اسکورسیزی در مراسم تجلیل از او برای فیلمهای مستندش گفت نباید بین فیلمهای مستند و روایتی تا این حد تمایز قایل شد. به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، هر چند که مارتین اسکورسیزی به خاطر فیلمهای گانگستری مانند «رفقای خوب» و «مرد ایرلندی» شناخته میشود، او همچنین به شدت به فیلمهای […]
اسکورسیزی در مراسم تجلیل از او برای فیلمهای مستندش گفت نباید بین فیلمهای مستند و روایتی تا این حد تمایز قایل شد.
به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، هر چند که مارتین اسکورسیزی به خاطر فیلمهای گانگستری مانند «رفقای خوب» و «مرد ایرلندی» شناخته میشود، او همچنین به شدت به فیلمهای غیرداستانی علاقهمند است.
فیلمهای مستند او تا به حال بیشتر فرم مطالعات موسیقی را به خود گرفتهاند که از جمله آنها میتوان به «جورج هریسون: زندگی در دنیای مادی» و «خانه بیمسیر» درباره باب دیلن اشاره کرد.
اما مستندهای اسکورسیزی همیشه به رویکرد کاملا حقیقت محور مستندها وفادار نبودهاند. فیلم امسال او «توفان گردان» که دوباره به باب دیلن میپردازد، تاریخچهای از تور معروف سال ۱۹۷۵ این نماد موسیقی فولک را با داستانهایی غیرمطمئن از افرادی مانند شارون استون و رابرت آلتمن ترکیب میکند.
اسکورسیزی در مراسم تجلیلی که به تازگی در فستیوال بینالمللی فیلم سان فرانسیسکو برای فیلمهای مستندش برگزار شد گفت همین بازی آزاد بین فیلم داستانی و غیرداستانی است که علاقه او را جذب میکند و تمایز بین فیلمهای مستند و روایتی نباید تا این حد سیاه و سفید باشد.
اسکورسیزی در اشاره به سالهایی که صرف تماشای فیلمهای مستند در تئاتر تالیا واقع در نیویورک کرد، گفت همین امر باعث شد درباره مستندها آموزش ببیند. او اضافه کرد: «وقتی شروع به شرکت در دورههای فیلم در دانشگاه نیویورک در سال ۱۹۶۰ کردم این مسئله مخصوصا من را با این نوع خاص از فیلمسازی آشنا کرد. آن نوع فیلمها بودند که موانع بین مستند و فیلم داستانی را از بین میبردند تا نوعی جالب و جدید از رئالیسم را خلق کنند که در یک سبک بسیار اروپایی در قلب فیلمسازی مستقل در آمریکا به مسائل اجتماعی میپرداخت.»
این کارگردان که همواره با نقدهای مثبت منتقدان روبه رو بوده درباره فیلمهای مستند و داستانی گفت: «هیچ فرقی بین چیزی که در تلویزیون میدیدم و چیزی که در سالن سینما میدیدم وجود نداشت و میشد هر کاری انجام داد. از جهات بسیاری آنها ارتباط زیادی با هم دارند.»
او گفت وقتی فیلم «سایهها» اثر جان کاساوت را دید میدانست که دیگر بهانهای وجود ندارد و میتواند خودش چنین کاری انجام بدهد. او اضافه کرد: «بنابراین من و دوستانم شروع به انجام هر کاری که میتوانستیم کردیم، حتی اگر چیزی برای گفتن نداشتیم. اما میدانستیم که این فیلمها را میتوان ساخت و عنصر مستند همیشه حاضر است. هر کسی که در سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۰ فیلم روایتی میساخت در ساحل غربی بود و آثار خیلی کمی در نیویورک وجود داشت. کاملا مستقل بود.»
اسکورسیزی گفت با این ایده به یک فیلمساز حرفهای بدل شد و حس آزادی کرد چون مجبور نبود مانعی بین رئالیسم مستند یا روایت داستانی سینمایی قرار بدهد. او گفت: «باید فیلم باشد. نباید مستند یا فیلم داستانی باشد، نباید هیچ فرقی وجود داشته باشد. این اتفاق الان هم دارد میافتد. نباید به زور داخل یک لیبل قرار بگیرد. اگر همهاش با هم باشد چطور؟ اگر بتوان همه چیز را کنار هم قرار داد و آزمایش کرد چطور؟»
Δ