان و در حال احتضار سینمای ایران زده و با بروز مشکلاتی نهایتاً دوره خود را تمام شده دیده و با خیال راحت سراغ مسند و پست تازه‌اش رفته است. سینمای ما مانده و روزهای سختی که می‌گذراند! مدیرانی که بیش از دغدغه سینما، دغدغه فعالیت‌های حزبی و جناحی داشتند و سیاست‌زدگی را به مانند بلایی مرگبار بر جان سینما نشاندند. مدیرانی که سخت‌ترین روزها را به سینما تحمیل کردند و خود با لبخند درباره دستاوردهای مهم فرهنگی حرف زدند!

سینمای ایران روزهای سختی را پشت سر گذاشته و همین حالا هم فاصله بعیدی با ساحل آرامش دارد. اما آن چه نیاز مبرم سینمای ایران در روزهای آتی است، رسیدن به آرامش حرفه‌ای و نیز دستیابی به ایده‌های جدید و نیاز امروز مخاطب برای ساخت فیلم است. فقدان تنوع ژانر در بین محصولات سالیانه سینمای ایران سبب شده ژانرهای مهم و سودآوری نظیر سینمای کودک و نوجوان، فیلم‌های حادثه‌ای، سینمای سیاسی و… به حاشیه رانده شود و عملا با فقدان این آثار روبرو باشیم.

اصلاح برنامه تولید فیلم در کنار کاستن از هزینه‌های غیرواقعی که در قالب دستمزد بازیگران و عوامل به تهیه‌کننده‌ها تحمیل می‌شود در کنار جدی گرفتن نقش فیلمنامه در کیفیت آثار می‌تواند دستیابی به اوضاع بهتر و متعادل تر برای سینمای ایران را آسان‌تر کند.

مهمترین شرط اما ثبات مدیریتی، کوتاه کردن دست عوامل غیرمرتبط از دایره تولید و نمایش، شهامت و مسئولیت پذیری مدیران و برنامه‌ریزی‌های کوتاه و میان مدت است. بدون یک مدیریت مقتدر و توانمند و بدون همدلی و همراهی حداکثری تمام طیف‌های سینما، بعید است سینمای ایران از ورطه‌ای که دچارش شده رهایی یابد. ادامه روند خطرناک فعلی در کنار بحران جدی مخاطب دستاوردی نخواهد داشت جز تعطیلی کامل سینمای ایران. سینمایی که متاسفانه بعد از یک قرن و اندی هنوز در حال آزمون و خطاست.