رد شائبه نژادپرستانه بودن حاجی فیروز

انجمن علمی هنرهای نمایشی در رد شائبه نژادپرستانه بودن «حاجی فیروز» بیانیه ای را صادر کرد. به گزارش سینما خراسان، انجمن علمی هنرهای نمایشی در رد شائبه نژادپرستانه بودن «حاجی فیروز» که طی نوروز ۱۴۰۰ از سوی معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران مطرح شد، بیانیه‌ای را صادر کرد. در متن این بیانیه آمده […]


انجمن علمی هنرهای نمایشی در رد شائبه نژادپرستانه بودن «حاجی فیروز» بیانیه ای را صادر کرد.

به گزارش سینما خراسان، انجمن علمی هنرهای نمایشی در رد شائبه نژادپرستانه بودن «حاجی فیروز» که طی نوروز ۱۴۰۰ از سوی معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران مطرح شد، بیانیه‌ای را صادر کرد. در متن این بیانیه آمده است:

«همه عالم تن است و ایران دل. نظامی

سخنان اخیر آقای دکتر محمدرضا جوادی یگانه – دکترای جامعه شناسی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران- درباره حذف شخصیت «سیاه یا حاجی فیروز» به اتهام جعلیِ نژادپرستانه بودن آن، موجب تأسف و تذکر این نکته است که انسان به عنوان شخصیتِ حقیقی شاید بتواند هر آنچه در ذهن دارد را بیان کند- البته که با پذیرش تبعاتش- اما در مقام شخصیتی حقوقی و علمی، که دانش تخصصی‌اش جامعه شناسی است و در باب «خلقیات ایرانیان و تاریخ ایران» نیز احتمالاً پژوهش کرده است، نمی‌تواند بی علم و از سر تفنن سخنی در حوزه عمومی گوید بی‌آنکه منافع ملی، عمومی و به تبع آن، واقعیت تاریخی را در نظر نگیرد؛ به زبانی دیگر علم باید مبنای سیاست باشد و نه بالعکس.

«شائبه نژادپرستانه بودن «شخصیت سیاه»، شخصیتی که قرن‌هاست در آیین‌های نمایشی ایران حضور مستمری داشته و نشان از تداوم ایران فرهنگی در طول تاریخ دارد، اتهامی است بی نسبت با واقعیتِ تاریخی ایران و البته آنکه چنین ادعایی دارد می‌بایست سندی نیز ارائه کند وگرنه بر مبنای منطق، مادامی که فرضیه نسبتی با واقعیت نداشته باشد صرفاً فرضیه است و نمی‌توان آن را حجت قرار داد؛ اما از قرار راه دانش و اثبات حجت بسته است چراکه اگر گشایشی می‌بود، می‌بایست ابتدا پژوهش و تحقیقی صورت گیرد و سپس دستوری صادر شود. این اصل بدیهی است که هر مدیری به هنگام اجرای برنامه‌ای، پیشنهاده ای از کارگزاران مجموعه خود اخذ می‌کند و اگر شائبه‌ای در پیشنهاده وجود داشته باشد، لازم است که با اهالی فن مشورت کند و سپس تصمیمی را اعمال نماید؛ نه اینکه در میانه کار، اعتبار دانشگاهی خود را نادیده انگارد و دل در گرو شائبه و فرضیه‌ای بی اساس بندد.

معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران در چارچوب گفتمانی سخن می‌گوید که بی نسبت با واقعیت تاریخ ایران است –اگر چنین سخنی را در برخی از کشورهای اروپایی یا آمریکا می‌گفت به احتمال درست می‌نمود- پس می‌بایست از روی علم و تحقیق گفت که تا کنون هیچ مستشرقی – فارغ از پژوهشگران ایرانی- اعم از آرتور دو گوبینو – که خود از ایده پردازان برتری نژاد بود-، مادام کارلا سِرنا، ویلیام بی من، ویلِم فلور و دیگرانی که در باب نمایش‌های آیینی، سنتی و تاریخ تئاتر ایران پژوهش کرده‌اند، هیچ گزاره‌ای دال بر نژادپرستانه بودن شخصیت «سیاه» و اساساً آیین و نمایش ایرانی نگفته‌اند؛ نیز اگر نیک بنگریم چنین آیینی، از آنجا که روایتگر روح یک قوم یا ملت در نبرد میان مرگ و زندگی است و خواست دوباره قداست زندگی را آشکار می‌کند، دلالت بر نژادپرستی ندارد و امری فراتر از وضع موجود را خواهان است.

از سویی دیگر باید این نکته را تذکر داد که اگر معاون شهرداری، مشاوران عالم و آگاه به تاریخ می‌داشت، بی تردید می‌دانست که شخصیت «سیاه» در قالب فرم‌های نمایشی سنتی و مدرن به دفعات در جشنواره‌هایی چون آوینیون و در شهرهای اروپایی چون پاریس، لیون، مادرید روی صحنه رفته است و هیچ شائبه‌ای برای آن ملت‌هایی که بعضاً بر مبنای برتری نژادی شکل گرفته‌اند و یا نژاد پرستی موضوع تاریخی و سیاسی شان است، رخ نداده بود و نداده است. احتمالاً آن بیگانگان، با استناد به آرای مستشرقان اروپایی و نیز تجربه زیسته ما ایرانیان، بر این امر بیشتر واقف بوده‌اند که «سیاه» فردی در نزاع با قدرت مستبدانه است و «داد» از آنکه این اصل بنیادین را فراموش کرده، می‌ستاند. پُر بیراه نیست اگر او را «عامیانه شده» سنتِ سیاست نامه نویسی در ایران بدانیم؛ سنتی که پند می‌دهد به حاکم از برای تحقق «داد» در روح و جسم شهر و کشور. این امر بر خلافِ این شائبه و پرسش جعلی است؛ پس بایسته این است که معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری در مقام پاسخ‌گو قرار گیرد که مدعای مطرح شده بر چه مبنا و سند مُرجَّحی است؟

اگر به تاریخ ایران بنگریم، تاریخی که آیین‌ها و شخصیت‌ها از آن برآمده‌اند، در آن حرکت کرده‌اند و آن را نیز استمرار بخشیده‌اند، نژادپرستی برتری ایدئولوژیک نداشته است و سنت‌های برآمده از «دل ایران» نیز برای نژادپرستی موضوعیتی قائل نبوده‌اند زیرا ایران و تکثر در آن، با اجماع اقوام مختلف شکل گرفته و نه بر اساس برتری نژادی یا ایدئولوژی مدرن نژادپرستی. از همین رو عالمانه آن است که سخن بر مبنای دقیق گفته شود و سیاست‌ها در جهت آشکار کردن روح ملی و زندگی‌خواهی ایرانیان سامان یابند و اگر خطایی از روی کم دانشی و ستیز با تاریخ رخ می‌دهد، کمترین کار عذرخواهی و سپس استناد به تاریخ است. به عنوان شخصیتی علمی و مدیر ارشد یک شهر باید دانست که در ایران و خارج از ایران کم نیستند پژوهشگرانی که عمری را در جهت شناخت و فهم آیین‌ها و نمایش‌های ایرانی به سر برده‌اند و یا اساتید و دانشجویانی که رساله‌هایی در این باب نوشته‌اند؛ کتابخانه های دانشکده‌های تئاتر در ایران حافظ این پژوهش‌ها و رساله‌ها هستند و به انتظار از برای به کار رفتن و اعمال شدن. لازم است که با اندکی تأمل و پرسش‌گری در این باره و مشورت با اهل فن، از چنین سیاست‌های تفننی و غیر علمی آزاد شد و روشنگرانه درباره ایران و آیین‌های نمایشی‌اش اندیشید و روح یک شهر، کشور و ملت را بازتاب داد.»