نمایش هویت ملی با «تعزیه»/ لزوم حفظ میراثی که در حال فراموشی است

بابک معماری مدیر امور هنرهای نمایشی ستاد ارتش در یادداشتی از لزوم حفظ و نگهداری تعزیه به عنوان میراثی فرهنگی که در حال فراموشی است، گفت. به گزارش سینما خراسان، سرهنگ دوم بابک معماری مدیر امور هنرهای نمایشی ستاد ارتش و دبیر اجرایی جشنواره تئاتر «سرباز وطن» در یادداشتی با اشاره به ویژگی های تعزیه […]


بابک معماری مدیر امور هنرهای نمایشی ستاد ارتش در یادداشتی از لزوم حفظ و نگهداری تعزیه به عنوان میراثی فرهنگی که در حال فراموشی است، گفت.

به گزارش سینما خراسان، سرهنگ دوم بابک معماری مدیر امور هنرهای نمایشی ستاد ارتش و دبیر اجرایی جشنواره تئاتر «سرباز وطن» در یادداشتی با اشاره به ویژگی های تعزیه به عنوان نماد هویت ملی در حوزه نمایش از لزوم حفظ این میراث فرهنگی و توجه مراکز آموزش عالی و دانشگا ها به هنر گفت.

در این یادداشت آمده است:

«تعزیه صرفا یک «نمایش ملی» نیست بلکه بخشی از هویت و تاریخ ایران است؛ تاریخی که نه فقط بیانگر مصائب کربلا در ایام عزاداری محرم و صفر است، بلکه در مناسبت های گوناگون سال نیز سبب سرگرمی و بیان تاریخ شفاهی اسلام و این آب و خاک به مخاطبانش در طول قرن ها شده است. گواه این مدعا، وجود نسخ «تعزیه های شادی آور» همچون «شبیه ابن ملجم»، «شبیه مالیات گرفتن جناب معین البکا»، « عروسی بلقیس» و یا «تعزیه های تخیلی همانند «کشتی گرفتن حضرت علی (ع) با شیر» که مهمترین خصلت آنها سرگرم ساختن مردم بوده است.

بنا بر نظر اساتیدی چون امیر کاوس بالازاده اگر «تعزیه» در دوران ناصری در اوج قرار داشت به این دلیل بود که تعزیه خوانان علاوه بر درک و دریافت عمیق از قراردادهای نمایش ایرانی روی صحنه از کودکی تا بزرگسالی – مخالف یا موافق خوانی – گوشه ها و ردیف های موسیقی ایرانی را با دقتی بسیار زیاد، فرا می گرفتند و با قالب ها و اوزان شعر پارسی و نیز ادبیات ایران و همین طور تاریخ اسلام، آشنایی کامل می یافتند و پله پله به مقام استادی، می رسیدند.

البته این خصایص آموزشی و مهارتی «تعزیه» از نظر کارشناسان و هنرمندان تئاتر ایران و جهان دور نمانده به نحوی که پژوهشگران فرنگی حوزه تئاتر چون ویلِم فلور با کتاب «تاریخ تئاتر در ایران» و یا آدولف تالاسو با مقاله «تئاتر ایرانی» و تنی چند از دیگران، به تشریح آن پرداخته اند. در میان همه منابع نگارش شده توسط پژوهشگران ایرانی نیز که به قلم بزرگانی چون امیر کاوس بالازاده، محمدحسین ناصر بخت، حسین اسماعیلی، جابر عناصری، جمشید ملک پور، عباس جوانمرد، فرخ غفاری، مایل بکتاش و بسیاری دیگر به زیور طبع آراسته گردیده، شاید قدمت کتاب «نمایش در ایران» اثر بهرام بیضایی از همه بیشتر باشد زیرا که در آن علاوه بر بیان سیر تاریخی، تکنیک های اجرایی این گونه «نمایش ایرانی»، برای مخاطبان رمزگشایی می شود.

به هر روی آنچه که این منابع به مخاطبان خویش آموختند، استفاده از سبک و شیوه های اجرایی «نمایش تعزیه» در اجرای صحنه ای تئاتر به سبک غربی است. مسیری که کارگردانانی چون بهرام بیضایی، محمد رحمانیان، اصغر دشتی و دیگران پیوده اند که نتیجه آن، خلق آثاری ماندگار در تاریخ تئاتر ایران است. موضوعی که البته از دید کارگردانان و نظریه پردازان فرنگی تئاتر چون برتولت برشت با بهره گیری از تکنیک «فاصله گذاری در بازیگری» و استفاده «چند معنایی اشیاءِ» (Multimedia) در جریان «تئاتر مدرن» به رهبری ژاک کوپو با تأثیر از شیوه اجرایی نمایش های شرقی و ایرانی به ویژه «تعزیه»، نیز به دور نمانده تا یکی از مجراهای ارتباطی تماشاگران با صحنه تئاتر، باشد.

این در حالیست که اغلب کارگردانان جوان و جویای نام تئاتر از قدرت تأثیرگذاری شیوه های اجرایی «نمایش ایرانی» به خصوص «تعزیه» غافل مانده اند تا جایی که نویسندگان، کارگردانان و بازیگران، استفاده از آن را به دست فراموشی سپرده اند و به نگارش و روی صحنه بردن نمایش هایی می پردازند که وارداتی یا تأثیر پذیرفته از سنت های غربی اند در حالیکه «تعزیه» به دلیل قدمت و قداست خاص و نیز ارزش های نمایشی اش، همواره از ارج و منزلت والایی در میان ایرانیان و حتی فرنگیان برخوردار است.

گذشته از هر چیز آنچه در این میان حائز اهمیت است، یادآوری استفاده از تکنیک های «نمایش ایرانی» به خصوص «تعزیه» در گوش نسل جوان تئاتر است تا زمینه رسیدن به «تئاتر ملی» از رویا به واقعیت فراهم گردد و این میسر نخواهد شد مگر با برگزاری دوره های آموزشی و تدریس فنون «نمایش ایرانی» همچون «تعزیه» برای هنرجویان، به ویژه دانشجویان در میان دروس دانشگاهی همراه با بیان چگونگی تلفیق آنها با تکنیک های روز تئاتر جهان، جهت دستیابی به شیوه های نوین اجرایی به منظور افزایش خرد و بینش آنها.

حال در جایی که چیزکی از نمایش های سنتی ما – تعزیه، تخت حوضی، نقالی- برجای مانده که هر روز با مرگ استادان و پیشکسوتان و اهل فن، یکباره با خلا و فاصله ای بعید با آنها و شاید از دست رفتنشان، مواجه خواهیم شد تا لطمه ای جبران ناپذیر بر پیکر تئاتر ایران وارد شود اکنون شاهد آن هستیم که به جز دانشگاه آزاد اسلامی، دیگر دانشگاه‌های هنری از سال گذشته، بی سر و صدا و با دلایلی بی پایه و اساس، واحدهای تعزیه و نمایش ایرانی را به کلی حذف کرده‌اند تا این میراث برجسته نمایشی، که پس از مدت‌ها تلاش و کوشش در رقابت با کشورهایی بسان ترکیه، در فهرست «سازمان یونسکو» صرفاً به نام ایران، ثبت جهانی گردیده مهجور باقی مانده و با گذر زمان، بر رویش غبار فراموشی نشیند.

در اینجا باید افزود اگر می خواهیم در رقابت تمدن ها از قافله عقب نمانیم باید ریشه های فرهنگی مان را حفظ و حراست کنیم و گونه های «نمایش ایرانی» همتای «تعزیه» را به صورت گرایشی از هنرهای نمایشی در مراکز آموزش عالی، تدریس کنیم تا روند انتقال سینه به سینه فنون و تجربه ها فراهم گردد. البته این امر همکاری و تعامل اهالی تئاتر و دانشگاه ها را به عنوان متولی و حمایت های دولتی از ایجاد بستر مناسب برای نشر و ترویج چنین میراث کهنی را در کنار همراهی «سازمان میراث فرهنگی» و «رسانه ملی» به ما یادآوری می کند تا به اعتبار و جایگاهی که «تعزیه» در تاریخ هنر ایران دارند، توجه بیشتری معطوف گردد.»