لیلی عاج نویسنده و کارگردان تئاتر با اشاره به اینکه پرداختن به قهرمانان ملی باید با دانش و شناخت کافی صورت گیرد، یادآور شد چگونه گفتن و زاویه نگاه درست در این زمینه اهمیت بهسزایی دارد. لیلی عاج نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر در گفتگو با سینما خراسان درباره جای خالی مفاخر و قهرمانان ملی […]
لیلی عاج نویسنده و کارگردان تئاتر با اشاره به اینکه پرداختن به قهرمانان ملی باید با دانش و شناخت کافی صورت گیرد، یادآور شد چگونه گفتن و زاویه نگاه درست در این زمینه اهمیت بهسزایی دارد.
لیلی عاج نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر در گفتگو با سینما خراسان درباره جای خالی مفاخر و قهرمانان ملی در عرصه هنرهای نمایشی و چالشهای پرداختن به چنین مضامینی عنوان کرد: کهن الگوی «قهرمان» از آغاز زندگی بشر تا امروز وجود داشته و همچنان با ما نفس میکشد. هر چند گمان میرود بشر امروز به واسطه زیست در جهانی که پیوسته در حال دگرگونی است کمتر توجه و نیازی به اسطورهها داشته باشد اما اسطوره «قهرمان» به وضوح دارای جاذبه ای شگفت انگیز است و اهمیت روانی فوقالعاده ای دارد زیرا «قهرمان»، تجلی آرزوهای بشری برای غلبه بر مشکلات و موقعیت های دشوار است. این قهرمان در بزنگاه های فرهنگی و سیاسی میتواند خونی تازه در رگ ها جاری و حس غرور و افتخار را برانگیزد پس بیدلیل نیست که تمام جوامع و صاحبان قدرت پیوسته در حال قهرمانسازی یا معرفی و بازشناسی قهرمانان خود هستند یا حتی در بزنگاه هایی قهرمان با صاحبان قدرت زاویه و چالش پیدا میکند.
وی افزود: اساسا پرداختن به قهرمانان و قهرمانسازی در صورت ارتباط با مخاطب می تواند بسیار لذت بخش باشد اما رسیدن به چنین نقط های بسیار دشوار است و سختی های خودش را دارد. «قهرمان» ساختن در جهان درام کار بسیار دشواری است و حداقل خود من کمتر اثر معاصر وطنی را سراغ دارم که قهرمانسازی ایده آلی داشته باشد. این موضوع در مورد آثار سینمایی هم صدق می کند. بنابراین معتقدم رفتن سراغ چنین مضامینی به دلیل دشواری هایی که دارد از عهده یکی مثل من برنمی آید چون پرداختن به برخی سوژه های خاص نیازمند تجربه و دانش است تا قهرمانسازی به درستی در جهان متن دراماتیک اتفاق بیفتد. زیرا فارغ از هر اندیشه سیاسی و جانبدارانه ای مهم این است که کارمان را در جهان نمایشنامه اصولی و به درستی انجام داده باشیم و قصهگوهای خوبی باشیم.
کارگردان نمایش «کجایی ابراهیم؟» درباره لزوم فاصله گرفتن نویسندگان از فضای احساسی برای پرداختن به قهرمانان ملی مانند قهرمانان هشت سال دفاع مقدس بیان کرد: بخش دیگر ماجرا هم به نگاه سیاست زده ای مربوط است که به چنین موضوعاتی می شود و نویسنده را به شعار دادن میکشاند. به عنوان نویسنده ای که پیشنهاداتی در زمینه نگارش چنین مضامینی داشته ام همیشه به این مساله فکر کردم که برای نگارش متن قطعا باید از نگاه احساسی به مساله فارغ شوم چون هرچقدر عقلانیت وجود داشته باشد شاید نمایشنامه ای که مینویسم بتواند کارکرد دراماتیک خودش را درست انجام دهد. از همین رو در مورد خودم فکر می کنم برای نگارش متونی با این مضامین و مشخصا درباره سردار سلیمانی باید فاصله ای اتفاق بیفتد تا به شناخت عمیق تری برسم چون کارهای احساسی و لحظه ای کردن قطعا میزان خطا را بالاتر می برد.
وی یادآور شد: زمانی که از سردار سلیمانی به عنوان یک فرمانده نام می بریم بر عقلانیت ایشان صحه گذاشتهایم از همین رو برای پرداختن به چنین شخصیتی نیازمند این هستیم که با دقت تمام به سوژه نگاه کرده و با زاویه دید مناسب و حتی متفاوت و با وسواس کار کنیم. به عنوان مثال پرداختن صرف به بیوگرافی فردی مثل سردار سلیمانی مساله ای است که اغلب به آن آگاهی دارند و با چندین ساعت جستجو و خواندن چند کتاب می توان به داده های کاملی دست پیدا کرد. در حالی که مساله مهم چگونه گفتن است و دشواری کار همینجاست. از همین رو زمانی که می دانیم این کار از عهده مان بر نمی آید چرا باید دست به آزمونی بزنیم که هم وقت و هم هزینه زیادی را هدر می دهد در حالی که می دانیم نتیجه خوبی نخواهیم گرفت، به نظرم بخش مهمی از حرمت سوژه به کیفیت قابل قبول اثر هنری بر میگردد.
عاج درباره نگارش نمایشنامه «کجایی ابراهیم؟» که درباره شهید ابراهیم هادی نوشته شده است، توضیح داد: این نمایشنامه اثری اقتباسی است که زمان را پشت سر گذاشته است به این معنی که نه تنها از زمان شهادت ابراهیم هادی مدت زمان زیادی گذشته است بلکه از نگارش متن تا زمان اجرای عمومی اثر نیز یک سال سپری شد. در طول این یک سال من توانستم نسبت به حساسیت سوژه بررسی های مورد نظر را انجام دهم و با فاصله گرفتن، روی کیفیت اجرای نمایش تمرکز کنم و این فرصت را داشتم که اگر متن نیاز به بازنگری و بازنویسی دارد تغییراتی در آن بدهم تا از چالش های پیش رویش به درستی عبور کنم.
وی در پایان صحبت هایش یادآور شد: پرداختن به چنین موضوعاتی ساحت حساسی است و باید با شناخت درست به موضوع ورود کنیم چون به هرحال بخشی از یک اثر هنری مانیفست نویسنده است و از اندیشه او گرفته می شود بنابراین هرچقدر هم که کاراکترها را رها کند تا در جهان نمایش پیش بروند در نهایت اوست که دارد نمایشنامه را سامان می دهد. بنابراین یک متن نمایشی از اندیشه فردی نویسنده هم نشات می گیرد از این رو معتقدم تا وقتی که سواد و تخصص لازم در زمینه پرداختن به چنین سوژه هایی به وجود نیامده بهتر است که سکوت کنیم و با کسب دانش و تجربه دست به خلق بزنیم زیرا زیبایی در سکوت و گفتگوی به موقع و سنجیده است.
Δ