محمدجواد فریدزاده در یادداشتی در سوگ "رضا براهنی" نوشت: بی ذوق جنون، بی همرهی مجنون، بی هم آوازی با مستان نیم شب، بی سردرگمی در صحرای ناپیدا کرانه، بی استغراق در عمق دریای عمیق طوفان زده، بی شعر، شعری که مستان زمزمه می کنند، بی درک کلماتی که پای در زمین و سر در آسمان دارند، بی صعود و معراج از پلکان واژگانی که زمانی سربه راه و عاقل بودند و اکنون زنجیر عقل گسسته و سر به هوای همرهی ملکوتیان،"دستی به جام باده و دستی به زلف یار" .
با نهایی شدن ترکیب اکران نوروزی، حتی یک فیلم مستند در میان آثار وجود ندارد؛ موضوعی هرچند تکراری، اما بار دیگر نشان داد گویی سینمای مستند در ایران، هرگز جدی گرفته نمی شود.
منتقد سینما گفت: با اقدامی که امسال صورت گرفت، جشنواره فیلم فجر در راستای بازگشت به ماهیت فرهنگی سابق خود قدمی بسیار بزرگ برداشت و بخشی از سنتهای شایسته فرهنگی را احیا کرد؛ از این زاویه چهلمین جشنواره فیلم فجر یک نگاه جدی به سینما و قابلیت دفاع دارد.
«ضد»، تلاش داشته در طول داستان با نگاهی جدی به روابط درون سازمان مجاهدین، هویت واقعی و چهره بدون نقاب این سازمان و امتداد خط نفوذ آنها را در ساختار حاکمیت برای مخاطبان نمایش دهد.
مهمترین مشکل فیلم «۲۸۸۸» این است که همه چیز هست و هیچ چیز نیست! هم درام خانوادگی است هم حماسی، هم بیوگرافی، هم هنری و هم هزار و یک چیز دیگر اما به دلیل پرداخت نادرست در نهایت آش شله قلمکاری شده که هیچ خوشمزه نیست.
داستان فیلم «شهرک» قابلیت این را دارد تا تماشاگر را تا انتها با خود همراه کند به ویژه سرگشتگی نوید در اولین روزهای ورود به شهرک و تقابلش با پدر و مادر و فرشته و اوستای نقاش که باعث میشود بیننده با او همذاتپنداری کند.
بعد از مدتها، فیلمی دیدیم که پوستههای کلیشهای و شعاری در ماجرای مهاجرت را کنار میزند و دست به جراحی روحی میزند.
یاسمین با بازی پگاه آهنگرانی پزشک مهاجر ایرانی است که در آلمان زندگی میکند و پس از سی سال به دلیل مرگ پدر مجبور به بازگشتی ناخواسته به وطن می شود و ...
نخستین فیلم یوسف حاتمی کیا ماجرای مردی بهنام «حامد» است که بدون اطلاع خانواده همسرش، با سرمایه آنها، خود و شریکش سه شمش طلا خریده است. او شمشها را در خانه مادر همسرش پنهان کرده است، اما درست سر بزنگاه متوجه میشود که شمشها در آن خانه گم شدهاند.
انگار، در فضای کلان فرهنگ و سیاستگذاریهای مربوط به آن، اتفاقاتی دارد میافتد. همه چیز انگار، یک تکانی خورده است. ورود به بخشی از زندگی قهرمانها، راحت تر شده است.