در فراغ «آسد محمد» جشن سربرون/ او در اوج توانایی رفت

مجتبی راعی کارگردان سینمای ایران چند روز بعد از درگذشت کریم اکبری مبارکه بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون با انتشار یادداشتی از ویژگی های اخلاقی و هنری این هنرمند فقید کشورمان سخن گفت. به گزارش سینما خراسان به نقل از روابط عمومی سیما فیلم، مجتبی راعی نویسنده و کارگردان سریال «جشن سربرون» در سوگ از […]


مجتبی راعی کارگردان سینمای ایران چند روز بعد از درگذشت کریم اکبری مبارکه بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون با انتشار یادداشتی از ویژگی های اخلاقی و هنری این هنرمند فقید کشورمان سخن گفت.

به گزارش سینما خراسان به نقل از روابط عمومی سیما فیلم، مجتبی راعی نویسنده و کارگردان سریال «جشن سربرون» در سوگ از دست دادن زنده‌یاد کریم اکبری‌مبارکه بازیگر بااخلاق و پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون یادداشتی نوشت.

در یادداشت راعی آمده است:

«به نام خدای زیبا آفرین

در شرایط سختی هستم و نوشتن درباره دوستی که دیر پیدایش کرده و امید داشتم اگر روزگار بگذارد کارها با او بکنم، بسیار سخت است.

«جشن سربرون» در شرایطی سخت شروع شد. فرصت روخوانی و تحلیل متن نداشتیم. به همین لحاظ اولین روز کاری کریم اکبری‌مبارکه با بنده، مصادف شد با اجرای مشکل‌ترین سکانس شخصیتی بنام آسدمحمد! من نگران بودم. به دستیارم گفتم ای کاش شرایط ما به نحوی بود که با ایشان با صحنه‌های ساده‌تر شروع می‌کردیم و بعد از جا افتادن به این سکانس کلیدی می‌رسیدیم! امیدی ندارم این سکانس آنچنان که باید در بیاید. وقتی شروع به اجرا کردیم با هر پلان شگفت‌زده به او نگاه می‌کردم و البته بازیگر این نوع نگاه را از کارگردانش تشخیص می‌دهد. اما ایشان طوری رفتار می‌کرد که گویی کاری بسیار معمولی انجام می‌دهد.

موقع نهار به او گفتم ادبیات دیالوگ‌های فیلم تاریخی با ادبیات روزمره تفاوت زیادی دارد ولی شما علاوه بر این که کاملا حفظ کرده بودید طوری ادا می‌کردید که گویی گویش معمولی خود شماست. از طرفی اجرای شما از نقش نسبت به آنچه نوشته شده بود و حتی نسبت به آنچه که من برای شما توضیح دادم، عمیق‌تر بود! جوابی که داد او را در چشم و دل من بزرگ کرد. او گفت این که وظیفه یک بازیگر است! به او گفتم من شما را پیدا کردم دیگر دست از سرتان برنمی‌دارم؛ با شرم گفت البته اگر این سکانس خوب شده به خاطر محمود پاک‌نیت و فرخ نعمتی هم بوده، این‌ها در مقابل من سنگ تمام گذاشتند.

شیفته نگاهش می‌کردم و با خودم می‌گفتم چرا نباید در این مملکت فیلمنامه‌هایی با شخصیت‌های پیچیده نوشته شود که چنین بازیگرانی با این مرز از توانایی فرصت بیکاری نداشته باشد. نقش‌هایی که مردم ایران ببینند، لذت ببرند و تحسین‌شان کنند!

بزرگ بودن، شریف بودن و حرفه‌ای بودن چنان برایش طبیعی بود که نیاز به هیچ‌گونه جلوه‌فروشی احساس نمی‌کرد. سکوتی ناشی از استغنا و نگاهی پر از محبت همراه همیشگی صورتش بود.

جناب مبارکه بازیگر نجیبی بود. نقش را به خوبی مطالعه و سعی می‌کرد تصویر ذهن کارگردان را دریابد. بعد با کوله.باری از تجربه در عین بی‌ادعایی سنگ‌تمام می‌گذاشت! زیاده‌طلبی نمی‌کرد که معنای ضمنی آن این است که از نقش مقابل کم کن و به این نقش اضافه کن!

او نمی‌گفت که باید من بدرخشم اگر چه کل کار خراب شود! برایش بدیهی بود که نقش باید بدرخشد. بازیگران می‌دانند که من چه می‌گویم و او بر چه میلی غلبه می‌کرد. خدا رحمتش کند با اجرای نقش آسدمحمد به سریال ما اضافه کرد! او در اوج توانایی رفت. کمبود بازیگرانی با این اوصاف به سادگی بر طرف نمی‌شود.

با خودم فکر می‌کنم از آنجا که خاندان پیامبر روش‌شان بخشندگی است و زیر بار منت هیچ کس نمی‌مانند قطعا قبل از اینکه به ذهن کریم اکبری‌مبارکه، بگذرد که من زحمتی که برای اجرای ابن ملجم کشیدم امید دارم حضرت علی علیه‌السلام بگوید باید بدیدار ابن ملجم بروم، حقی به گردن ما دارد!»