«نگهبان شب»؛ نباید مرثیه‌گو باشم

هنوز هم سینمای ایران، با داشتن کارگردان‌های باتجربه و جاافتاده، درگیرودار ماجرای دارا و ندار است. همچنان فقیر، نجیب است و ثروتمند، ظالم.

به گزارش روز دوشنبه سینما خراسان به نقل از ایرنا، قصه نگهبان شب، کار تازه رضا میرکریمی، با الگوی قدیمی جدال فقر و غنا ساخته شده است. ماجرای جوانی به نام رسول ابراهیم پور است از اهالی کرمان که به تهران آمده است برای کار. به عنوان نگهبان شب یک ساختمان نیمه‌کاره استخدام می‌شود و ماجراهای پردردسرش، آغاز.

با توجه به نام نمادار و اسطوره‌ای‌اش، باید منتظر می‌ماندیم تا برخوردهای شگفت انگیز از او ببینیم. اما او عادی و بی‌آزار روند داستان را طی کرد. او، وفادار، نجیب و بی‌توقع است و پا را بیش از محدوده وظایفی که به او سپرده شده، فراتر نمی‌گذارد. یکی از لایه‌های دیگر فیلم، مربوط به ماجراهای انتخاباتی می‌شود. رنگ سیاستی که در فیلم وجود دارد، یک بیانیه است که فیلمساز تلاش دارد سطح سیاستمدار را در حد فعالان اقتصادی ببرد که پیروزی یا شکست‌اش، بر نان و معاش دیگران می‌تواند تاثیر بگذارد.

نگهبان شب، آرام و صمیمی است و احساس را آهسته آهسته در جان مخاطب، سرریز می‌کند. بازیگران، حال نقش را دریافته‌اند و میرکریمی هم استادانه از آن‌ها بازی گرفته است. نصیبه (لاله مرزبان) هم که دختر ناشنوایی است، بیانگر شخصیتی است که گوش اش به قیل و قال دنیا، بدهکار نیست و تمرکزش بر کسانی است که دوست‌شان دارد یا دوستش دارند.

میرکریمی در نگهبان شب، آشکارا خود را در کارزار فقیر و غنی، وارد کرده است و در سوی فقیر می‌ایستد. آشکارا در ماجرای سیاست بازی‌ها، خود را در مقابل اهالی سیاست قرار می‌دهد، منتقد جدی آنان می‌شود و علیه‌شان بیانه صادر می‌کند. این فیلمساز، یا به دلیل مشکلات اقتصادی جامعه، با تهیدستان همراه شده، یا مسیر فیلمسازی‌اش را تغییر داده است. باید در اثر یا آثار بعدی او، این گمانه‌ها را پیگیری کرد.

نهال