متن و حاشیه یک «باشگاه» سینمایی/ هنوز سرمان به سنگ نخورده است!

مدیران سابق و جدید «باشگاه فیلم سوره» ضمن تشریح دلایل تغییر مدیریت در این مجموعه سینمایی تأکید دارند اولویت اصلی‌شان تربیت نیرو در جبهه فرهنگی انقلاب است و بعد تولید. سینما خراسان- گروه هنر- زهرا منصوری: شش سال از تاسیس «باشگاه فیلم سوره» می‌گذرد؛ مجموعه‌ای که شاید برای آن دسته از مخاطبانی که بیشتر پیگیر […]

مدیران سابق و جدید «باشگاه فیلم سوره» ضمن تشریح دلایل تغییر مدیریت در این مجموعه سینمایی تأکید دارند اولویت اصلی‌شان تربیت نیرو در جبهه فرهنگی انقلاب است و بعد تولید.

سینما خراسان- گروه هنر- زهرا منصوری: شش سال از تاسیس «باشگاه فیلم سوره» می‌گذرد؛ مجموعه‌ای که شاید برای آن دسته از مخاطبانی که بیشتر پیگیر اخبار و حواشی سینما هستند، شناخته شده باشد، اما مخاطبان عادی‌تر سینما هم لااقل محصولاتش را می‌شناسند؛ حاشیه‌برانگیزترین آن‌ها هم همین فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» که یک سال به محاق توقیف رفت. «بیست و یک روز بعد» هم خوب دیده و تحسین شد؛ فیلمی که باشگاه سوره را بیش از پیش برای سینمادوستان معرفی کرد، این مجموعه حالا سریال «کتونی زرنگی» را هم به عنوان یک اثر در انتظار پخش از تلویزیون در کارنامه دارد.

«باشگاه فیلم سوره» در راستای شعار جوان‌گرایی در سطح مدیریت مجموعه‌های فرهنگی و هنری، چندی پیش دست به یک تغییر زد؛ محمدجواد موحد که حالا هدایت این مجموعه را بر عهده دارد متولد ۶۷ است. رزومه پروپیمانی در اینترنت ندارد و خودش هم در این زمینه ادعایی ندارد اما تأکید می‌کند که به لحاظ سازمانی مجموعه تحت مدیریتش را به خوبی می‌شناسد و توانایی اداره آن را دارد.

این اما اولین باری نیست که باشگاه فیلم سوره مدیری جوان به خود می‌بیند، محمدرضا شفاه هم دقیقاً هم‌سن و سال موحد بود که سکان‌دار این مجموعه شد؛ همان کسی که این روزها به لطف آثار توقیفی‌اش، چهره‌ای پرحاشیه در فضای رسانه محسوب می‌شود؛ تهیه‌کننده فیلم «دیدن این فیلم جرم است» و سریال «کتونی زرنگی».

«باشگاه فیلم سوره» زیرمجموعه حوزه هنری محسوب می‌شود و به گفته مدیران فعلی و پیشین، کارش تربیت نیرو برای جبهه فرهنگی انقلاب است و تولید در درجه دوم اولویت‌هایش قرار دارد.

درباره دیروز، امروز و آینده این مجموعه جوان سینمایی با محمدرضا شفاه مدیر پیشین و محمدجواد موحد مدیر فعلی به گفتگو نشستیم. علی مرادخانی مدیر روابط عمومی این مجموعه نیز در این گفتگو با ما همراه بود.

در ادامه مشروح گفتگوی سینما خراسان با مدیران «باشگاه فیلم سوره» را می‌خوانید؛

* آقای شفاه رفتن شما از مجموعه «باشگاه فیلم سوره» درست در زمانی رخ داد که به‌نظر می‌رسد این مجموعه تازه داشت به بار می‌نشست. می‌خواهم همین ابتدا صراحتاً بپرسم آیا توقیف ۲ پروژه تولیدی مجموعه تحت مدیریتتان در این جدایی موثر بود؟

محمدرضا شفاه: رفتن من از باشگاه فیلم سوره ربطی به حاشیه فیلم‌های توقیفی این مجموعه نداشت. البته چنین مسایلی همیشه روی خود آدم تاثیر می‌گذارد چون پیگیری این موضوعات انرژی زیادی می‌برد. وقتی باشگاه فیلم سوره در سال ۹۳ تاسیس شد و با حوزه هنری به این توافق رسیدیم که چنین مجموعه‌ای شکل بگیرد، از همان ابتدا من با انگیزه و انرژی جدی تاسیس باشگاه فیلم سوره را شروع کردم. اما به ویژه در ۲ سال گذشته هرچقدر بیشتر زمان می‌گذشت به دلیل اینکه باشگاه برای من یک مجموعه بسیار مهم بود و جایگاه ویژه‌ای برایم داشت احساس می‌کردم برای آنکه مسیر رشد باشگاه متوقف نشود حتماً باید تغییراتی بکند و این موضوع کاملاً برنامه‌ریزی شده بود.

شفاه: حس می‌کردم جریان فیلمسازی بچه‌های جوان‌تر و مستعد باید رشد تصاعدی کند و این کار برای مدیری جوان‌تر از بنده بود. من امور مربوط به تاسیس و تثبیت مجموعه «باشگاه فیلم سوره» را انجام دادم و برای مرحله گسترش و رشد حتماً مدیری تازه نفس لازم بود ما با دوستان و مدیران خیلی درباره این تغییرات حرف می‌زدیم حتی به دوستان می‌گفتم حضورم ممکن است یک سری از فرصت‌ها را مثل قبل برای بچه‌های جوان‌تر فراهم نکند. حس می‌کردم جریان فیلمسازی بچه‌های جوان‌تر و مستعد باید رشد تصاعدی کند و این کار برای مدیری جوان‌تر از بنده بود. من امور مربوط به تاسیس و تثبیت مجموعه را انجام دادم و برای مرحله گسترش و رشد حتماً مدیری تازه نفس لازم بود.

فکر می‌کردم باید آن انرژی‌ای که خودم روز اول حضور در مجموعه داشتم، بار دیگر در مجموعه جاری شود و باید کسی بیاید که ویژگی‌های جدیدی داشته باشد و بتواند باشگاه را وارد داستان‌ها و مسیرهای جدید کند که مدیران حوزه و آقای محمدجواد موحد پیشنهاد بنده را پذیرفتند و ایشان مدیرعامل باشگاه شدند. دلیل اصلی رفتن من از باشگاه این بود.

نزدیک به ۶ سال از تاسیس باشگاه می‌گذرد بنابراین همه ما معتقد بودیم که باشگاه یک ریل و روال مشخص و یک فرهنگ سازمانی قابل اعتنا در درون خود پیدا کرده است و می‌تواند با نسل اول مدیران خود خداحافظی کند. اگر بخواهم بدون اغراق و منصفانه صحبت کنم می‌گویم که در همین ۲، ۳ ماهی که از باشگاه فاصله گرفته‌ام و آقای موحد قبول زحمت کرده‌اند، اوضاع پیشرفت خیلی خوبی داشته، فعالیت این ۲، ۳ ماه نشان داده که باشگاه جان تازه‌ای گرفته است و می‌تواند مسیر جدید موفقیت را برای خود تعریف کند.

اگر آن پروژه‌ها بخواهند در کار من تاثیر داشته باشند اساساً من نباید دیگر فعالیت تهیه‌کنندگی کنم ولی در حال حاضر مشغول تهیه فیلمی دیگر با فیلمنامه‌ای از رضا زهتابچیان که نویسنده و کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» است، هستم و کماکان هم سینمای ایران را محتاج تجربه‌های جدید موضوعی می‌بینم و محتاج بیرون آمدن از این یکنواختی آپارتمانی. راغب هستم بیشتر وقت خودم را هم برای آثاری که کمتر در سینمای ایران سراغ تولید آن‌ها می‌روند سپری کنم. این یعنی هنوز سرمان به سنگ نخورده، حالا یا سنگش الکی بوده یا سر ما زیادی سفت است. (می‌خندد)

محمدجواد موحد: اگر چنین بود من هم باید از باشگاه فیلم سوره می‌رفتم! چون در آن فیلم‌ها من هم مجری طرح بودم و به هر حال نقش پررنگی داشتم…

شفاه: واقعیتش این هست که من یک‌بار یک سال پیش استعفا داده بودم که پذیرفته نشد. درواقع من قبول کردم که یک سال دیگر بمانم و داستان‌های مربوط به توقیف «کتونی زرنگی» مربوط به همین سال اخیر و بعد از استعفای اولیه‌ام بود.

* آقای موحد انتخاب شما چطور صورت گرفت؟ چون حداقل وقتی در اینترنت جستجو می‌کنیم رزومه قابل‌توجهی درباره شما یافت نمی‌شود…

موحد: شاید در ابتدا این انتخاب هم برای من و هم برای تیمی که این تصمیم را می‌گرفتند یک چالش بود. به هر حال سابقه‌ای که آقای شفاه داشتند و دارند با وضعیت امروز من متفاوت است. وقتی هم ایشان به من گفتند که قرار است تو را برای مدیریت مجموعه پیشنهاد بدهم، خودم گفتم سختیِ کار من این است که امروزِ من را با امروزِ شما مقایسه می‌کنند نه امروز من را با همان ۷ سال پیش که شما روی کار آمده بودید. اما نکته‌ای که باعث شد بتوانم این موضوع را راحت‌تر قبول کنم این بود که من از دل باشگاه بیرون آمده و از بهمن ۹۳ به مجموعه باشگاه فیلم سوره اضافه شده بودم. در تمام این سال‌ها به ویژه سه سال اخیر به صورت جدی درگیر تمام پروژه‌های مهم مجموعه بودم.

موحد: نکته‌ای که باعث شد بتوانم این موضوع را راحت‌تر قبول کنم این بود که من از دل باشگاه بیرون آمده و از بهمن ۹۳ به مجموعه باشگاه فیلم سوره اضافه شده بودم. در تمام این سال‌ها به ویژه سه سال اخیر به صورت جدی درگیر تمام پروژه‌های مهم مجموعه بودم ضمن اینکه سال پیش که آقای شفاه گفتند قصد ترک مجموعه را دارند من به عنوان قائم مقام انتخاب و با این اتفاق مقداری بیشتر به فضای مدیریتی نزدیک شدم. همین امر باعث شد به این فکر کنیم که می‌شود چنین اتفاقی رخ دهد. ترس من کمتر و شک دوستان حوزه هنری هم برطرف شد. من در این مدت درگیر فضای مدیریتی باشگاه بودم و جنس مدیریت باشگاه را می‌شناختم. طبیعتاً با جا به جایی هر مدیر، یک سری تغییرات هم رخ می‌دهد اما یکی از ایده‌های من این است که روش‌های مدیریت پیشین باشگاه در حوزه توانمندسازی، پیدا کردن استعدادهای جوان و… را ادامه بدهم. به طور کلی به این فکر کردیم که شاید کسی از داخل مجموعه و از جنس بچه‌های خودمان نسبت به یک مدیر فرهنگی که از بیرون به مجموعه اضافه می‌شود، بهتر بتواند اینجا را اداره کند. ولی همین پروسه سخت بود. حداقل یکی دو ماه زندگی روزمره من را به چالش کشید، با آقای شفاه هم بارها صحبت کردیم و نهایتاً تغییر مدیریتی رخ داد.

شفاه: ببینید باشگاه فیلم سوره جایی شبیه سازمان‌های دیگر نیست، درواقع شیوه‌ای ندارد که همه آن روش را بشناسند. این مجموعه از همان روزهای اول بیشتر شبیه کسب و کارهای خلاق بود که مشابهش قبلاً وجود نداشت. این را به خاطر این نمی‌گویم که ما خودمان باشگاه فیلم سوره را تاسیس و در آن کار کرده‌ایم بلکه به این دلیل است که واقعاً مشابهش را در جای دیگر ندیده‌ام. ۶ سال از تاسیس این مجموعه می‌گذرد و جاهای دیگر هم تلاش می‌کنند فعالیت‌هایی مشابه فعالیت‌های ما داشته باشند. همین حالا هم مجموعه باشگاه نسبت به یکی دو سازمان مشابه دیگر، کماکان جدی‌تر و خلاق‌تر است به این واسطه برای انتخاب مدیر باشگاه فیلم سوره اصلاً نمی‌توانیم از روش‌های متعارف استفاده کنیم.

مثلاً بگوییم شخصی فیلمسازی را به خوبی بلد است پس او بیاید و مدیر مجموعه شود یا بگوییم آن یکی تهیه‌کننده یا نویسنده خوبی است پس می‌تواند اینجا را مدیریت کند. با انتخاب‌های این چنینی باشگاه حتماً فرو می‌پاشید. یکی از خطوط قرمز من به عنوان موسس باشگاه هم این بود که کسی مسئولیت باشگاه را برعهده بگیرد که نسبت به ساز و کارهای باشگاه عرق و اعتقاد داشته باشد. چه کسی می‌توانست چنین عرق و علاقه‌هایی را در خود داشته باشد جز آن دسته از افرادی که برای شکل‌گیری این برند تلاش جدی و شبانه روزی کرده بودند و طی این سال‌ها در خوشی‌ها و ناکامی‌های مجموعه شریک بوده‌اند.

ضمن اینکه فردی هم‌سن و سال من هم نباید انتخاب می‌شد و همین باعث کنار گذاشته شدن گزینه‌های بسیار خوبی از نسل اول مدیران باشگاه می‌شد. درواقع ما در جمع خودمان به این ۲ نکته رسیدیم. به همین دلیل بهترین گزینه‌ای که وجود داشت آقای موحد بود. به نظرم در این مواقع رزومه بیرونی افراد نسبت به توانایی واقعی آنها در مدیریت مجموعه چندان اهمیت ندارد. درباره آقای موحد همه مراحل طی شده بود، او تجربه تولید داشت، مجری طرح بود و مسئولیت‌های مختلف در باشگاه فیلم سوره را به واسطه اینکه قائم مقام بود بر عهده داشت و کاملاً آمادگی این را داشت که مدیر باشگاه فیلم سوره شود. بنابراین وقتی به لحاظ سازمانی به رزومه او نگاه کنیم متوجه می‌شویم که درست‌ترین اتفاق بوده است.

محمدرضا شفاه

علی مرادخانی: اینکه مجموعه‌ای می‌تواند از دل خود به مدیر بعدی‌اش برسد اتفاقی است که در کشور ما کمتر رخ می‌دهد. چیزی که از جابه‌جایی مدیران در ذهن باقی مانده این است که نگاه بالادستی‌ها کسی را به عنوان مدیر برای یک مجموعه انتخاب می‌کنند که غریبه باشد، یا بعضاً به جایی وصل باشد یا صحبت قدرت بالادستی چیزی باشد، یعنی خیلی وقت‌ها تخصص و توانمندی فدای این مسائل می‌شود که اگر فلانی را بیاوریم آورده‌ای جز تخصص کاری خودش ندارد. ولی داستان تغییر مدیر در باشگاه متفاوت از این داستان بود. نه آقای شفاه با دلخوری رفت، نه آقای موحد با روالی که اشاره کردم به عنوان مدیر انتخاب شد. اتفاقاً مسئولان حوزه هم در این موضوع همراه مجموعه بودند و یک جابه جایی معقول را تجربه کردیم. از این جنس تغییراتی که نه دلخوری‌ای داشته باشد و نه هویت یک مجموعه را تحت‌الشعاع قرار بدهد کمتر به یادم دارم.

* هرچند شما می‌گویید ما نمی‌توانستیم فردی را بیاوریم که فیلمساز باشد اما بخشی از کار شما در باشگاه فیلم سوره تربیت نیروست، بنابراین آن فیلمساز بهتر می‌تواند تربیت نیرو کند. ضمن اینکه واقعاً فکر نمی‌کنید انتخاب یک فرد تنها بر اساس اعتقادات و به صرف کم سن و سال بودنش که بعداً بگوییم جوان‌گرایی کرده‌ایم در مجموعه‌ها و سازمان‌ها می‌توان آسیب‌هایی هم داشته باشد؟

شفاه: نگاه ما اصلاً ایدئولوژیک نبوده است. البته حتماً که در حوزه هنری و در یکی از زیرمجموعه‌هایش مثل باشگاه فیلم سوره با اهدافی که دارد، فرد هدایت کننده باید ایدئولوژیک باشد و حتی اگر خود ما هم اعتقادی به این موضوع نداشتیم، اصلاً در اختیار ما نیست. اگر آقای موحد هم نمی‌آمد فردی بر سر کار می‌آمد که حتماً مورد اعتماد حوزه هنری باشد. اصلاً بچه‌هایی که در باشگاه فیلم سوره کار می‌کنند، همگی نگاه جدی ایدئولوژیک دارند پس این‌طور نیست که ما بگردیم دنبال یک آدم ایدئولوژیک تر. همانطور که گفتم اتفاقاً اگر یک کارگردان یا تهیه‌کننده اسم و رسم دار از بیرون به داخل مجموعه وارد شود و هدایت آن را برعهده بگیرد کار خراب می‌شود.

موحد: هرچند ممکن است از منظر سرچ در گوگل من رزومه‌ای نداشته باشم اما در واقعیت حداقل در ۱۵ فیلم کوتاه کار تهیه کنندگی کرده‌ام البته «تهیه کنندگی» با تعریف خودمان یعنی فقط عابربانک نبوده‌ام، شِبه دلالی نکرده‌ام، یعنی روی متن، انتخاب کارگردان نظر داده‌ام، از ایده تا ساخت حضور داشته‌ام آمدن هر آدمی از بیرون باشگاه برای اداره آن از این بابت غلط بوده که ساز و کار منحصربه‌فرد آن را افراد بیرونی نمی‌شناسد. از سوی دیگر تعریف جدی من از فیلمساز تنها کارگردان را در بر نمی‌گیرد. به نظر من تهیه‌کننده، کارگردان، نویسنده و… همگی فیلمساز هستند. در یک مجموعه فیلمسازی باید یک مدیر به شدت متخصص باشد و من معتقدم آقای موحد در حوزه فیلمسازی به شدت متخصص است ولی صاحب اسم و رسم نیست. اصلاً سن ایشان اجازه نمی‌دهد که به آن تعریفی که ما از اسم و رسم داریم، برسد. یک فاصله زمانی نیاز است تا آدم به این مسایل برسد.

موحد: باید بگویم اگر حس می‌کردم که نمی‌توانم توفیقاتی برای باشگاه فیلم سوره داشته باشم، این سمت را نمی‌پذیرفتم. کما اینکه قبلاً هم پیشنهاداتی از سوی دیگر جاها داشتم که گفتم نمی‌توانم، من از پسش برنمی‌آیم. اگر روزی حس بکنم که در این مجموعه نمی‌توانم فیلمساز تربیت کنم خودم می‌روم؛ این را قول می‌دهم. البته بگذارید دفاعی از رزومه خودم بکنم. شاید به قول شما رزومه اینترنتی نداشته باشم اما کاملاً در فضای کاری که در باشگاه انجام می‌دهیم، زیست کرده‌ام.

من قریب به ۲ سال در «سفیر فیلم» بوده‌ام، کار تشکیلاتی هم کرده بودم یعنی مدتی در قرارگاه شهید باقری بودم که قرارگاه تشکیلاتی بسیج دانشجویی است. بعد از آن هم ۶ سال در باشگاه فیلم سوره بودم، کارم را با ساخت نماهنگی درباره حضرت زهرا (س) شروع کردم و از ابتدای پروسه تولید حضور داشتم. یعنی در آنجا در تیم تدارکات بودم تا تولیدات بعدی که ده‌ها فیلم کوتاه را تهیه کردم و بعدش هم رسیدیم به تجربه‌های جدی و طولانی‌ای مثل «کتونی زرنگی» و «دیدن این فیلم جرم است.» می‌خواهم بگویم در این فضا زیست کرده‌ام، بیش از ۵۰ تولید داشته و این فضا را کاملاً تجربه کرده‌ام. هرچند ممکن است از منظر سرچ در گوگل من رزومه‌ای نداشته باشم اما در واقعیت حداقل در ۱۵ فیلم کوتاه کار تهیه کنندگی کرده‌ام البته «تهیه کنندگی» با تعریف خودمان یعنی فقط عابربانک نبوده‌ام، شِبه دلالی نکرده‌ام، یعنی روی متن، انتخاب کارگردان نظر داده‌ام، از ایده تا ساخت حضور داشته‌ام. باتوجه به این تجربیات و اینکه دغدغه‌هایی که برای تربیت نیرو و توانمندسازی نیرو داشتم، قبول کردم مدیریت باشگاه فیلم سوره را به عهده بگیرم. طبیعتاً آدم‌ها باید خودشان رزومه خود را بسازند. شاید سال دیگر همین موقع راحت تر بتوانیم درباره این انتخاب صحبت کنیم. رزومه‌ای که سال دیگر در باشگاه فیلم سوره خواهم داشت بیشتر خود را نشان می‌دهد.

شفاه: بسیاری از بچه‌های سینما و تلویزیون آقای موحد را پیش از این انتخاب می‌شناختند چون در چند سال اخیر مدیر تولید چند پروژه مهم بوده، برای مثال مدیریت تولید و مجری طرحی پروژه پیچیده‌ای مثل «دیدن این فیلم جرم است» و «کتونی زرنگی» را برعهده داشته، هر روز با بچه‌ها ارتباط داشته، بودجه و زمان و بخش‌های دیگر پروژه را مدیریت می‌کرده است و… درواقع همه در این پروژه‌ها آقای موحد را می‌دیدند، با او کار داشتند و بنابراین شاید حداقل در پروژه خودمان بیشتر از من، محمدجواد موحد شناخته شده است.

* تربیت نیرو در «باشگاه» چگونه انجام می‌شود؟

شفاه: در باشگاه فیلم سوره تربیت نیرو یک شیوه پیدا کرده است، بخش تربیت نیرو وجود دارد که مدیر مشخصی دارد و افراد مختلفی هم هستند که به عنوان مشاور تولیدات حضور دارند. مدیر باشگاه باید مقتضیات و ریل اصلی را به خوبی بشناسد. باشگاه بخش‌های مختلفی دارد اما مدیری در این مجموعه خوب است که ضمن حمایت از همه بخش‌ها، توجهش را از بخش تربیت نیرو برندارد و به طور دایمی و ویژه این بخش را حمایت کند. چون به محض اینکه مدتی به آن بی‌توجهی شود به دلیل ماهیتی که دارد و نیازمند توجه همیشگی است، تمام بخش تربیت نیرو از بین می‌رود.

این بخش اتفاقاً نیاز به بودجه خوب دارد. به همین دلیل مدیریت باشگاه باید بداند تربیت نیرو به معنای واقعی یعنی چه. تربیت نیرو فقط تربیت کارگردان صرف و تهیه کننده صرف نیست. تربیت نیرو یعنی تربیت افرادی که از جهات دیگر هم پرورش یافته و کارآمد باشند وگرنه دانشگاه که خودش کارگردان تربیت می‌کند چه کاری است که ما مجدداً دست به این امر بزنیم؟ اصلاً ما این ادعا را نداریم که کارگردان تربیت می‌کنیم بلکه می‌گوییم تربیت «نیرو» می‌کنیم. چون نیرو باید مجموعه‌ای از ویژگی‌ها را داشته باشد. سر کلاس هم می‌شود یاد داد که پلان را به چه شیوه باید گرفت اما ما در اینجا وقتی می‌گوییم تربیت نیرو می‌کنیم یعنی آدم‌هایی را پیدا می‌کنیم که فکر می‌کنیم می‌توانند در آینده بخشی از کار سینما را پیش ببرند، از همان اول به ۳ سال بعد آنها فکر می‌کنیم. به همین دلیل هم از همان ابتدا روی تک تک هنرمندان مجموعه تمرکز کردیم و به جای کار روی کمیت و عدد، به کیفیت هر فرد و مسیری که قرار است برود، توجه کردیم.

*ولی به هر حال این طبیعی است که در این ۶ سال کارنامه قابل دفاعی در همین «تعداد افراد» داشته باشید، شاید اگر بخواهیم تعداد خروجی جدی باشگاه را لیست کنیم تنها نام سه نفر به ذهنمان بیاید؛ امیرعباس ربیعی، رضا زهتابچیان و محمدرضا خردمندان.

شفاه: شُبهه شما شُبهه درستی است اما مثالتان مثال دقیقی نیست، ما می‌توانیم تعداد افراد بیشتری را نام ببریم. اما سعی می‌کنیم افرادی موثر در جبهه فرهنگی انقلاب تربیت کنیم چون قرار است ما برای آنجا نیرو تربیت کنیم اگر تصمیم بگیریم برای عموم سینما نیرو تربیت کنیم حتماً دایره انتخابمان هم تغییر می‌کند و افراد دیگری اضافه و کاسته خواهند شد. این حتماً جزو تکالیف ما بوده که نیروهایی برای جبهه فرهنگی انقلاب تربیت کنیم. ما یک فرق بزرگ با سازمان‌های مشابه مثل اوج داریم، اوج یک کار حرفه‌ای انجام می‌دهد و فقط محصول برایش مهم است. محصول ما «آدم» است اما محصول سازمانی مانند اوج فیلم است البته هر جفت این کارها مهم هستند. برای همین «دیدن این فیلم جرم است» محصول اصلی ما نیست بلکه رضا زهتابچیان یا محمدرضا خردمندان محصول ما هستند.

مرادخانی: البته قریب به اتفاق فیلم‌های مجموعه هم قابل دفاع هستند و حضور پررنگ در جشنواره‌های داخلی و خارجی و جایزه‌های مختلفی که آثار باشگاه برنده شده‌اند همین موضوع را نشان می‌دهد. هرچند که فیلم نسبت به فیلمساز در درجه دوم قرار دارد.

شفاه: بله همین طور است. فیلم‌ها در درجه دوم اهمیت قرار دارند. فیلم‌ها هم برایمان در سطح بالایی از اهمیت قرار دارند اما از آن بالاتر برایمان آدم‌ها هستند. ما معتقدیم در زمینه تربیت نیروهای متخصص انقلابی کم کاری شده است و کسی به سراغ مضامین انقلابی نمی‌رود پس باید انرژی و انگیزه بالایی ایجاد کنیم. خیلی از سازمان‌ها و نهادها هستند که دوست دارند تربیت نیرو کنند و همه آنها از همین مدل جذب بی فرجام تعداد زیاد علاقمندان هنر استفاده کردند اما موفق نشدند در صورتی که ما معتقدیم اتفاقاً برای تربیت درست نیروها، باید تعداد اندکی از افراد را تحت حمایت بگیریم. اگر می‌خواهیم تعداد نیروهای تربیت شده ما بالاتر برود باید چند سازمان مشابه برای این موضوع در نظر بگیریم.

البته شما از فرادی نام بردید که در ذهن داشتید در صورتی که در باشگاه فیلم سوره می‌شود از نام‌های بیشتری یاد کرد که هر کدام همه یا بخش مهمی از تجربه فیلمسازی خود را در باشگاه فیلم سوره گذرانده‌اند؛ مثل محمدباقر مفیدی کیا، حسین دارابی، امیرمهدی پوروزیری، مهدیار عقابی که افراد شناخته شده تری هستند.

موحد: بعضی از این سازمان‌ها خودشان هم می‌گویند که ما این فیلم را ساختیم تا بگذاریم در کشو بماند اما ما هر فیلمی را ساخته‌ایم از روز اول به اکران و بازگشت سرمایه‌اش فکر کرده‌ایم. ما برای اکران «بیست و یک روز بعد» به اندازه تولیدش تلاش کردیم و نتیجه گرفتیم یعنی پول تولید فیلم را از محل فروش سینماها درآوردیم محمدحسین امانی، محمد علیزاده، مهدیه محمدی، محسن امانی و… نیز افرادی هستند که در مسیر رشد هستند و در آینده تولیداتشان را خواهید دید. یا در زمینه نویسندگی احسان ثقفی، حسین حقیقی، محسن ملکی و… حضور دارند. در فضای بچه‌های جبهه فرهنگی در چند سال گذشته معضلی به نام مدیر تولید داشتیم. باشگاه فیلم سوره مهمترین جایی بوده که در حوزه داستانی تربیت نیرو داشته است و ما دوجین هم مدیر تولید تحویل فضای تولید فیلم و تلویزیون داده‌ایم.

ما زمانی که می‌خواستیم «بیست و یک روز بعد» را اکران کنیم، به موسسه بهمن سبز که وابسته به حوزه هنری است مراجعه کردیم. این موسسه بر خلاف امروز، آن روزها ساز و کار مناسبی برای تبلیغ و اکران نداشت. از همین رو در باشگاه فیلم سوره به کمک دو نیروی با انگیزه و توانمندش یعنی آقای فیروزمندی و طباطبایی‌نژاد گروه تبلیغاتی «بیست و یک روز بعد» را راه انداختیم. آن‌ها به قدری خوب کار کردند که بچه‌های سینما از ما سراغ تیم تبلیغات این پروژه را می‌گرفتند. این گروه تبدیل به یک گروه جدی شد و ما به این نتیجه رسیدیم که این گروه را تقویت کنیم درواقع مثل راه‌اندازی یک استارتاپ برای پخش و تبلیغات حوزه هنری بود.

این گروه با نام «سینما توپیا» ۲ سال فعالیت کرد و علاوه بر چندین فیلم سینمایی، انحصار تبلیغات سریال‌های تلویزیونی شبکه ۳ سیما را هم در دوره‌ای به دست گرفت. به همین واسطه بود که وقتی سال گذشته حوزه هنری در بهمن سبز تحول ایجاد کرد، همین گروه را به عنوان گروه تبلیغات و پخش سینماهای حوزه هنری در بهمن سبز همراه تیم مدیران جوان امروز این موسسه کرد. این اتفاقات فقط باید به همین شیوه رخ می‌داد. اگر ما کلاس آموزشی می‌گذاشتیم، یا فراخوان می‌دادیم اصلاً امکانش نبود که افرادی همچون علی طباطبایی نژاد یا هادی فیروزمندی برای ما تبدیل به موضوع شوند وقتی تعداد این افراد کم باشند ما می‌توانیم مسیر رشد و تربیت آنها را بهتر ببینیم، آنها را کنار هم بچینیم و تیم‌های کارآمد ایجاد کنیم اما وقتی تعداد بیشتر باشند چنین امکان‌هایی از بین می‌رود و البته امکان آمار دادن و بازی با اعداد که مشکل امروز مدیریت کشور است به وجود می‌آید.

*ساز و کار اقتصادی باشگاه فیلم سوره به چه شکل است؟ چون شما ۲ پروژه تولید کرده‌اید که هر ۲ توقیف شده‌اند درواقع از محل تولیدات به سودی نرسیده‌اید.

موحد: شعار ما این است که «ساختن آدم‌ها مهمتر از ساختن فیلم‌هاست» وقتی هر پروسه و هر پروژه‌ای را شروع می‌کنیم از روز اول به اینکه چه بازخورد مالی خواهد داشت، فکر می‌کنیم، نمی‌گوییم فروش فیلم برایمان اهمیت ندارد. سازمان‌ها و نهادهایی هستند که شاید تا امروز ۲۰ فیلم سینمایی ساخته‌اند اما تنها ۲ فیلم آنها به اکران رسیده و بقیه در کشو مانده است. اصلاً با این شعار فیلم ساخته‌اند که ما می‌خواهیم تربیت نیرو کنیم ولی هم راه را اشتباه رفته و هم محصول اشتباهی تولید کرده بودند.

بعضی مجموعه‌هایی که اسم و رسم انقلابی دارند به این شکل عمل می‌کنند. بعضی از این سازمان‌ها خودشان هم می‌گویند که ما این فیلم را ساختیم تا بگذاریم در کشو بماند اما ما هر فیلمی را ساخته‌ایم از روز اول به اکران و بازگشت سرمایه‌اش فکر کرده‌ایم. ما برای اکران «بیست و یک روز بعد» به اندازه تولیدش تلاش کردیم و نتیجه گرفتیم یعنی پول تولید فیلم را از محل فروش سینماها درآوردیم.

*ولی ۲ پروژه تولیدی جدی شما فعلاً بلاتکلیف مانده‌اند و به سوددهی نرسیده‌اند، یکی که به تازگی از توقیف درآمده و آن یکی هنوز در توقیف است.

شفاه: بسیاری افرادی که در حوزه تبلیغات سینما کار کرده‌اند، معتقدند فیلم ما در اکران بسیار خوب می‌فروشد اما کرونا و توقیف که دست ما نبود.

موحد: واقعیت این است که اگر آن روزی که ما می‌گفتیم می‌توانیم «دیدن این فیلم جرم است» را اکران کنیم یعنی عید سال ۹۸ به ما اجازه اکران می‌دادند علاوه بر اینکه این فیلم پول خود را در می‌آورد، به سوددهی هم می‌رسید چون در جشنواره سی و هفتم موجی ایجاد کرده بود و ما در نظر داشتیم این موج را به سینماها ببریم اما اجازه اکران ندادند.

برآورد ما برای فروش دقیق بود و مطمئن بودیم دستمان باز است اما توقیف دست ما نبود و وضعیت کرونایی امروز هم دست ما نیست. درباره «کتونی زرنگی» هم باید بگویم که ما ضرر مالی نداده‌ایم. در واقع سرمایه‌ای نبود که برود و بازگشت نداشته باشد. فیلم بعدی ما هم «پدری» است که بعید است مشکلی برای اکران عمومی داشته باشد. ضمن اینکه از نیمه دوم سال گذشته باکسی را در باشگاه فیلم سوره به صورت حرفه‌ای تر و اقتصادی‌تر باز کرده‌ایم. البته منظورم این نیست که فله‌ای کار می‌کنیم ما سخت‌گیری های خودمان را داریم. منظورم این است که از رهگذر آن درآمد داریم این باکس مربوط به تیزرهای فرهنگی ماست. ما حتماً به آورده مالی فکر می‌کنیم. خیلی وقت بود که تیزر می‌ساختیم. به این صورت که ما محصولاتی برای کمیته امداد می‌ساختیم. زمانی که آقای فتاح رییس کمیته امداد بود تیم رسانه‌ای این کمیته معتقد بود که باید تیزرهای جدی ساخته شود تقریباً ۸۰ درصد تیزرهای سال ۹۷ و بخشی از سال ۹۸ کمیته امداد را باشگاه فیلم سوره تولید کرده است.

https://media.mehrnews.com/d/2020/08/24/4/3534074.jpg
محمدجواد موحد

*یعنی می‌گویید درآمد ساخت تیزر می‌تواند منبعی مالی قابل توجهی برای مجموعه‌ای مثل باشگاه فیلم سوره باشد؟

موحد: بله. اگر من بخواهم کارگردانی را تربیت کنم که سه سال دیگر تبدیل به یک کارگردان خوب شود باید سرمایه‌گذاری مالی هم روی این مساله کنم. این سرمایه‌گذاری مالی از همین طریق انجام می‌شود. ما بخشی برای ساخت فیلم کوتاه و بخشی برای تیزر فرهنگی داریم. این فیلم کوتاه است که باعث تجربه اندوزی فیلمساز در عرصه سینما می‌شود. ما برای تولید این آثار کوتاه دو منبع مالی داریم.

موحد: تلویزیون ساخت تله فیلم به ما سفارش و ۱۰۰ میلیون به ما پول داده است در حالی که آن پروژه با ۵۰۰ میلیون به سرانجام می‌رسد ما از سود همین کارهای کوتاه و تیزرها این پروژه‌های بلند را می‌سازیم درواقع سرمایه در گردش ما را ایجاد کرده، این ساز و کار به تازگی جدی شده است و این سرمایه‌ای نیست که در سال اول بشود از آن یک فیلم سینمایی تولید کرد یکی منبع سازمانی ماست که قدری ما را کمک می‌کند اما مهمترین منبعی که خودمان ایجاد کرده‌ایم این است که ما تیزرهای فرهنگی با کیفیتی برای مشتریانی که تعدادشان هم کم نیست، تولید و از سود حاصل از آن نیروها را توانمند می‌کنیم. این منبع درآمد ما را کمک می‌کند حتی قسمتی از بار مالی پروژه‌های دیگرمان را که ممکن است دیر به پول برسند، تامین می‌کند.

مثلاً تلویزیون ساخت تله فیلم به ما سفارش و ۱۰۰ میلیون به ما پول داده است در حالی که آن پروژه با ۵۰۰ میلیون به سرانجام می‌رسد ما از سود همین کارهای کوتاه و تیزرها این پروژه‌های بلند را می‌سازیم درواقع سرمایه در گردش ما را ایجاد کرده، این ساز و کار به تازگی جدی شده است و این سرمایه‌ای نیست که در سال اول بشود از آن یک فیلم سینمایی تولید کرد طبیعتاً رسیدن به آن هم زمان بر است ضمن اینکه فیلم سینمایی باید چرخه اقتصادی خود را داشته باشد. این ورای کار تیزرسازی است. درواقع پروسه ما چیزی شبیه موسسات تبلیغاتی است که از محل درآمد تولیدات تبلیغاتی خود، تولیدات هنری می‌سازند. اما تولیدات تبلیغاتی ما هم تبلیغات صرف نیست، ما تبلیغ پفک و چیپس نمی‌کنیم بلکه در بخش تیزرهای تبلیغاتی مان هم کار هنری و فرهنگی می‌کنیم.

*چرا همیشه می‌خواهید باشگاه فیلم سوره را به عنوان یک مجموعه مستقل معرفی کنید، به هر حال این مجموعه وابسته به حوزه هنری است. ضمن اینکه حوزه هنری هم مجموعه‌ای تحت عنوان «سازمان سینمایی حوزه هنری» دارد، این منفک شدن باشگاه فیلم سوره از آن بخش برای چه بود؟ فکر نمی‌کنید کمی موازی کاری می‌شود؟

شفاه: بله ما وابسته به حوزه هنری هستیم و این را همه جا هم گفته‌ایم و اساساً دلیلی برای انفکاک از حوزه نمی‌بینیم. اما کارهایی که ما در باشگاه فیلم سوره می‌کنیم نمی‌توانست در سازمان سینمایی حوزه هنری اتفاق بیفتد. ممکن است بگویید علی ملاقلی پور برای ساخت «کتونی زرنگی» می‌توانست با سازمان سینمایی حوزه هنری کار کند اما قصه این است که در مورد «کتونی زرنگی» ما نویسنده‌ای داشتیم که مدت‌ها نوشته بود و حالا سریالی قابل قبول درباره تولید ملی و قاچاق کالا به نگارش درآورده بود.

ما در راستای حمایت از او تولید این کار را کلید زدیم تا نیرویی را به نقطه حرفه‌ای نزدیک کنیم. متن را خواندیم و دیدیم خیلی خوب شده است. در اینجا ما می‌خواستیم این نویسنده را به سرانجام برسانیم. ما برای کار او یک کارگردان حرفه‌ای آوردیم. همه می‌گویند «کتونی زرنگی» کار علی ملاقلی‌پور است. این البته کاملاً حرف درستی است. اما از منظر ما در تکلیف سازمانی‌مان این پروژه کار نویسنده آن یعنی آقای محسن ملکی است. این در حالی است که سازمان سینمایی حوزه هنری برای ساخت کارهایش اصلاً نباید چنین دغدغه‌هایی داشته باشد و چنین ملاحظاتی هم ندارد. او باید و می‌خواهد با تمام حرفه‌ای‌ها کار کند. اتفاقاً در اینجا می‌بینیم که هیچ شباهتی بین سازمان سینمایی حوزه هنری و باشگاه فیلم سوره وجود ندارد چون وظیفه یکی توانمندسازی نیروها و وظیفه دیگری فقط کار با حرفه‌ای‌هاست.

شفاه: هیچ شباهتی بین سازمان سینمایی حوزه هنری و باشگاه فیلم سوره وجود ندارد چون وظیفه یکی توانمندسازی نیروها و وظیفه دیگری فقط کار با حرفه‌ای‌هاست مرادخانی: ببینید کاری که سازمان اوج و بعضاً ارگان‌های دیگر انجام می‌دهند تولید اثر باکیفیت سینمایی یا تلویزیونی است. یعنی تلاش دوستان به فیلمی منجر می‌شود که یک گروه کاملاً حرفه‌ای آن را تولید کرده و به لحاظ مضمونی به نگاه انقلاب اسلامی نزدیک است و تماشاگر هم آن را دوست دارد. این یعنی اهمیت «تنگه ابوقریب» و «پایتخت ۵» بیش از کسانی است که در تولید آن نقش داشته‌اند. کما اینکه تاثیر نبودن اوج را در سری اخیر «پایتخت» حس کردیم. ولی کاری که باشگاه می‌کند ماهیتاً با این موضوع متفاوت و متمرکز بر تربیت نیرو است. از این منظر تصور می‌کنم که جایی مثل باشگاه فیلم سوره و سازمان اوج و امثالهم می‌توانند مکمل هم باشند و به یک چرخه کامل تولید اثر باکیفیت و تربیت فیلمساز حرفه‌ای برسند.

*فکر می‌کنید تکلیف «کتونی زرنگی» چه زمان مشخص شود و این اقبال را پیدا می‌کند که به پخش برسد؟

شفاه: واقعیت این است که مشکل «کتونی زرنگی» اصلاً در خود سریال نیست که بتواند حل شود. مساله اختلاف نظری است که بین مدیران در تلویزیون در مسایل دیگر وجود دارد و این به موضوع این سریال تسری داده شده است. فکر می‌کنم مادامی که این اختلافات ادامه داشته باشد، مشکل سریال ما نیز حل نخواهد شد. ببینید ما در این قضیه اختلاف مدیران مختلف سازمان یک چیزهایی دیده و شنیده‌ایم که باورتان نمی‌شود. به هر حال برای تولید این سریال چند میلیارد تومان از بیت‌المال هزینه شده ولی واقعاً گاهی فکر می‌کنم که برای بعضی از این دوستان گویا هیچ چیزی اهمیت ندارد، نه آبروی سازمان برایشان مهم است و نه پول مردم.

*ولی آقای میرباقری معاون سیما دلیل پخش نشدن سریال شما را کیفیت پایین آن عنوان کرده بودند.

شفاه: بله خب همه آثار صدا و سیما به لحاظ کیفی خوب هستند و کار ما کیفیت ندارد! ببینید من نمی‌گویم «کتونی زرنگی» سریال بسیار سطح بالایی است ولی این ادعا که از سریال‌های معمول تلویزیونی آنقدر بی‌کیفیت‌تر است که شایسته پخش نیست هم خیلی عجیب و غریب است واقعاً! در ماه‌های گذشته تعدادی از اهالی رسانه و منتقدان در فرصت‌های جداگانه‌ای برای دیدن کار گذاشتند و کار را مورد قضاوت قرار دادند. اکثریت قریب به اتفاق ایشان نظرشان نسبت به کیفیت کار مثبت بود و خصوصاً در مقایسه با آثار امروز تلویزیون، کار را کاملاً قابل دفاع و قابل پخش می‌دانستند. به نظرم همین نشان می‌دهد مشکل این سریال فرامتنی است و حرف آقای میرباقری را نقض می‌کند. آزاردهنده است این است که در این ترکیبی که در حال حاضر بر صدا و سیما حاکم هستند و هر کدام هم یک مجموعه هستند هر کدام ساز خود را می‌زنند. ما تا کمر برای دوستان خم شدیم واقعاً دیگر چه باید می‌کردیم.

مرادخانی: بحث مالی کار هم هنوز باقی مانده است. سریال اسفند ماه قرار بود روی آنتن برود ولی با گذشت بیش از ۷ ماه هنوز قسط آخر که حدود ۷۰۰ میلیون تومان است پرداخت نشده است.

*پس فکر می‌کنید انتشار کامنت‌های آقای ملاقلی‌پور همزمان با موعد پخش سریال برنامه‌ریزی شده بود؟

شفاه: بله دقیقاً. آنهایی هم که کامنت ها را پخش کردند احتمالاً فکر می‌کردند، قسمت اول سریال پخش شده است و در واقع اشتباه محاسباتی داشتند.

*با این تفاسیر یعنی شما «کتونی زرنگی» را رها کردید و دیگر اقدامی برای پخش آن نمی‌کنید؟

شفاه: من مطمئنم یک روز «کتونی زرنگی» پخش می‌شود اما چیزی که تجربه کردیم واقعاً دلسرد کننده بود. سازمان صدا و سیما با شعار حمایت از استعدادهای جوان اقدام به تولید این کار کرده بود و شایسته نبود افراد پرانگیزه‌ای مثل کارگردان و نویسنده این کار با چنین تجربه‌ای در اولین همکاری با سیما مواجه شوند. مگر یک کشور چیزی جز استعدادهایش دارد برای رشد؟ حالا همین تجربه در برای سایر جوان‌هایی که قصد کار با سیما دارند تبدیل به یک معیار قضاوت از نحوه برخورد سازمان با جوان‌ها شده و تاثیرات بدی هم درباره اعتماد ایشان به تلویزیون برجا گذاشته است.

زمانی که من در مقطع کارشناسی، کارگردانی می‌خواندم، دکتر علی عسکری رییس دانشگاه صدا و سیما بود. من ایشان را به خوبی می‌شناسم و می‌دانم که حمایت از جوان‌ها برایشان موضوعی بسیار جدی است. همان موقع اگر اعتماد ایشان به دانشجوهای دانشگاه نبود بسیاری از اتفاقات خوب، از جمله فعال شدن ظرفیت‌های مختلف دانشگاه و راه اندازی جشنواره فیلم دانشجویی که تا امروز دوره‌های متعدد آن برگزار شده است، اصلاً اتفاق نمی‌افتاد. فراتر از تعارف می‌گویم که می‌دانم چنین موضوعاتی برای شخص آقای علی عسگری بسیار مهم است. تنها امیدم در این موضوع این است که خود ایشان دستور ویژه بدهند، موضوع پخش این سریال را رأسا حل کنند و اجازه ندهند در مجموعه تحت امر ایشان با استعدادهای جوان و محصولات خوب، چنین برخوردهای سلیقه‌ای صورت بگیرد.