چالش روایت قطعه‌ای گمشده از تاریخ/ دستمان برای «آرشیو» بسته بود

عوامل مستند «آسوده بخواب کوروش» ضمن اشاره به حساسیت‌های پرداختن به یک سوژه مسکوت‌مانده در تاریخ معاصر، دسترسی به آرشیو را همچنان جدی‌ترین چالش برای مستندسازی تاریخی عنوان کردند. به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، جریان سینمای مستند ایران در چند سال اخیر شاهد رویش‌های بسیاری بوده است و دیگر عادت […]

عوامل مستند «آسوده بخواب کوروش» ضمن اشاره به حساسیت‌های پرداختن به یک سوژه مسکوت‌مانده در تاریخ معاصر، دسترسی به آرشیو را همچنان جدی‌ترین چالش برای مستندسازی تاریخی عنوان کردند.

به گزارش پایگاه خبری سینما خراسان به نقل از مهر، جریان سینمای مستند ایران در چند سال اخیر شاهد رویش‌های بسیاری بوده است و دیگر عادت کرده‌ایم هر از گاه شاهد رونمایی از مستندی باشیم که امضای گروه جوان گمنام اما دغدغه‌مند بر پای آن‌ها خودنمایی می‌کند. جوانانی که مشخص است به کار خود باور دارند و در عین حال تلاش می‌کنند جایگاه خود را فراتر از قالب‌ها و کلیشه‌های مرسوم به‌ویژه در جریان مستندسازی انقلاب، بازتعریف کنند.

مستند «آسوده بخواب کوروش» که با حمایت «سفیر فیلم» و به همت گروه اجرایی «دیبا فیلم» به سرانجام رسیده است، تازه‌ترین نمونه از این دست تولیدات است. مستندی جسورانه که دست روی بخشی مسکوت و حتی مغفول از تاریخ معاصر ایران گذاشته است.

علی فراهای در مقام کارگردان و مهدی مستوفی در مقام تهیه‌کننده همزمان با عرضه رسمی این مستند، مهمان سینما خراسان شدند تا از چالش‌های و دغدغه‌های خود در زمینه ساخت این مستند تاریخی بگویند.

امیر مهریزدان، معاونت تولید مجموعه «سفیرفیلم» هم در نشست حضور داشت تا از اولویت‌های این مجموعه در حمایت از مستندسازان جوان بگوید.

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش نخست گفتگوی سینما خراسان با عوامل مستند «آسوده بخواب کوروش» است که به توضیحات تهیه‌کننده و کارگردان این مستند درباره جزییات روایت مستند و حساسیت‌های ورود به موضوعی تا این اندازه حساسیت‌برانگیز اختصاص یافته است.

* از اینجا شروع کنیم که اساساً ایده ساخت این مستند چگونه شکل گرفت و چرا تحت چنین عنوانی سراغ طرح ماجرای جدایی بحرین از ایران رفتید؟

علی فراهانی: در اکثر مستندهای تاریخ معاصر که می‌دیدیم، چه آن‌ها که در کشور خودمان تولید شده‌اند، چه تولیدات شبکه‌هایی مانند بی‌بی‌سی و ‌من‌وتو، اکثراً وقتی به موضوع بحرین می‌رسیدند، از آن عبور می‌کردند. گویی موضوعی است که در تاریخ معاصر ما بسیار مبهم بوده است. اینکه چه شد محمدرضا پهلوی در سال ۳۶ بحرین را به‌عنوان استان ایران معرفی می‌کند اما در سال ۴۹ بازهم خودش، آن را واگذار می‌کند! به‌عنوان مستندساز چه چیزی از این جذاب‌تر که یک سوژه چالش‌هایش را هم در خودش داشته باشد.

این یک چالش بزرگ در میان تصمیمات محمدرضا شاه بود و به همین دلیل ما پژوهش اولیه‌ای را انجام دادیم و رسیدیم به این واقعیت که مباحث بسیاری در این زمینه هنوز مبهم است. در حدود ۷-۸ سال در اسناد آن مقطع تاریخی دیگر هیچ رد و نشانی از «بحرین» نیست. نه خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها مطلبی درباره آن نوشته‌اند و نه در صحبت‌های خود این حضرات ردی از این مسئله وجود دارد. حتی در خاطرات علم که اساساً روزنوشت است هم ردی از این مقوله نمی‌توان پیدا کرد. به دلیل همین ابهامات است که مستند ما چنین ساختاری پیدا کرده است. در روایت اول آنچه را که مردم در آن سال‌ها دیده و شنیده‌اند را مرور کرده‌ایم و در روایت دوم تلاش کرده‌ایم به پشت‌پرده ماجرا بپردازیم.

علی فراهانی

* دغدغه شدن موضوع «بحرین» مرتبط با مطالعات شخصی خودتان به‌عنوان کارگردان بود یا به‌طور کامل یک سفارش از سوی مجموعه «سفیر فیلم» بود؟

فراهانی: این مستند اولین تجربه مستندسازی تاریخی بنده است. ما قرار بر همکاری با مجموعه «سفیر» را داشتیم. زمانی که از ما سوژه خواستند، مطالعات مقدماتی انجام دادیم و خودمان سوژه بحرین را به آن‌ها پیشنهاد کردیم. یکی از دوستان پژوهشی را انجام داده بود و محتوای آن را در اختیار ما قرار داد و براساس همان هم تصمیم گرفتیم روی این سوژه کار کنیم. بالاخره قطعه‌ای از کشور ما به‌راحتی جدا شده اما هیچ‌چیز گویی درباره آن نمی‌دانیم. درباره پهلوی به‌نظر می‌رسد خیلی چیزها می‌دانیم اما درباره این ماجرای خاص غالباً سکوت پیشه کرده‌اند.

* آقای مستوفی شما به‌عنوان تهیه‌کننده جزو همین تیمی بودید که آقای فراهانی اشاره می‌کنند پیش‌تر تجربه‌های دیگری داشته‌اید؟

مهدی مستوفی: درباره مستند «آسوده بخواب کوروش» مالک و سفارش‌دهنده مجموعه سفیرفیلم است و مجری طرح موسسه «دیبا فیلم». فعالیت ما هم در واقع در قالب همین موسسه دیبافیلم بوده و اینگونه نیست که یک کار شخصی انجام داده باشیم.

* پیش از این مستند تاریخی، بیشتر در چه حوزه‌هایی مستندسازی کرده بودید؟

مستوفی: تاریخی کوتاه هم داشته‌ایم اما بیشتر مستندهای اجتماعی کار کرده بودیم و این مستند اولین تجربه مستندسازی بلند ما درباره یک سوژه تاریخی بود…

* که طبیعتاً قبول انجام آن با ریسک و چالش همراه بوده است…

مستوفی: طبیعتاً. کارهای تاریخی بالاخره همواره چالش‌های خودش را دارد. مهم‌ترین چالش برای مستندسازی تاریخی هم دسترسی به آرشیو است. ستون روایت یک مستند تاریخی آرشیو و تصویر است و اگر مستندساز دسترسی به تصاویر و اسناد نداشته باشد، قطعاً دستش برای روایت بسته است.

* اتفاقاً یکی از برگ‌برنده‌های «آسوده بخواب کوروش» غنای آرشیوی آن است…

مستوفی: اتفاقاً بخش عمده‌ای از بازخوردهای مثبتی که داشتیم ناظر به همین بود که از نظر تصاویر آرشیوی کار بسیار غنی است. اما واقعیت این است که کلاً دسترسی به آرشیو برای مستندسازی درباره تاریخ معاصر سخت است و به‌طور خاص درباره موضوع بحرین این سختی مضاعف هم بود.

مستوفی: موضوع بحرین در شرایط امروز هم حساسیت‌هایی دارد و باید با توجه به ملاحظات امروز، خط قرمزهایی را رعایت می‌کردیم؛ اولاً نباید روایت ما به سمتی می‌رفت که احساس شود جمهوری اسلامی مجدد می‌خواهد ادعای مالکیتی را مطرح کند. ثانیاً باید این نکته را مدنظر قرار می‌دادیم که طیفی از شیعیان بحرین در حال حاضر تحت‌فشار قرار دارندآقای فراهانی اشاره کردند که در مسیر روایت‌های تاریخ معاصر،‌ بر سر موضوع بحرین ما با یک پرش مواجه هستیم. این یکی از سختی‌های اصلی کار ما بود و در ادامه سختی‌های دیگری هم اضافه شد.

موضوع بحرین در شرایط امروز هم حساسیت‌هایی دارد و باید با توجه به ملاحظات امروز، خط قرمزهایی را رعایت می‌کردیم. اولاً نباید روایت ما به سمتی می‌رفت که احساس شود جمهوری اسلامی مجدد می‌خواهد ادعای مالکیتی را مطرح کند. ثانیاً باید این نکته را مدنظر قرار می‌دادیم که طیفی از شیعیان بحرین در حال حاضر تحت‌فشار قرار دارند و همواره با این اتهام مواجه هستند که ارتباط تشکیلاتی با ایران داشته‌اند و نباید به‌گونه‌ای مستند را می‌ساختیم که این انگاره تقویت شود. حتی فکر می‌کنم شیعیان بحرین خودشان هم چندان تمایل به یادآوری این مسئله نداشته باشند که این کشور زمانی جزوی از خاک ایران بوده است. این‌ها ملاحظات مضاعفی بود که هرچه پیش می‌رفتیم، کار ساخت مستند را برای ما دشوارتر می‌کرد.

* به‌عنوان کارگردان مستند زمانی که سراغ آرشیو رفتید، دقیقاً می‌دانستید که باید به دنبال چه بگردید، یا ابتدا آرشیو را زیرورو کردید تا به یک خط روایی برسید؟

فراهانی: یکی از دوستانی که فیلم را دیده بود می‌گفت احتمالاً حداقل چهار ترابایت تصاویر آرشیوی داشته‌اید! واقعیت اما این نیست. کل آرشیوی که ما داشتیم، چهل و چند دقیقه آرشیو از صداوسیما بود که دقیقه‌ای آن را سوا کردیم، چون بابتش از ما پول می‌گرفت. باقی تصاویر هم همه اینترنتی است. حاصل وب‌گردی است. بخش‌هایی هم مانند روال مرسوم از مستندهای دیگر استفاده کردیم. مثل نماهایی از مستند «آقای نخست‌وزیر» یا «در برابر طوفان» که با کسب اجازه از عوامل از تصاویر آرشیوی‌ آن‌ها استفاده کردیم. در مجموع کلیت آنچه به‌عنوان آرشیو داشتیم واقعاً حجم بالایی نبود…

* این محدودیت با توجه به ساختاری که انتخاب کرده بودید (روایتی کاملاً مبتنی‌بر تصاویر آرشیوی) دست و پای شما را نمی‌بست؟

فراهانی: زمانی که نویسنده و تدوینگر با هم همراه باشد می‌توان براساس آن روایت را پیش ‌برد. من بودم که در مواردی به نویسنده‌ام می‌گفتم این سند را دارم و بعد فکر می‌کردیم بر اساس آن چه می‌توانیم بنویسیم…

* اتفاقاً این مسئله شاید دلیل ابهامی باشد که می‌خواستم در سؤال بعدی به آن اشاره کنم؛ در یک سوم ابتدایی فیلم و پیش از مشخص شدن موضوعیت «بحرین» در روایت، مباحثی را در فیلم می‌بینیم که به‌نظر ارتباطی با خط اصلی روایت ندارد و قابل حذف است. مانند پرداختن مبسوط به اغتشاشات آذربایجان و یا جریان ترور محمدرضا شاه در دانشگاه تهران. این برداشت درست است که چون آرشیو مرتبط داشته‌اید این بخش‌ها را به روایت ضمیمه کرده‌اید؟

فراهانی: واقعیت این است که اتفاقاً سخت‌ترین بخش روایت ما همین ماجرای درگیری‌های آذربایجان بود. اکثر تصاویری که در این بخش می‌بینید از مستندهایی استخراج شده که خود کمونیست‌ها درباره این ماجرا ساخته‌اند. برخی تصاویر کمتر دیده‌شده‌ای هم داریم که آن هم محصول سرچ‌های اینترنتی است. فارغ از این نکته اما مسئله اصلی برای من این بود که باید شخصیت اصلی روایت به‌صورت کامل معرفی می‌شد. ما نیاز به مقدمه برای آشنایی با او داشتیم.

زمانی که می‌گوییم بحرین توسط محمدرضا شاه به‌عنوان استان ایران معرفی شد، مخاطب باید بداند این همان محمدرضا شاهی است که مقوله آذربایجان را به سرانجام رسانده و اتفاقاً به دلیل آن ماجرا ترور هم شده است. یعنی این کاراکتر یک چالش را پشت‌ُسر گذاشته و وقتی با ماجرای بحرین مواجه می‌شود احساس قهرمانی دارد و براساس همان احساس هم اقدام می‌کند. این همان بخشی است که در یک سوم پایانی مستند متوجه می‌شویم چقدر قهرمانی‌اش پوشالی بوده است.

برای رسیدن به این شخصیت‌پردازی نیاز به مقدمه داشتیم. قبول دارم مقدمه فعلی فیلم کمی طولانی است اما برای معرفی یک «شاه» که می‌خواهد دست به چنین تصمیمی بزند ضروری بود.

* فکر نمی‌کنید اینکه مسئله اصلی مستند «بحرین» است، کمی دیر در فیلم مشخص می‌شود؟ مخاطب باید به استناد یک تعلیق محوری با مستند همراه شود و فکر می‌کند با تأخیر در جریان این تعلیق قرار می‌گیرد.

فراهانی: مستند ما درباره محمدرضا شاه است که در پیرنگ بخش دوم آن، بحرین موضوعیت جدی‌تری پیدا می‌کند. مسئله ما روایت محمدرضا شاهی است که در شش موقعیت تاریخی قرار می‌گیرد و در هر یک از این موقعیت‌ها تصمیمی اتخاذ می‌کند. هر یک از این موقعیت‌ها باید در فیلم به تصویر در می‌آمد. اگر از ابتدا اعلام می‌کردیم این مستند درباره «بحرین» است،‌ قبول دارم که مخاطب منتظر طرح آن می‌ماند…

* اما الآن نه در نام فیلم و نه حتی در طراحی پوستر و تیزر مستند،‌ هیچ رد و نشانی از موضوع بحرین نیست.

فراهانی: بله. حتی در تبلیغات هم پیشنهاد من بود که خیلی نام بحرین را پررنگ‌ نکنیم تا مخاطب در طول روایت با آن مواجه شود. اگر این مسئله جذابیت فیلم را کم کرده است، این مقوله دیگری است.

* یعنی تعمداً دوست داشتید مخاطب با چنین معما و چالشی با فیلم مواجه شود که «موضوع این فیلم چیست»؟

فراهانی: بالاخره این مستند را قرار است یک مخاطب در جمهوری اسلامی ببیند. در همان دقایق اولیه ما تصویری از محمدرضا شاه نشان می‌دهیم که او «فاتح آذربایجان» است، در همین مرحله به نظرم مخاطب به اندازه کافی کنجکاو می‌شود که باقی ماجرا را دنبال کند. اینکه مگر می‌شود جمهوری اسلامی مستندی با این رویکرد بسازد که شاه را فاتح و پهلوان نشان دهد!

* آقای مستوفی ملاحظاتی که اشاره کردید درباره موضوع بحرین در شرایط امروز وجود دارد هم در حذف نام بحرین از مواد تبلیغی و اطلاع‌رسانی مستند مؤثر بوده است؟

مستوفی: نه واقعاً در این مورد تأثیری نداشت اما تمام تلاشمان در طول ساخت مستند این بود که دست روی شکاف‌ها نگذاریم. حتی تصاویری داشتیم از تجمع برخی از مردم بحرین که متقاضی پیوستن مجدد به ایران بودند و می‌توانست به جذابیت کار ما هم کمک کند، اما همه آن‌ها را حذف کردیم. نقش آل‌خلیفه را چندان در روایت پررنگ نکردیم. بیشتر تلاش کردیم چالش‌های محمدرضا شاه را در این ماجرا به تصویر درآوریم.

فراهانی: یکی از همین کارشناسان انقلابی بعد از اکران مستند به ما گفت که چرا ما نماینده‌ای در مستند نداریم که ما گفتیم شما حتی وقت مشاوره هم به ما ندادید! نمی‌دانم شاید به دلیل این بود که ما کار اولی بودیم* یکی دیگر از وجوه جالب مستند، چهره‌هایی است که طرف مصاحبه قرار گرفته‌اند و حضورشان در چنین مستندی کمی غیرمنتظره است؛ چطور به این ترکیب رسیدید؟

فراهانی: واقعیت این است که اگر من بخواهم خودم از خودم تعریف کنم و بگویم دیگری بد است،‌ چندان جذاب نیست. اگر یک نفر دیگر، آن هم کسی که طرف‌دار طرف مقابل است اگر چنین مسئله‌ای را مطرح کند،‌ حتماً جذاب خواهد بود. همه این افراد، به‌جز آقای عبدخدایی که سهم اندکی هم در روایت مستند دارد، همه کسانی هستند که اساساً جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند. اکثراً هم افرادی هستند که در دوران پهلوی مسئولیت داشته‌اند.

مثلاً آقای هرمیداس باوند در آن مقطع پژوهشگر وزارت خارجه بوده است و حضورش به موضوع ما مربوط است. آقای هوشنگ طالع در آن زمان نماینده مجلس بوده است. در این میان حضور آقای مهدی عبدخدایی جهت روایت تاریخی بود و حضورشان بیشتر برای مشاوره بود. پیروز مجتهدزاده هم که به نوعی نماینده سلطنت‌طلب‌ها هستند و یک موسسه تاریخی در انگلستان دارند. صحبت‌های اردشیر زاهدی و زندفر هم تولید ما نبود و از آرشیو خانه مستند آن‌ها را استخراج کردیم.

* جدای از انتخاب شما، این افراد چگونه حاضر به همراهی و حضور مقابل دوربین مستندی با چنین موضوعی شدند؟

فراهانی: طبیعتاً ما با تیپ و ظاهر یک گروه دانشجویی سراغ این افراد رفتیم و از این زاویه طرح موضوع می‌کردیم که برای صحبت از خاک ایران می‌خواهیم با شما صحبت کنیم. اتفاقاً در بخش‌هایی از مصاحبه‌ها نقدهای خود به شرایط امروز حاکمیت کشور را هم مطرح می‌کردند. نکته جالب‌تر اما این است که برای این قبیل سوژه‌ها معمولاً چهره‌های انقلابی‌تر کمتر حاضر به همراهی می‌شوند و این افراد ساده‌تر با ما همراهی کردند. به نوعی احساس کردم، وظیفه خود می‌دانند درباره این موضوع یعنی خاک ایران، صحبت کنند.

* نکته جالبی اشاره کردید؛ در طول مستند منتظر حضور لااقل یک نماینده از جریان کارشناسان انقلابی و حتی شاید تندوتیز بودم که به نتیجه نرسید! غیبت این طیف تصمیم شما بوده و یا در فرآیند تولید موفق به همراه کردن آن‌ها با خود نشدید؟

فراهانی: اتفاقاً یکی از همین کارشناسان انقلابی بعد از اکران مستند به ما گفت که چرا ما نماینده‌ای در مستند نداریم که ما گفتیم شما حتی وقت مشاوره هم به ما ندادید! نمی‌دانم شاید به دلیل این بود که ما کار اولی بودیم. البته این نکته هم هست که این طیف از کارشناسان غالباً مواضعشان را اعلام کرده و حرف‌هایشان را زده‌اند. شنیدن حرف‌های این سمت برایمان جذاب‌تر بود.

ادامه دارد…