به گزارش روز جمعه سینما خراسان ،حسین لامعی در یادداشتی نوشت : ۱_ سریال مهدویان ،ورای اینها، آشکارا، مغز و ابعاد پیچیدهی ذهن را نشانه میگیرد. پرده از سیاهترین نقاط درون (انسان سادهای که ما باشیم) برمیدارد .نشان میدهد که انسان، چگونه دقیقاً در همان لحظهای که انسان است در همان لحظه یک هیولاست .لازم نیست که تا روزی انسان و روزی هیولا شوی ، تو ،در یک آن ،هر دویشان با همی. این هیولا در کجای جان( انسانی که ما باشیم) نشستهاست . «زخم کاری »به این سوال پاسخ میدهد: (هیولا ،درهمه جای انسان نشستهاست ). ۲_ مغز و جان «زخم کاری» و خطوط مرئی و نامرئی مختصات این سریال، بیشتر از هر کاراکتری، عریان در کاریزمای «سمیرا»،با بازی درخشان «رعنا آزادی ور» است .کاریزمایی مهم و ماندگار، که جنس و جزئیات شخصیتپردازی و نمودار شمایلش، تا به امروز در هیچ فیلم و سریال ایرانی دیده نشد. هیولای هشت سر خفته درون هر کدام ماست. این زن هیولای هفت سری که با صد نقاب ،درون اعماق تکتک ما پنهان و نعره میکشد. ما این زن وحشی و ترسناک را دوست داریم. زیرا سیاهترین و پنهانترین وجوه درون تکتک ما را به ما ،نشان میدهد. آینه میگیرد مقابله درون مخفی و مستور ما …ما موجودات مظلوم مصلوب مغلوب. این زن وحشی، عزیز ماست. زنی که حتی از «هیولای سرمایه» و از« هیولای بازار» ،هیولا تر است. زیرا به هیولای قدرت سیاه درون انسان وصل است و در هر نما، آن سوال محاوره تاریخ را دوباره زنده میکند.« چیه این انسان ؟» ۳_ باری … «زخم کاری» هرچند تلاشی برای گرفتن اشک از مخاطب نمیکند، اما آشکارا پنجه بر قلب میکشد. همچون لحظهای که شخصیت محوری سریال «مالک » ، «جواد عزتی» تنها و مبهوت در مقابل خانه منشیاش ،کنار پیادهرو ،پاهایش سست شد و لرزید و آرام بر زمین نشست و منشیاش از دور، از داخل ماشین با اشک صورتش را برگرداند، که این لحظه را نبیند. لحظهی تلخ فروپاشی را، که هم که ما هم از کودکی تابهحال در صدها نفر دیدهایم و گریستیم .برای انسان این موجود وحشی بیرحم طماع، که درعینحال به غایت، مظلوم و مغشوش و تنهاست. ۴_ آری ،حکایت همان است که خدای محمد به قرآن گفت: « لقد خلق الإنسان فی کبد» که بهراستی انسان را در رنج و سختی آفریدیم.
نهال
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ