آیین اختتامیه جشنواره سیوهفتم فیلم فجر هم به سنت هر سال خالی از حاشیه نبود؛ حاشیههایی که البته برخی از آنها را میتوان جدیتر از یک حاشیه صرف به یاد سپرد. به گزارش سینما خراسان، «مهر سیمرغ» عنوان بسته خبری-تحلیلی روزانهای بود که در روزهای برگزاری سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر به مرور متن و حاشیههای […]
آیین اختتامیه جشنواره سیوهفتم فیلم فجر هم به سنت هر سال خالی از حاشیه نبود؛ حاشیههایی که البته برخی از آنها را میتوان جدیتر از یک حاشیه صرف به یاد سپرد.
به گزارش سینما خراسان، «مهر سیمرغ» عنوان بسته خبری-تحلیلی روزانهای بود که در روزهای برگزاری سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر به مرور متن و حاشیههای این رویداد اختصاص داشت.
جشنواره سیوهفتم فیلم فجر شب گذشته با برگزاری آیین اختتامیه به کار خود پایان داد و حالا تجربهها، خاطرات و دستاوردهای این رویداد هم به دفترچه خاطرات سینمایی ما ضمیمه خواهد شد.
این آخرین شماره از «ویژهنامه روزانه مهر سیمرغ» در جشنواره سیوهفتم فیلم فجر است که به مرور نکاتی از آیین اختتامیه جشنواره اختصاص دارد که شاید در گزارشهای رسمی کمتر به آن پرداخته شده باشد.
یک فیلم؛ شبی که ماه کامل شد
اینکه فیلم تازه نرگس آبیار با شکار ۶ سیمرغ در یکی از سختترین رقابتها میان فیلمهای برتر حاضر در جشنواره فجر، رکورددار جوایز دوره سیوهفتم جشنواره شده است، حالا دیگر خبر تازهای نیست. از شب گذشته بسیاری از رسانههای رسمی و غیررسمی (به خصوص در فضای مجازی) از این منظر فیلم «شبی که ماه کامل شد» را بهعنوان فیلم شاخص جشنواره امسال معرفی کردهاند اما درباره این فیلم نکاتی وجود دارد که مرور و یادآوری آن به بهانه این درخشش خالی از لطف نیست.
ایده اولیه ساخت فیلم «شبی که ماه کامل شد» از آن مرتضی اصفهانی است؛ کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات که پیشتر در مقام مشاور امنیتی با فیلمهای شاخصی همچون «بادیگارد»، «ماجرای نیمروز»، «سیانور»، «روباه» و غیره همکاری داشته و این اولین بار است که نامش بهعنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ یک فیلم سینمایی درج میشود و این پشتوانه به روشنی نشان از تأثیر مثبت حضور یک فرد آگاه در فرآیند تولید یک اثر استراتژیک و در عین حال موفق دارد.
نکته جالب درباره فیلمنامه «شبی که ماه کامل شد» اما عدم حمایت از آن از سوی نهادها و ارگانهای دولتی است. فیلمی که احتمالا امروز و باتوجه به توفیقات بهدست آمده کم نخواهند بود مدیرانی که به فکر عکس یادگاری با آن باشند اما طبق خبرهای منتشر شد، در مرحله تولید موفق به جلب حمایت هیچ یک از بازوهای حمایتی در سینمای ایران نشد و با اتکا بر بودجه بخش خصوصی وارد میدان تولید شد.
شفافترین موضع در این زمینه را حبیب ایلبیگی قائممقام بنیاد سینمایی فارابی اتخاذ کرد که در میانه جشنواره در متن کوتاهی نوشت؛ «درود فراوان بر این زوج سینمایی. سرکار خانم نرگس آبیار و آقای محمدحسین قاسمی برای ساخت فیلم عالی «شبی که ماه کامل شد». سال گذشته که فیلمنامه را خواندم کمتر تصور میکردم این فیلمنامه بتواند یک اتفاق فوقالعاده شود. جلسات متعدد با تهیهکننده فیلم و دیگر عزیزان متاسفانه منجر به توافق سرمایهگذاری فارابی در این فیلم نشد. حیف شد که کنارشان نبودیم اما خوشحالیم که این فیلم ساخته شد و میدرخشد.»
البته ناگفته نماند که اتکاء این پروژه به بودجه بخش خصوصی به واسطه طرح نام یکی از چهرههای حاشیهساز در زمینه سرمایهگذاری در سینما و شبکه نمایش خانگی که پیشتر سابقه همکاری با محمدحسین قاسمی در پروژه «مصادره» را داشته بود، میرفت که فیلم را دچار حاشیههایی سنگین کند که با اقدام بهموقع خرید سهم این سرمایهگذار و تخصیص کامل حقوق مادی آن به موسسه «هفت هنر ماندگار»، از این حاشیه مصون ماند.
اینها نکات پراکندهای از مسیر پردستاندازی است که فیلم نرگس آبیار طی کرد تا شب گذشته موفق به شکار ۶ سیمرغ بلورین شود؛ فیلمی که حالا همه دوستش داریم و بهعنوان بخشی از تاریخ سینمای ایران بارها آن را مرور خواهیم کرد.
یک چهره؛ اعظم محسندوست
هرچند کم، اما بودند مخاطبانی که در اکرانهای جشنوارهای فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» نتوانستند دقایق پایانی فیلم را تماشا کنند؛ مخاطبانی که سنگینی بار احساسی یکی از سکانسهای کلیدی و تأثیرگذار فیلم فراتر از تحملشان بود و ترجیح دادند سالن نمایش را ترک کرده و خود را از سنگینی این بار رها کنند.
برای آنهایی که تا پایان در سالن ماندند هم اما این سکانس بعید است هرگز فراموش شود؛ تصویر مادری که بهواسطه دنائت تروریستها و بدون آمادگی قبلی از قاب تلویزیون شاهد شهادت فرزندش میشود؛ بازی درخشان شبنم مقدمی و کارگردانی نرگس آبیار تحمل تماشای این موقعیت را به مراتب دشوارتر کرده و شاید اندکی فاصله گرفتن از روایت فیلم و یادآوری اینکه در سالن سینما نشستهای و «فیلم» تماشا میکنی، سادهترین تمهید برای تحمل این سنگینی باشد.
اختتامیه جشنواره فیلم فجر اما مهمان ویژهای داشت که این سنگینی را نه بر پرده نقرهای و در قالب «فیلم» که با تمام گوشت و پوست خود حس کرده بود. اعظم محسندوست مادر واقعی «فائزه» و «شهاب» داستان «شبی که ماه کامل شد» است. مادری که فرزندانش قربانی شنیعترین نوع «تروریسم» شدهاند و حالا زمانی که قاب تصویر جگرگوشههایش را به سمت دوربینهای حاضر در آیین اختتامیه «فجر» میگیرد، برق نگاهش بیش از آنکه یادآور یک «داغ» باشد، نشان از «سربلندی» دارد.
نرگس آبیار، محمدحسین قاسمی و الناز شاکردوست هر سه هنگام دریافت سیمرغ بلورین خود یادی از اعظم محسندوست کردند تا یادآور این واقعیت باشند که آنچه در قالب «شبی که ماه کامل شد» به تصویر درآمده است، نه یک «قصه» صرف که بریدهای واقعی از تاریخ معاصری است که خانوادههایی آن را زندگی کردهاند و حالا بریدهای از آن بر پرده نقرهای تصویر شده است.
ای کاش سینمای ایران مستند به توفیقات «شبی که ماه کامل شد» جدیتر از قبل متوجه اهمیت این «بریدههای واقعی تاریخ معاصر» شود تا شاید «اعظم محسندوست» های دیگری هم روزی با برق «سربلندی» در نگاهشان خود را در جشن سالانه سینمای ایران سهیم بدانند. همان برقی که در نگاه تکتک ۲۳ آزادهای که به بهانه نمایش فیلم «۲۳ نفر» آیین تجلیل از آنها در اختتامیه فجر سیوهفتم برگزار شد هم میشد رگههایی از آن رصد کرد.
یک گروه؛ هیأت داوران
محصول فرآیند دشوار داوری فیلمهای راهیافته به ویترین سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر حالا تبدیل به یکی از نقاط قوت این دوره از جشنواره شده است. ترکیب هفتنفره پوران درخشنده، ریما رامینفر، محمد احسانی، محمدعلی باشهآهنگر، محمد بزرگنیا، مهرزاد دانش و محمود کلاری در یکی از سختترین دورههای قضاوت فجر، یکی از کمانتقادترین ترکیب جوایز را به برگزیدگان این دوره اهدا کردند.
هرچند برمبنای سلیقه و نظر طیفهای مختلف، پس از پایان آیین اختتامیه حسرتها و نقدهایی درباره نادیده ماندن فیلمهای مختلف از «ماجرای نیمروز؛ رد خون» گرفته تا «متری شیش و نیم» در محافل رسانهای و سینمایی طرح شده و کماکان هم میشود اما یک نکته را درباره عملکرد هیأت داوری این دوره از جشنواره نمیتوان نادیده گرفت و آن ابطال تئوری «تقسیم جوایز» در این رویداد است.
واقعیت این است که پنج فیلم «شبی که ماه کامل شد» ساخته نرگس آبیار، «غلامرضا تختی» ساخته بهرام توکلی، «متری شیش و نیم» ساخته سعید روستایی، «سرخپوست» ساخته نیما جاویدی و «ماجرای نیمروز؛ رد خون» ساخته محمدحسین مهدویان با حداقل فاصله کیفی در جشنواره سیوهفتم حضور داشتند و بهرغم وجود اختلافنظر میان منتقدان درباره برتری یکی بر آثار دیگر، همه متفقالقول بودند که هر ۵ اثر از نظر استانداردهای سینمایی از تولیدات آبرومند سالهای اخیر سینمای ایران هستند و داوری درباره اجزای فنی این آثار یکی از سختترین داوریها خواهد بود.
همین تصور هم این انتظار و پیشبینی را پیش از برگزاری آیین اختتامیه رقم زده بود که به سنت نانوشته «تقسیم جوایز» احتمالا جوایز اصلی میان این آثار تقسیم خواهد شد؛ اعضای هیأت انتخاب اما ترجیح دادند روی نظر جمعی خود بر برتری نسبی یکی از این پنج فیلم بیایستند و مستقل از فشارها و تحلیلهای بعدی جوایز اصلی را به یک فیلم اعطا کنند. این اتفاق فارغ از نکات بعضا درستی که درباره برخی جوایز قابل طرح است، اتفاقی مبارک برای جشنواره فجر محسوب میشود که نباید آن را نادیده گرفت.
یک حاشیه؛ اعتراض یا مسخرهبازی؟
جایی که بحث قضاوت و داوری در میان است، نمیتوان انتظار داشت «اعتراضی» در میان نباشد. این هم جزئی از جذابیتهای جشنواره فجر است که در هر دوره در کنار معرفی برترینها و تجلیل از برگزیدگان، بستر طرح مطالبات و بعضا اعتراضاتی در رسمیترین گردهمایی سالانه سینمایی ایران میشود.
در دورههای مختلف جشنواره هم هنرمندان مختلف سبک و سیاق متفاوتی را برای طرح این اعتراض برمیگزینند؛ از سیمرغ بر زمین گذاشتن بهرام رادان در اعتراض به نادیده گرفتن «سنتوری»، تا فریادهای مسعود دهنمکی درباره «مرغ و سیمرغ» و خطابه ابراهیم حاتمیکیا در نقد بیتوجهی به سینمای آرمانی و چندین و چند قاب دیگر. اینها تصاویر پراکندهای است که از اعتراض سینماگران در جشن سالانه سینمای ایران به یادگار مانده است.
جشنواره سیوهفتم هم از این قاعده مستثنی نبود و در چند نوبت فرصتی دست داد تا سینماگران زبان به گلایه باز کنند؛ چه زمانی که بابک بهداد به کنایه از بیتوجهی به سینمای مستند گلایه کرد، چه زمانی که سعید روستایی خطاب به مسئولان نیروی انتظامی حاضر در سالن گفت که پشتدستش را داغ کرده که دیگر پلیس در فیلمهایش نباشد!
در این میان اما عجیبترین و نادرترین اعتراض را «همایون غنیزاده» رقم زد. فیلمساز تازهکاری که در دقایق ابتدایی مراسم و زمانی که اولین فیلمش برای دریافت سیمرغ بهترین فیلم بخش نگاه نو معرفی شد، ترجیح داد یک مهاجر افغانستانی را به جای خود روی سن بفرستد و از طریق متنی که به او سپرده بود اعلام کند از پذیرش این سیمرغ معذور است!
تا همینجا هم حرکت کارگردان «مسخرهباز» (فیلمی که اتفاقا از آثار آبرومند و تماشایی جشنواره سیوهفتم در بخش نگاه نو بود) حیرتانگیز و خارج از قواعد حرفهای به نظر میرسید اما پازل این اعتراض «تمسخرآمیز» زمانی تکمیل شد که داوران جشنواره اعلام کردند سیمرغ بلورین بهترین فیلم «هنروتجربه» را هم برای همایون غنیزاده کنار گذاشتهاند! اینبار حضور غنیزاده و اظهارات «توجیهگونه» او درباره اینکه سیمرغ اول را نگرفته چون «آن را دوست نداشته» و این یکی را میپذیرد چون «دوستش دارد» موجبات حیرت دوچندان را فراهم آورد.
در نقد این حرکت عجیب و غیراصولی همایون غنیزاده گفتنیها بسیار است و تا همین الان و کمتر از چند ساعت پس از آیین اختتامیه، صاحبنظران بسیاری در نقد آن قلم زدهاند اما جدیترین پیشنهاد را مهرزاد دانش از اعضای هیأت داوران مطرح کرده که ضمن انتقاد شدید از این «لوسبازی زننده» در صفحه شخصی خود نوشته است؛ «به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر پیشنهاد میکنم قوانینی تدوین شود که بر اساس آن، افرادی که از گرفتن جوایزشان، بدون دلیل، امتناع میکنند، در دورههای بعد حق شرکت در این مناسبت را نداشته باشند.»
Δ