یک تراژدی بزرگ در تاریخ سینمای ایران؛

آیا می‌دانستی روی چه کسی دست‌درازی می‌کنی؟

خبر به اندازه کافی برای تمام دوستداران سینما نابودکننده بود؛ شوک شبانه بزرگی که به تاریخ سینما وارد شد.

به گزارش سینما خراسان به نقل از مجتبی اردشیری،، روزنامه‌‍نگار و منتقد سینما ،همیشه فکر می‌کردم وقتی خبر درگذشت داریوش مهرجویی را بشنوم، به چه حال و روزی بیفتم. اینکه مانند عباس کیارستمی، دچار بیماری شود و ما آمادگی رفتن او را از مدت‌ها قبل پیدا می‌کنیم و یا مانند وقتی که خبر فوت کیومرث پوراحمد را شنیدیم، دچار شوک می‌شویم. آری، دچار شوک شدیم اما شوک اصلی ما از بابت فقدان مهرجویی نبود بلکه از بابت نوع درگذشت او بود که تاکنون برای هیچ‌یک از سینماگران سرشناس این مملکت رخ نداده است.

این خیلی مهم است آن فردی که بر روی مهرجویی بزرگ چاقو کشید، آیا می‌دانست بر روی چه کسی دارد دست به چنین جسارتی می‌زند. یعنی می‌دانست دارد فردی را از ملت می‌گیرد که در تاریخ سینما و هنر این مملکت، تاریخ‌سازی کرده است؟ یعنی می‌دانست او چند نسل را با آثارش، عاشق کرده است؟ آیا می‌دانست او کسی است که با هر سلیقه‌ای که دست به انتخاب برترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران بزنیم، چند تایش متعلق به اوست.

و آیا می‌دانست دارد به شانیت کسی جسارت می‌کند که هیچ جایگزینی در سینمای ایران نداشته و ندارد؟

چنین جنایتکاری باید به اشد مجازات برسد. او تنها مهرجویی را از سینما و فرهنگ این مملکت نگرفت بلکه توهین و دست‌درازی جسارت‌آمیزی به هویت فرهنگ معاصر کشورمان داشت و هنرمند محبوب یک ملت را از آنها گرفت.

این سینما قطعا از امروز، یک کاستی دیگر به آن اضافه شد. باید یک تسلیت بزرگ گفت به تمام روشنفکران و سینمادوستانی که از دهه ۴۰، با گاو و آقای هالو، سبک جدید و مترقی از سینما را تجربه کردند.همان‌هایی که در دهه ۵۰، با پستچی و دایره مینا، ایمان آوردند که با تفکری شگرف در سینمای ایران مواجه هستند که یک اتفاق نیست بلکه جریان است.

هنوز هم خیلی‌ها، بهترین کمدی سینمای ایران را اجاره‌نشین‌ها می‌دانند. طیف گسترده‌تری از این افراد البته هامون را بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران می‌دانند. بانو، سارا، پری، لیلا، درخت گلابی، میکس، مهمان مامان، سنتوری و… یعنی یک کارگردان چند اثر جریان‌ساز و محبوب باید بسازد تا جایگاهش به این سطح از ماندگاری برسد؟

این حقیقت است که مهرجویی در سینمای ایران، یک استثنای بزرگ بود. یادم می‌آید وقتی خسرو شکیبایی فوت کرد، مهرجویی در جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان حضور داشت و همان‌جا گفت که بلای بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است. در همان روز سیاه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ که آن شوک بزرگ به سینمای ایران وارد شد، کسی نمی‌دانست که در بامداد امروز، قرار است بلای بزرگ دیگری بر سر سینمای ایران فرود بیاید و این‌چنین دوستداران این کارگردان بزرگ را در شوکی عمیق فرو ببرد.

درگذشت ناباورانه و ناجوانمردانه داریوش مهرجویی که می‌نوشت، می‌ساخت و ترجمه می‌کرد، وجدان بیدار هر ایرانی را خدشه‌دار کرد و خشم و نفرت آنها را نسبت به این تراژدی بزرگ برانگیخت.

آری او راست می‌گفت؛ مصیبت بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است.